ایران و نظام بین الملل

ایران و نظام بین الملل

نویسندگان:  دکتر جواد اطاعت، حمیدرضا نصرتی، حمیدرضا بیات، کوروش میری و اسماعیل ورزش

انتشارات: نشر علم

 

واحدهاي سياسي در دو سطح خرد و كلان در حوزه سياست خارجي با ديگر كشورها در تعامل مثبت يا منفي قرار مي­گيرند. در اين حوزه چند عامل مهم ايفاي نقش خواهند كرد. تصميم سازان و تصميم گيرندگان متأثر از ميزان دانش وآگاهي، عواطف و احساسات، اصول اخلاقي، منظومه فكري و جهان بيني، موقعيت و شرايط خاص تصميم­گيري(دوره جنگ، صلح و…) نوع نظام و ساختارهاي سياسي و حقوقي داخلي(اقتدارگرا دموكراتيك)، ظرفيت اقدام (نقش وجايگاه يك كشور از نظرمساحت، جمعيت، قدرت نظامي، تواناييهاي اقتصادي، وجهه بين المللي و…) و مهمتر از آن گفتمان حاكم بر نظام بين المللي(نظام موازنه قوا، دوقطبي، سلسله مراتبي و…) باعث رويكردهاي متفاوت و بعضا متعارضي مي­شود كه سياست خارجي كشورها را از خود متأثر مي­كند.

رويكردهاي مصلحت محور يا واقع گرا، ارزش محور يا آرمانگرا، منفعت محور يا عمل گرا و…. كه ممكن است به شيوه هاي متفاوتي چون اتّحاد و ائتلاف، بيطرفي منفي يا انزواگرائي، بيطرفي مثبت، سياست تجديد نظرطلبانه، اعتراضي و…. به منصه ظهور برسد.

كشور ايران نيز از قاعده فوق مستثني نيست. براي مثال در سطح كلان موقعيت جغرافيايي به عنوان يكي از متغيرهاي ژئوپليتيك چه در دوره حاكميت گفتمان ژئواستراتژيك (Location) كه روابط قدرت ها بر اساس سياست هاي حاد مبتني بر قدرت نظامي و توازن وحشت و ترس استوار بود و چه در دوره حاكميت گفتمان ژئواكونومي كه مبتني بر سياست اقتصادي و نرم استوار است، عامل ارتباط و تعامل ايران با نظام بين الملل بوده است. در دوره حاكميت گفتمان ژئواستراتژيك موقعيت جغرافيايي ايران به عنوان يكي از حلقه­هاي ارتباطي بين قدرت بري و بحري و بر اساس نظر اسپايكمن و كوهن به عنوان ريملند نظريات ژئوپليتيك ايفاي نقش مي كرده است؛ به گونه­ اي كه جغرافياي ايران محل رقابت دو قدرت بري و بحري بوده است. تقابل روسيه با نهضت مشروطيت و همكاري انگلستان با اين جنبش، قرارداد تقسيم ايران به مناطق نفوذ بين روسيه و انگلستان در 1907 و تكميل آن در 1915 ميلادي، اشغال ايران در جنگ جهاني اول و سپس با انقلاب اكتبر در روسيه و سقوط رژيم تزاري تلاش انگلستان براي تكميل نفوذ خود از طريق قرارداد كاكسوثوق الدوله در سال 1919 ، كودتاي اوت 1921 با كمك سيد ضياء طباطبايي و رضا خان پهلوي، اشغال ايران در جنگ جهاني دوم و همينطور ايفاي نقش به عنوان يكي از حلقه هاي سد نفوذ در نظام دو قطبي و تا حدودي كودتاي 28 مرداد در سال 1332 را مي­توان از همين زاويه مورد بحث و تبيين قرار داد. در دوره كنوني نيز موقعيت جغرافيايي ايران به عنوان هارتلند انرژي در عرصه بين­ المللي داراي جايگاه و اهميت خاصي است.

در كنار جايگاه و ايفاي نقش يك كشور در مجموعه نظام جهاني روابط و مناسبات با كشورهاي همسايه و منطقه نيز حائز اهميت است. اگرچه اين روابط و مناسبات نيز تا حدودي متأثر از گفتمان حاكم بر نظام جهاني و چگونگي تعامل با نظام بين المللي است؛ اما چگونگي ارتباط با همسايگان، اختلافات ارضي ومرزي، همگرايي و واگرايي­ هاي ايدئولوژيك و…. تعيين كننده­اند. كشور ايران از اين نظر نيز با چالش­ هايي در طول تاريخ مواجه بوده است. جنگهاي اول و دوم ايران روس )در اين جنگها بخشهايي از سرزمين ايران از كشور جدا شده و باعث تحميل قراردادهاي گلستان و تركمانچاي گرديد(، مشكلات ارضي با دولت عثماني و عراق، جنگ تحميلي عراق عليه ايران، نمونه هايي از اين مسائل است. در سال هاي اخير نيز با فروپاشي امپراطوري شوروي و استقلال كشورهاي حوزه قفقاز و آسياي ميانه تعداد همسايگان ايران نيز افزايش يافت. در اين دوره علاوه بر مشكلات سياست خارجي ايران در سطح كلان كه به چگونگي تعامل با نظام بين الملل و بويژه ايالات متحده آمريكا و مسائل مربوط به انرژي كه در بخش اول و دوم اين كتاب تحت عنوان سياست خارجي ايران وآمريكا ؛ تقابل يا تعاملو همينطور نفت، ژئواكونومي و امنيت ملي ايران مورد توجه قرار گرفته است، در سطح خرد نيز سياست خارجي ايران با چالش هايي مواجه است. اين نكته نيز حائز اهميت و توجه مي باشد كه رابطه بين سطح كلان در چگونگي مواجهه با نظام بين الملل و بويژه ارتباط با قدرت هاي جهاني با مسائل منطقه اي و روابط و مناسبات با همسايگان در سطح خرد نيز نه تنها داراي پيوستگي مكانيكال بلكه داراي رابطه­ اي ارگانيكال مي باشد. به عبارتي تعامل و يا تقابل با نظم موجود در روابط و مناسبات بين المللي بطور مستقيم و يا غير مستقيم بر روابط و مناسبات با كشورهاي همسايه و مسائل منطقه اي نيز تأثيرگذار است. در سطح خرد نيز متأثر از شرايط بين المللي، كشور ايران با مشكلات وتنش هايي در سطح منطقه و روابط با برخي همسايگان روبروست. در اين خصوص نيز در بخش­هاي مستقلي به گفتارهايي همچون عوامل مؤثر در عدم تعيين خطوط مرزي دريايي كشورهاي ساحلي درياي مازندران، امارات عربي متحده و جزاير سه گانه ايراني در خليج فارس، ايران و خطوط انتقال انرژي حوزه درياي مازندرانو همين طور در بخش پاياني به يكي از مشكلات دير پاي ايران با افغانستان در خصوص آب رودخانه هيرمند تحت عنوان هيدروپليتيك هيرمند: دلايل ،آثار و پيامدهاپرداخته شده است. اگرچه در حوزه خرد و كلان مسائل و مشكلات ديگري همچون موضوع فلسطين و لبنانو مسئله انرژي هسته ­ايدر حوزه سياست خارجي ايران وجود دارد؛ اما در اين كتاب به دو موضوع فوق پرداخته نشده است. اميد آنكه در چاپ­ هاي بعدي اين دو موضوع نيز مد نظر قرار گيرد.

مطالعه اين اثر به پژوهشگران سياست خارجي، دست اندر كاران دستگاه ديپلماسي و همينطور دانشجويان جغرافياي سياسي، علوم سياسي، روابط بين الملل و مطالعات منطقه اي توصيه مي شود.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا