مصیب قره بیگی: دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
جانِ کلام این نوشتار آن است که «انسانِ ایرانی در کوچکترین مقیاس، فضای استبدادی تولید می کند»؛ در مقیاس خانه، در مقیاس فضای کار، در فضای علم و…هدف بنیادی این نوشتار، پاسخ بدین پرسش است که «چرا انسانِ ایرانی،ناخودآگاهانه، تولیدکننده ی تمامیت خواهی و استبداد است». به دیگر سخن، چرا انسانِ ایرانی در خُردترین مقیاس نیز نمی تواند «دموکرات» باشد. برای پاسخ، نخست به جای عبارت «مردم ایران» از «انسان ایرانی» استفاده شده است؛ نخست بدین دلیل که «مردم ایران» عبارتی کلی و پوزیتویستی است. آنان که تحلیل هایشان بر مبنای «مردم ایران» است، تفاوتها و استثناءها را قربانی می کنند تا حکمی کلی صادر کنند و همگان را به یک چوب برانند. عبارت «انسان ایرانی»، اما «جزئی و فردیت محور» است. شاید در نظر برخی، چنین جابه جایی ئی تنها بازی با کلمات باشد، اما چنین نیست و چنان هم نخواهد بود. دلیل دوم اینکه به نظر می رسد یک «روح» (به سبک هگل) یا به تعبیر جغرافیایی، یک «فضا» وجود دارد که کنشهای اجتماعی-سیاسی انسان ایرانی را جهت می دهد. به سخنی دیگر…..