نشست تخصصی کارکرد سیاسی- فضائی اربعین (بررسی تحلیلی کتاب کربلا، کانون ایدئولوژی، اثر گذاری ژئوپلیتیک)

بسم الله الرّحمان الرّحیم

با درود به روان پاک شهدای اسلام و ابراز تسلیت به مناسبت اربعین حسینی

و با تشکر از جناب دکتر اعظمی رئیس هیات مدیره انجمن ژئوپلیتیک ایران و جناب دکتر قادری مجری محترم جلسه و عضو هیات مدیره انجمن ژئوپلیتیک و با اظهار امتنان از اینکه بنده افتخار ارزیابی این اثر ارزنده را پیدا کرده‌ام.

و با عرض ادب و احترام خدمت پیش کسوتان ژئوپلیتیک ایران خانم دکتر میرحیدر، آقای دکتر مجتهدزاده، جناب دکتر کریم‌پور، دوست ارجمند جناب آقای دکتر حافظ‌نیا و اگر در جلسه حضور داشته باشند خدمت همدوره‌ای عزیز و ارجمند جناب آقای دکتر پاپلی.

این بررسی در دو بخش انجام می گیرد:

بررسی و بازبینی نوشته‌های کتاب وتحلیل محتوائی و ارزیابی کتاب

اثر اشاره شده دارای یک پیشگفتار، یک مقدمه و هشت فصل می باشد که همه فصول دارای عناوین مناسبی هستند. از محتوای نوشته‌های کتاب چنین استنباط میشود که نویسندگان هم ارزشی و متدین و هم فرهیخته ومحقق هستند. پیشگفتار کتاب انگیزه‌های نویستدگان را در فراهم آوردن اثر در چشم دید خوانندگان قرار می‌دهد.

در مقدمه نویسندگان محترم به روشن ساختن مفاهیم موضوعی پرداخته و موضوع کربلا را هم از نظر مذهبی و هم از نظر ژئوپلیتیک مورد بحث و واکاوی قرار داده‌اند. تلاش نویسندگان در مقدمه آنست که نشان دهند کربلا به عنوان یک مکان مقدسِ مورد توجه شیعه از چه ویژگی‌های ژئوپلیتیکی برخوردار است. مخصوصاً بحث ژئوکالچر و تئوری آیکونوگرافی یا ملت گرائی و سیرکولاسیون یا جهان گرائی ژان گاتمن بسیار قابل توجه است. به هر حال نقش مذهب و ایدئولوژی مذهبی و کارکردهای سیاسی-فضائی آنها در این مقدمه سخت مورد توجه قرار گرفته است.

صاحبان اثر به دیگر زیارتگاههای شیعیان در حجاز، عراق، سوریه و ایران نیز اشاره دارند اما کربلا را کانون ایدئولوژی شیعه میدانند. فرهیختگان ارجمند به اختلافات بنیادین شیعه و سنی در باره کربلا نیز به بحث پرداخته‌اند. آنها به اثرگذاریکربلا در فضای سیاسی تاریخ اسلام نیز توجه داشته‌. یکی از ویژگی‌های اثر وارد کردن مباحث ژئوپلیتیک در بررسی روند شهرشناسی یک شهر مقدس بوده است. به هرحال در همه جای کتاب مطالب قابل توجهی به چشم می خورد که از این بابت جای تشکر دارد.

فصلهای کتاب بسیار خوب مرتب شده و خواننده با یک درک مفهومی، می تواند مطالب را پی‌گیری نماید. نویسندگان محترم در سه فصل اول، با اشراف کامل به همه مسائل شیعه از جمله گرفتاری‌های شیعه در طول تاریخ، تاریخ تشیّع، تشکیل حکومتهای شیعی و مبانی اعتقادی شیعه، زمینه‌ها و بسترهای رشد شیعه و مکانهای مقدس در شیعه می پردازند.

فصل چهارم به نظریه‌های مبنا اختصاص دارد که موضوعات مکتب جغرافیائی رفتاری یا نظریه آیکونوگرافی و سیرکولاسیون در آن مطرح می شود.

در فصل پنجم محیط شناسی مورد بحث و امعان نظر قرارگرفته و مطالب متنوعی را دربر دارد.

فصل ششم به جایگاه کربلا در تشیّع و رویکردهای مذهبی- سیاسی آن اختصاص یافته است که به مسائلی همچون نظریه هدف امام حسین(ع) از آمدن به کربلا تشکیل حکومت بوده و ردّ این نظریه می پردازد.

فصل هفتم که به نظر نویسندگان فصل اساسی کتاب می‌باشد دربردارنده موضوعاتی است که به وقوع حادثه کربلا، ایجاد حس و باور خاص نسبت با این حادثه و به مسائلی چون سوگواری و مصیبت، زیارت و اربعین و تربت کربلا اختصاص یافته است.

 فصل هشتم که فصل پایانی کتاب می باشد به موضوعاتی چون تقابل شیعه و سنی و تجلی آن در واقعه کربلا و الهام بخشی این واقعه بر روی جنبش‌های شیعی از توابین و مختار گرفته تا صفویه و انقلاب اسلامی ایران بحث می شود. در این مبحث آخر به حس قدرت طلبی ایران و نفوذ در عراق بواسطه وجود شهرهای نجف،کربلا، کاظمین و سامرّا نیز اشاره شده. جدول بسیار خوبی نیز تهیه شده که به چهارده مورد از نظر ماهیتی به مسائلسیاسی، مذهبی، تاریخی، ایدئولوژیک، آیکونوگرافی یا کشور وطنی و سیرکولاسیون یا جهان وطنی، ژئوپلتیک، روابط بین الملل و جغرافیای سیاسی اشاره دارد.

منابع کتاب که 275 منبع فارسی و عربی و 45 ماخذ انگلیسی را دربر می‌گیرید، حاکی از آنست که مولفین محترم تلاش قابل تقدیری برای یافتن هر گونه مطلب در رابطه با موضوع مورد بحث خود داشته‌اند.

حالا می‌رسیم به تحلیل محتوائی اثر و ارزیابی کیفی آن

در همین ابتدا از سخنان علمی و ارزشمند استاد ارجمند جناب دکتر متقی باید تشکر کنم که فصلی تازه در باره این نوع تحقیقات گشودند و اضافه کنم که مطالعات فراوانی در باره عاشورا، کربلا و سیرت اباعبدالله علیه السّلام انجام شده که کتابخانه آستان قدس همه این مواد و کتب را در کتابخانه تخصصی اهل البیت جمع آوری نموده است.

این گونه بنظر می رسد که مؤلفین محترم تلاش داشته‌ که موضوعات مذهبی را با دانش‌های روز هماهنگ و مدل‌سازی کنند، کاری که دکتر سحابی و مهندس بازرگان و دکتر شریعتی در دهه30 و40 انجام دادند.

نوعاً در تحقیقات از دو رویّه استفاده می شود. روشی که در آن از ابتدا مثبت یا منفی بودن فنومن مورد بحث در ذهن وجود دارد و تمام تلاش نویسنده آن است که نظریه از پیش تعیین شده خود را درباره این فنومن به اثبات برساند. مرحوم دکتر شریعتی این روش تحقیق را روش تحقیق آمریکائی می نامد. دیگر روشی که محقق درباره یک فنومن بدون هیچ سمت‌گیری تحقیق می‌کند و نتیجه تحقیق هرچه شد همان ملاک و برآیند و نتیجه کار است. مرحوم دکتر شریعتی این روش را روش فرانسوی نامگذاری میکند. استنباط بنده این است که این تحقیق به روش آمریکائی انجام شده است چون همه مسائل مربوط به فنومن کربلا از ابتدا در نزد نویسندگان مثبت و ارزشی می‌باشد. در این رابطه خاطره‌ای به ذهنم رسید. در سال 1358 که شیخ علی تهرانی دادستان انقلاب مشهد بود به یک ساواکی در حال محاکمه این چنین گفت: آقا دفاعیات شما اثری در محکومیت شما ندارد. شما محکوم به اعدام هستید. این می شود روش آمریکائی که شما از قبل فنومن خود را سلبی یا ایجابی تعریف می‌کنید.

در پیوند دین و سیاست، این سیاست است که می خواهد با پوشیدن لباس تقوی و تقدس به خود مشروعیت دهد و آنگاه همه بد سیاستی هابه پای دین گذاشته می شود.

به قول طلبه‌ها حالا می‌رسیم به تقریر محل دعوا. بنظر میرسد تعریف شما از ایدئولوژی همانند اغلب محققین این مقوله، یک تعریف ارزشی و مثبت می باشد در صورتیکه تاریخ خلاف اینرا ثابت کرده است. در فلسفه تاریخ و در فلسفه جغرافیا ایدئولوژی یکی از محرکهای تدوام تاریخ و یکی از انگیزه‌های توسعه جغرافیاست. بله این درست است اما به چه قیمتی. حالا بنده در تاریخ که مطالعاتی دارم موضوع را توضیح میدهم و البته به روش فرانسوی آن: در مکتب‌های قدیم مثل یهود، مسیحیت و اسلام تنها کارکرد ایدئولوژی، جنگ، خونریزی و کشتار بود. در یهود رانگاه کنید تا وقتی که مسیحیت از طرف امپراتوری روم به رسمیت شناخته نشده بود، قتل عامهای یهودیان از مسیحیان را تاریخ اروپا به تصویر کشیده است. حتی قبل از تولد عیسی مسیح، حضرت یحیی را یهودیان سربریدند. بعد نوبت مسیحیان که آنها نه تنها یهود و طرفداران ادیان دیگر را به جرم داشتن عقیده‌ای غیر از مسیحیت قتل عام می‌نمودند. حتی از کشتن فرق خود نیز ابائی نداشتند. جنگهای صلیبی را که خوانده‌ایم و کشتارهای آنان از مسلمانان. داستان کشتارها با ایدئولوژی اسلام به عنوان یک ایدئولوژی برتر که تصمیم دارد مردم را به زور به بهشت ببرد فکر نکنم نیاز به تکرار باشد از کشتن وتاراندن همه ایرانیان و دو قرن کشتار بدون وقفه تا همه مسائلی که خوشبختانه نویسندگان و مورخین اسلامی از خود بیادگار گذاشته‌اند. نقل است که دهقانی از اهالی نیشابور به حاکم عرب نیشابور به تظلّم رفت. حاکم از مترجم و منشی خود پرسید که این عجمی چه می‌گوید. او دادخواست وی را مطرح کرد اما حاکم گفت ابتدا زبان این عجم راببرید تا دیگر هیچ عجمی با عرب به زبان بیگانه صحبت نکند. جلاوطنان ایران تا گجرات و راجستان به سوی شرق و تا اروپا و اسپانیا به سوی غرب فرا رفتند. این کشتارها دو نتیجه داد یکی آنکه زبان عربی زبان علم و تحصیل شد و دیگراینکه مردم مجبور به باج و خراج شدند و جزیه و خراج آنقدر کمر شکن بود که به پذیرش اسلام تن دردادند.

فرق دین با ایدئولوژی در ظهور نیایش است که از صلح و سلم برخوردار است. در دین نیایش وجود دارد اما  ایدئولوژی بار نیایشی ندارد. نمونه عینی دین بدون ایدئولوژی و کشتار، ادیان هندی می باشدکه هرگز ادعای دین و مذهب برتر را نداشته اند.

در مکتب‌های جدید ایدئولوژی خود را عیان‌تر و رسواتر نشان میدهد. کاپیتالیسم، امپریالیسم، کمونیسم و فاشیسم چهار نمونه عینی ایدئولوژهای کشتار جمعی است که درجات بروز و ظهور هر یک متفاوت می باشد اما در نفس عمل همه بر یک منهج بوده‌اند. از کشتارهای کاپیتالیسم و امپریالیسم که همه عالم و آدم را از قاره آفریقا تا آمریکای لاتین و شرق دور به خاک و خون کشید تا کشتار ده میلیونی استالین از شهروندان روسی و ملل همجوار و تا ایدئولوژی برتر نازیسم که جهان را یکباره به تباهی کشید. از قِصه پُر غُصه این ایدئولوژی هرچه به شما بگویم کم گفته‌ام.

انقلاب هم که برآمده از ایدئولوژی می باشد همین خاصیت را دارد. انقلاب فرانسه، روسیه و چین و سایر انقلابها از این ویژگی مستثنی نیستند. روسای جمهور روسیه و چین چندین سال است که بر مسند قدرت و تحکم و زبان بریدن و قلم شکستن به پشتیبانی انقلاب و ایدئولوژی، همچنان بی پروا نشسته‌اند و همچون روسای سایر حکومت‌ها قصد دائم العمری دارند. هر معترضی نه با شخص رئیس جمهور و هیات حاکمه بلکه با انقلاب معارض شناخته می شود.

در ایران واژه ایدئولوژی از همه بیشتر در کلام شریعتی موج می‌زند. شریعتی واژه ایدئولوژی اسلامی را در پیوند با “باز گشت به خویش” مطرح می سازد. باز گشت به خویش یعنی سلفی‌گری، آنچه را که در هند از دو قرن پیش آغاز شده بود. آقای پرفسور رِضوی کتابی دارد تحت عنوان سلفی گری در هند یا نهضت‌های احیاء گذشته در هند که البته با دیدی انتقادی به موضوع پرداخته است. خوشبختانه یک نسخه از این کتاب در کتابخانه آستان قدس در بخش کتب لاتین وجود دارد و علاقمند و مشتاقی به این مسائل را می طلبد که آن کتاب را ترجمه نماید و زهی سعادت. از خاطرم نمی رود از شدت علاقه‌ای که به این نوع مباحث داشتیم در سال 48 هنگامیکه مرحوم شریعتی مقاله حسین وارث آدم را از ساعت 5 تا 8 شب در کلاس خواند که بقول مرحوم مطهری یک روضه کمونیستی بود، راقم این سطور با چه ذوق و شوقی آن مقاله را در همان شب به امانت گرفت و تا نزدیکی‌های صبح روز بعد استنساخ کرد و حتی سالها بعد خود مقاله‌ای تحت عنوان وارثان حسین نوشت. 

در دهه چهل و حتی بعد از آن روشنفکران بر این باور بودند که با ایده بازگشت به خویش و طرح ایدئولوژی اسلامی، دوران شوکت و سطوت ایرانیان و مسلمانان زنده می‌شود که نشد و همانی هم که بود از دست رفت و در جامعه بین‌المللی از همه نظر مشکلاتی پیدا کردیم بگونه‌ای که حالا پس از چهل سال، توصیف وضع موجود نیاز به صغری و کبری ندارد. در شبه قاره هند نیز مکتب دئوبند و مدرسه حقانی راولپندی مرجع سلفی‌گری هستندو طالبان فرزند خلف این مدرسه‌ها و این ایدئولوژی می باشند. وقتی شما از امت و امامت و تشکیل دولت اسلامی صحبت می‌کنید او هم برای خود از امارت اسلامی صحبت می‌کند و امیرالمومنین تعیین می‌نماید. بله در ایران عزیز و در همین حکومت جمهوری اسلامی کسانی بودند و شاید هنوز باشند که از دولت اسلامی سخن می‌گویند و پارلمان و دیگر مسائل مردم سالاری را به مضحکه می‌گیرند.

و اما استراتژی: استراتژی حسین بن علی علیه السّلام این بود که باید حکومت یزید از بین برود و حتی گفت این کار اگر به کشته شدن منجر شود باید انجام گیرد و راه راست و درست اسلام مطرح گردد و این چنین ادامه داد اِن لَم یَستَقِم الاّ بِقتلی یا سیوُف خُذینی (ای شمشیرها مرا بگیرید). اما این استراتژی با شهادت امام در بوته ابهام قرار گرفت و برای یک قرن دیگر یزید و یزیدیان برگرده مردم سوار شدند و اصلاً مسیر اسلام به شدت از آنچه قبل از آن بود بدتر و کج راهتر شد و همینطور امت اسلامی در انتظار منجی قرار گرفت و فلاکت‌ها و زجرها و شکنجه‌ها و شهادت‌ها در طول تاریخ همچنان تکرار شد. برای بررسی استراتژی امام هم کتاب شهید جاوید نوشته شد و هم کتاب آنجا که حق پیروز است و هم کتاب آنجا که خون برشمشیر پیروز شد از پرویز خرسند و  هم کتابها و سخنرانی‌های بسیاری که در این نیم قرن اخیر مطرح گردیده است.

واقعیت های بیرونی جامعه کربلائی و حسینی در دوره جنگ با عراق خود را نشان داد. هنگامیکه که فرزندان این ملت بزرگ به جبهه می‌رفتند و به خاک و خون کشیده می شدند. عده ای در سودای مال اندوزی و مقام ربائی و سعی صفا و مروه استانبول و پاریس و فرانکفورت و لندن برای هفت نسل بعد از خود در بانکهای خارجی پول ذخیره کردند. کسانی که به عاشورا و کربلا اصلاً فکر نمی‌کردند و اصلاً قبول نداشتند و در دوره بحث‌های هسته‌ای، عده‌ای فارغ از دعوای حاکمیت با آمریکا یا مشغولیت حاکمیت به این امور باز به زمین‌خواری و طلاکاری ویلاها و دلار اندوزی رو آوردند و هیچکس هم در این مملکت ازآنها نپرسید از کجا آورده‌اید و حالا من و شما از کربلا و اربعین می گوئیم. کربلا همین جاست کل ارض کربلا. همین جا دارد این جامعه متدین با این شمرهای اقتصادی به شهادت می‌رسد و از بین می‌‌رود. در همین روزگار اینجا عاشوراست کل یوم  عاشورا. همین امروز که من و تو در باره عاشورا و زیارت صحبت می‌کنیم  همه عمله زرو زور و تزویر دست به دست هم داده‌اند تا این نهال بپا خاسته را ریشه کن کنند.

و البته در این میان قشر دانشگاهی که از آن راه رانده و از این راه مانده، تنها بفکر افزایش رشته‌ها و ازدیاد تحصیل کرده‌ها می‌باشدو خیل عظیم فارغ التّحصیلانی که در کشور رها شده‌اند. امیدوارم که فکری به حال این مظلومان تاریخ معاصر ایران بشود. با جوانی که شغل و کار و زن وزندگی ندارد و اصلاً هویت پیدا نکرده است از تربت کربلا سخن گفتن نمی‌دانم چقدر منطقی خواهد بود. خوب بود رساله‌ای اندر باب باز نشسته شدن کسانی که به مرحله بازنشستگی رسیده‌اند نوشته می‌شدکه با حقوق و مزایای هر یک از آنها حداقل سه نفر جذب می‌شدند و خانواده‌‌ها را از این چالش فکری بیرون می‌آوردیم. و حتماً نیاز به این نباشد که علاوه بر تحصیلات، خود را به جاهای دیگری هم بند کرد تا هویت کاری و اجتماعی پیدا نمود. یا دو شغله‌ها و سه شغله‌ها و ده شغله‌‌ها را به یکی قانع نمود. متاسفم از اینکه بنده هیچگونه تحول بنیادی نمی‌بینم. فارغ التّحصیل رشته تاریخ در مجموعه کابینت سازی کار میکند یعنی آن همه مخارجی که دولت برای یک کارشناس یا کارشناس ارشد کرده است، اینک همه به باد رفته است. عزیز من ، برادر من از این دردهای اجتماع بنویس نه از چیزهائی که متولیان بی‌شمار دارد و در هر کوی وبرزن ماشاء الله وجود دارند.

برادر عزیز، محقق محترم بایستی مواظبت کنیم که روی برخی مسائل که هنوز امتحان خود را نداده‌اند مانور ندهیم. داستان یاسر عرفات و پشتیبانی وی از صدام که یادتان نرفته است. چه میدانیم که حشد الشعبی عراق در آینده‌ای نه چندان دور چه موضعی در برابر ایران داشته باشد. روزگاری که بتواند استقلال مالی داشته باشد و خود را هم وزن و هم سنگ سایر نهضت‌ها بداند یا پیشوائی افرادی مثل مقتدا صدر را بپذیرد که یک دستش در دست ایران است و یک دستش در دست عربستان، ذوالیمینین. یا روزگاری که یک دولت ملی‌گرا در عراق روی کار آید یا دولت چپی و مارکسیستی. ماها هنوز قصه میشل افلق و حافظ اسد و حسن البکر را فراموش نکرده‌ایم و البته زخمی که در سال 1975 خوردند و حاکمیت ایران بر خلیج فارس و  دریای عمان مسجل شد. و صدام از خفت آن امضای خفت بار وقتی موقعیت را فراهم دید آن تباهی‌ها و شهادت‌ها را رقم زد.

برادر عزیز این خیلی خوب است که شما از کربلا و از قبله حاجات شیعیان می‌گوئید اما وقتی می‌گوئید ژئوپلیتیک کربلا و یا تجلی اختلاف شیعه و سنی بر سر کربلا در واقع دارید آنرا رقیب مکه و مدینه می‌سازید و این با اصل کلی هم زیستی مسالمت آمیز مغایرت دارد و با شعار وحدت در تضاد است. بدون اینکه من و شما به کربلا جایگاه استراتژیک و منزلت ژئوپلیتیک بدهیم. کربلا در طول این قرون اینها را خود کسب کرده است و بیان آن جز همان مسائل دوره صفویه و عثمانی چیزی نخواهد بود. مضافاً اینکه بد خواهان و آشوبگران، مردم ساده دل عراق را به این توهم باطل می‌اندازند که ایرانیان با رساله‌های دانشجوئی و بحث های اکادمیک دارند حاکمیت ایران را برای الحاق شهرهای مذهبی عراق به ایران آماده می‌کنند بخصوص با این خیل مشتاقانی که در ایام اربعین در کربلا حضور می یابند.

خوشبختانه این توفیق حاصل شد که در کتاب فلسفه و کارکرد ژئو پلیتیک اثر استاد ارجمند چناب آقای دکتر مجتهد زاده، مبحث نظریه های اصلی در جغرافیای سیاسی ژئو پلیتیک، صص.46تا 53  مطالعه شد و باهمه اینکه نویسندگان محترم برداشت درستی از نظریه ژان گاتمن فرموده‌اند، اما بدرستی روشن نساخته‌اند که بالاخره این کشور وطنی با جهان وطنی در یک جائی تصادم خواهد کرد یا نه؟ بنظر شما چالش اصلی در قرن بیست و یکم رویاروئی این دو نخواهد بود؟ چنانکه باید گفت نظریه هانتینگتن و برخورد ایدئولوژی‌ها را نیز مطرح نفرموده‌اید زیرا تا ایدئولوزی و پیروان ایدئولوژی هست سخن گفتن از گفتگوی تمدنها یک نوع حسن ظن و سهل پنداری نسبت به قضیه است. واقعیت‌های موجود نشان میدهد که غرب با سه واکنش کمونیسم، فاشیسم و اسلام روبرو بوده که بر دوتای اولی پیروز شد و برای سومی نیازی به پیروزی از طریق جنگ ندارد. بلکه کافی است به لطایف الحیل رژیم‌هائی چون طالبان را روی کار آورند و جامعه جهانی را نسبت به اسلام بدبین کنند یا اسلام هراسی بوجود آورند. روشنفکران و فرهیختگان دنیای اسلام باید بکوشند تا این نوع برچسب‌های ناروا را از خود دور سازند. درست است که شیعیان با تجمع میلیونی در ایام اربعین یک نوع بازدارندگی را برای مخالفین رقم میزنند اما به همان اندازه یک نوع اسلام هراسی و شیعه هراسی نیز تولید می‌شود. به هرحال تاثیر منفی‌گروههای دهشت گرائی چون طالبان که سعی در یکدست کردن تفکرات همه مردم دنیا دارند، بیشتر متوجه هم‌کیشان خود آنها در اقصی نقاط گیتی خواهد شد. اینها افرادی هستند که از ایده ایدئولوژی برتر پیروی می‌کنند. نویسندگان محترم آیا به این فکر کرده‌اند که طرح این چنین مباحثی می‌‌تواند اندیشه ایدئولوژی برتر را تقویت نماید و سبب جنگ و آشوب گردد.

 و سخن آخر اینکه آیا اسرای کربلا از شام دوباره راهی کربلا شدند؟ تنها خبری که درباره اربعین داریم آمدن جابر بن عبدالله انصاری صحابه پیامبر(ص) به همراه عطیه فرزند، نوه یا مصاحبش به زیارت مزار سید الشّهدا می‌باشد. چند دلیل وجود دارد که حضور مجدد اسرا را در کربلا تایید نمی‌کند. یکی آنکه رژیم سفاک یزیدی در عین پیروزی از اینکه اهل البیت دوباره به عراق بروند وحشت داشت و این احتمال وجود داشت که با ورود اسرا مشکلات جدی برای حاکم کوفه بوجود آید. دوم اینکه تاریخ‌های معتبر از حضور مجدد اسرا به کربلا سخنی نگفته‌اند و سوم آنکه خود اسرا پس از تحمل این همه رنجها و شدائد و سختی‌ها و توهین‌ها و غم‌ها و غصه‌ها در آرزوی آن بودند تا هر چه زودتر به مدینه برسند و از دست ابلیسان اموی نجات یابند.

جالب اینکه حرکت و زیارت شهدای کربلا در اربعین حسینی که خود یک حرکت نمادین و مثبت و تبارز و احترام جمعی به ساحت مقدس حسین بن علی علیه السلام می باشد امروزه به صورت یک حرکت سنتی و رسمی و تشریفاتی در آمده که بخشی از زائران به موکب‌های بین راهی و طعم غذای عراقی می اندیشند و هیچ گونه بیداری و توجه و تزکیه و خود سازی در آن دیده نمی شود و هم اکنون که باشما سخن می‌‌گویم عده‌ای برای عبور از مرز کشته و مجروح شده‌اند. آنقدر تنور اربعین با تبلیغات گرم شد که حالا جلودار زائری که فکر می کند اگر یک سال  از اربعین جا بماند گویا که خمس و زکات واجبه نداده است، نمی شویم. بنده پیشنهاد می کنم یک گروه آماری از زائرین محترم سئوال بفرمایند که چقدر با مال و لباس پاک که سهمین و زکات داده باشند وارد حائر می‌شوند. افرادی را با اسم و رسم می شناسم که تنها برای یک ماه گذران زندگی رنج سفر بر دوش می‌کشند. این سخنان را کسی می گوید که حداقل هفتاد سال است که در اربعین مجلس عزا و سوگواری دارد یعنی از زمان حیات مرحوم ابوی.

اینکه حالا بخواهیم یک مقایسه تاریخی بین مسیحیانی که به نیت ثواب از اروپا پای پیاده به اورشلیم و بیت‌المقدس می آمدند و یا مردم بابل که در دوره حکومت ایلام برای زیارت خدای خود در گروه‌های زیارتی به چغازنبیل شوش دانیال سرازیر می‌شدند، داشته باشیم،  نه وقت اجازه می دهد و نه حوصله شما. پس شما را به خدا می سپارم و برای همه شما عزیزان آرزوی سلامت، سعادت و بهروزی دارم و از حوصله شما ممنونم چنانکه باید در این ختم کلام مجدداً از استاد ارجمند جناب آقای دکتر اعظمی و مجری ارجمند جناب دکتر قادری که با حوصله و با متانت خاصی جلسه را مدیریت فرمودند تشکر کنم و در نهایت از دانشگاه خوارزمی که تسهیلات و امکانات لازم را برای برگزاری این نشست فراهم نموده و از انجمن ژئوپلیتیک ایران از بابت دعوت به این نشست تخصصی تشکر نمایم.

                                                                                                              رئیس السادات،  تهران- 3/ 7/ 1400

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا