محمود نورانی؛ پژوهشگر در حوزه جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک
مقدمه
در یکی از کلاسهای درسی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، استاد محترم جناب آقای دکتر حافظ نیا، موضوعی را عنوان کردند مبنی بر اینکه تعدادی از اساتید رشته مدیریت دانشگاههای مختلف در یک جمعی، بحثی را مطرح و نسبت به راه اندازی مرکز و یا پژوهشکده ای تحت عنوان تدریس و یا آموزش شیوه حکمرانی در کشوربا متولی گری رشته و اساتید رشته مدیریت(ترجیحاً مدیریت دولتی و اقتصاد) تصمیماتی را اخذ کرده اند لذا یکی از اساتید دانشگاه تربیت مدرس نیز بر پایه همین موضوع با تعدادی از رسانه های کشور در خصوص لزوم راه اندازی این مرکز و دعوت از اساتید مدیریت و اقتصاد نسبت به فعالیت در این مرکز مصاحبه ای انجام داده بودند.
ناگفته نماند طی بررسیهای انجام شده تابحال سه الی چهار مرکز در قالب پژوهشکده، مدرسه و اندیشکده راه اندازی و در حال تدریس، آموزش و توانمندسازی مسئولین، مدیران،برنامه ریزان، کارکنان، مخاطبان و دانشگاهیان در حوزه حکمرانی و کشورداری می باشند.
آقای دکتر حافظ نیا در آن کلاس درس ضمن این که عنوان نمودند که با آن استاد دانشگاه از طریق ایمیل و بعداً با تماس تلفنی که آن استاد با ایشان داشته اند نسبت به تشریح فلسفه و ماهیت جغرافیای سیاسی پرداخته و ایشان را به چهارچوب علمی و فلسفی علم جغرافیای سیاسی به عنوان علم کشورداری آگاه نمودند، به دانشجویان آن کلاس تاکید نمودند که یکی از وظایف خطیر و مسئولیت سنگین جامعه دانشگاهی و آکادمیک جغرافیای سیاسی کشور در این مقطع زمانی برندسازی و آگاه نمودن جامعه علمی و مهمتر از آن ساختار حاکمیتی کشور نسبت به ماهیت مفهومی رشته جغرافیای سیاسی به عنوان علم کشورداری بهینه است.
لذا نویسنده به این بهانه و با کمک گرفتن از مراجع اصلی آن با مرور مفاهیم فلسفی و بنیادی و نیز اهداف و کاربرد جغرافیای سیاسی سعی در تبیین و تشریح موضوع فوق برای مخاطبان خود من جمله روسای محترم جمهور، مجلس و قوه قضاییه، هیئت وزیران خصوصاً وزیر محترم کشور، فرماندهان محترم نیروهای مسلح، روسای دانشگاهی علی الخصوص دانشگاههای تخصصی و نیز دست اندکاران حوزه حکمرانی و کشورداری و عموم دانشگاهیان و اصحاب رسانه و نهایتاً شهروندان و ملت شریف ایران پرداخته است:
جغرافیای سیاسی از چه میگوید:
جغرافیای سیاسی به عنوان یکی از شاخه های علوم جغرافیایی به مطالعه بعد سیاسی فضای جغرافیایی می پردازد. بدین معنی که در فضای جغرافیایی اعم از مقیاس محلی تا جهانی و فراکروی، پدیده ها و ساختهایی وجود دارند که اساساً ماهیت فضایی/ جغرافیایی دارند و با مولفه سیاست درآمیخته اند. از این رو، جغرافیای سیاسی از آن دست معارف بشری است که از ماهیت ترکیبی برخوردار است که دو مولفه اصلی جغرافیا و سیاست در آن اهمیت ذاتی دارند. در عین حال، موضوع ترکیبی جغرافیای سیاسی بصورت پدیده های بسیط در فضای جغرافیایی خواه بصورت عینی و ذهنی و خواه بصورت آشکار و پنهان واقعیت و نمود می یابند؛ مانند قلمروسازی و قلمروپایی، حس و عاطفه مکانی/ فضایی، وطن گرایی و تابعیت، کشورها و ایالتها، مرزها، تقسیمات کشوری، پایتختها، مکانهای مرکزی، دولتهای محلی، ساختهای فضایی- سیاسی منطقه ای، قلمروهای ژئوپلیتیکی، فضاهای جغرافیایی بحرانزده، کنشهای فضایی در مقیاسهای مختلف، دینامیسم فضا و سیاست، تجلی های فضایی کنش متقابل سیاست و جغرافیا، مدیریت سیاسی فضا، جغرافیا و استراتژی ملی، ژئوپلیتیک صلح و امنیت، ژئوپلیتیک زیست محیطی، نظامهای ژئوپلیتیک منطقه ای و جهانی و غیره.
بنابراین بن مایه فلسفی جغرافیای سیاسی را مکانها، فضاها و پدیده های تشکیل می دهند که از آمیختگی جغرافیا و سیاست به وجود آمده اند. به عبارتی، آن دسته از ساختها و پدیده های فضایی/ جغرافیایی که دارای ارزش سیاسی، هویت سیاسی و یا کارکرد سیاسی می باشند، موضوع مطالعه رشته جغرافیای سیاسی و گرایشهای تخصصی آن می باشند.
توسعه این گونه مطالعات و کشف قانونمندی و مدلسازی روابط بین متغیرهای سیاسی- فضایی میتواند راه را برای کاربردی کردن علم جغرافیای سیاسی در زمینه کشورداری و روابط خارجی، به ویژه آمایش و مدیریت سیاسی بهینه مکانها و فضاهای جغرافیایی(کشورها، واحدهای سیاسی/ فضایی درون کشوری، شهرها و مکانهای مرکزی، مرزها و….) و نیز امنیت داخلی و ملی و روابط با سایرکشورها هموار نماید.
همچنین تجزیه و تحلیل جغرافیایی تحولات و بحرانهای جهانی و منطقه ای و درک صحیح از ماهیت و چگونگی رفتار سیاسی دولتها در سطوح ملی، منطقه ای و جهانی و واگرایی و همگرایی آنها؛ از آن حیث که دارای منشأ جغرافیایی و فضایی می باشند، ضرورتی است که باید به دست جغرافیدانان سیاسی انجام پذیرد.
از آنجایی که تجزیه و تحلیل جغرافیایی و ژئوپلیتیکی مسائل محلی، داخلی، ملی، منطقه ای و جهانی ایران در راستای حفاظت از منافع ملی، بقای کشور، امنیت ملی و نیز آمایش و مدیریت سیاسی فضای داخلی کشور و به طور کلی دستیابی به اهداف ملی نیازمند متخصصین جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک میباشد، این امر میتواند درک درستی از آن را به دانشجویان، نخبگان، مدیران و مسئولان سیاسی و مردم ایران به منظور تنظیم سیاستهای داخلی و خارجی کشور بدهد.
حکمرانی و جغرافیای سیاسی
حکمرانی مسالهای است که در سه دهه اخیر توجه ویژهای بدان صورت گرفته به طوری که به جزء لاینفک گزارشها و توصیههای سیاستی نهادهای پژوهشی و سازمانهای بینالمللی تبدیل شده است. طبیعتاً شکی نیست که مفهوم حکمرانی، ارتباط تنگاتنگی با مفهوم دولت دارد. به عبارت بهتر «چگونه حکومت کردن» اصلیترین سوالی است که یک دولت باید به آن پاسخ دهد.
حکمرانی خوب مفهومی است مشتمل بر معيارها و استانداردها، رویهها و اصول حکومتداری که دولتها از طريق آن امور عمومی را به انجام میرسانند، منابع عمومی را اداره میکنند و حقوق بشر را تضمين می نمايند. از ارکان مهم حکمرانی خوب میتوان شفافيت، مسئوليت، پاسخگویی، مشارکت، حاکميت قانون و انعطاف پذيری دولت را نام برد. حکمرانی خوب نسبت نزديکی با مردم سالاری و فرآيندهای دمکراتيک دارد و به سخن بهتر، مجموعه ای از معيارها و شاخصه های کاربردی نظامهای سياسی دمکراتيک در ابعاد فرآيندی، ساختاری و ماهوی است از سوی ديگر، تحقق اين مفهوم و حاکميت دمکراتيک مستلزم حکومت دمکراتيک و جمهوری است اصل تفکيک و تعامل قوا به عنوان يک اصل سازمانی در خدمت حقوق بشر و آزاديها بوده و با توزيع و سرشکن نمودن اقتدار سياسی، نظام پاسخگو، شفاف و قانونمند است. بدين لحاظ حکمرانی خوب پيوند وثيقی با نوع ساختار حکومت دارد و ساختارهای دمکراتيک از شرايط پيشينی حکمرانی خوب است.
غایت جغرافیای سیاسی : کشورداری و حکمرانی
بخش کلانی از تجربه تاریخی و سیاسی ملتها، برآیند موقعیت و وضعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک کشورها و ادراک محیطی رهبران و کارگزاران نظام سیاسی آنهاست. آنچه اصالت دارد ملت و زیستگاه جغرافیایی آن است که در شکل کشور در جغرافیای سیاسی جهان تجلی یافته است. حکومت و نظام سیاسی کشورها، سازوکاری است که به نیابت از ملت وظیفه مدیریت سیاسی فضای ملی و اداره بهینه امور کشور را در ابعاد داخلی و خارجی را بر عهده دارد.
معیار پذیرش و مقبولیت حکومتها و نظام های سیاسی توسط ملت ها نیز افزون بر تجانس ساختاری آن با ویژگی ها و ارزشهای مورد علاقه آحاد ملت، در کارآمدی آن برای تأمین بهینه نیازهای مادی و معنوی، پاسداری از ارزشها و منافع ملت، تضمین پیشرفت همه جانبه و نهایتا جلب رضایت و پذیرش شهروندان آنها نهفته است.
. باید اذعان داشت که جغرافیا و جغرافیای سیاسی هم در بعد تاریخی و هم امروز، بیشتر در خدمت حکومتها و دولتها بوده اند. به دیگر سخن، موجودیت کاربردی خود را در پیوند با حکومت و سازمانهای مرتبط و به عبارتی بخش حکومتی تعریف کرده است.
هدف جغرافیای سیاسی در حوزه نظری و بنیادی، ارضای حس و سرشت کنجکاو انسانهاست که از سویی درباره ابعاد سیاسی فضای جغرافیایی زیستگاه و پدیده هایی که در زندگی روزمره فضای زیست و محیطهای پیرامونی انسانها نقش می آفرینند، به ایجاد و افزایش آگاهی و دانش انسانها می انجامد و از سوی دیگر بینش و نگرش انسانها را نسبت به ابعاد سیاسی فضای زیست و فراسوی آن تقویت می کند تا پدیده ها و فرآیندهای مرتبط را جامعتر، کاملتر و گسترده تر بفهمد و فرصتها، تهدیدها، توانمندیها و ضعفهای زیستگاه و محیط پیرامونی خود را بشناسد تا راه زندگی خود را بهتر و امن تر تعیین کند.
و در حوزه کاربردی، هدف از تولید معرفت در جغرافیای سیاسی برآوردن نیازهای مادی و معنوی بشریت است. علمی میتواند ماندگاری خود را تضمین کند که در خدمت نیازهای فردی و اجتماعی انسانها قرار گیرد. منظور از حوزه اجتماعی، کاربرد معرفت و گزاره های علمی جغرافیای سیاسی برای رفع نیازمندی سازمانهای اجتماعی، نهادهای عمومی، شرکتهای تولیدی، خدماتی و از همه مهمتر، حکومتها و سازمانهای دولتی است.
موارد ذیل از جمله محورها و مورادی است(به صورت خلاصه) که در حوزه کشورداری و در زمینه حکمرانی، جغرافیای سیاسی را از لحاظ بنیادی و کاربردی برای رفع نیازهای کنجکاوانه، افزایش معرفت، دانش، بینش و نگرش شهروندان و مدیران جامعه از یک سو و راهکاریابی نیازمندیهای مادی و معنوی بخشهای حکومتی، عمومی، خصوصی و شهروندی از سوی دیگر توجیه می نماید.
¬ شناخت علت یا علل پیدایش و بقای کشور، واکاوی و تبیین نیروهای تجزیه گر(ناحیه گرا، مرکزگریز و چرخشی) و نیروهای متحدکننده و همبسته ساز (مرکزگرا و نمادگرا) برای حفظ همبستگی ملی و یکپارچگی سرزمینی کشور
¬ ساماندهی سیاسی فضای داخلی کشور همانند تقسیمات کشوری، حوزه بندی رأی، تعیین مرزهای واحدهای تقسیماتی درون کشوری، تقسیمات درون شهری، مکان یابی پایتختها، مراکز استانی/ ایالتی، شهرستان، بخش، مکانهای مرکزی و تعیین کالبدهای فضایی برای کنش و عمل سیاسی حکومت و شهروندان
¬ ساماندهی، آمایش و مدیریت سیاسی نواحی مرزی کشور و کاهش تنش در روابط همسایگان و پیشگیری از جنگ، قاچاق، توسعه نیافتگی نواحی مرزی و اصلاح کارکردهای مرز برای توسعه صلح، همزیستی و روابط بین الملل با همسایگان
¬ پیشگیری از بروز تنش در روابط اجزا درونی ملت و توسعه همبستگی ملی از رهگذر برقراری عدالت فضای- جغرافیایی، مدیریت سیاسی بهینه در فضای جغرافیایی درون کشوری، اصلاح سیاستهای حکومتی نسبت به بخشهای ملت همچون روابط با نواحی، اقوام، اقلیتها، ادیان، مذاهب و سیاستها و کردارهای حکومت نسبت به زیستگاه و بنیادهای زیستی در قلمروها و فضاهای درون کشوری
¬ مدیریت بهینه سیاسی فضا در مقیاسهای محلی، استانی، ملی و بین المللی همانند انتصاب جغرافیدانان سیاسی در سمتهای فرماندار، بخشدار، استاندار و معاونان سیاسی و امنیتی، وزیر کشور و معاونتها و مدیران کل مرتبط (تقسیمات کشوری، انتخابات، سیاسی، امنیتی و غیره)، وزیر امورخارجه و سفرا و کاردارها در سفارتخانه ها، رئیس جمهور و رئیس قوه مجریه، روسای دولتهای محلی، عضویت در پارلمانهای ملی و مجلس شورای اسلامی) و پارلمانهای محلی(شوراها) یا انتصاب مشاوران قوا از میان جغرافیدانان سیاسی برای تصدی سمتها و جایگاههای یاد شده
¬ امور مربوط به تابعیت، شهروندی، دموکراسی، حقوق طبیعی، نظام گذاری و قانونگزاری برای آنها
¬ تدوین برنامه های راهبردی جامع برای مدیریت امور عمومی و کلی مکانها و فضاهای جغرافیایی برای توسعه سطوح مختلف محلی، استانی و ملی مانند تدوین برنامه راهبرد ملی که کارویژه مدیران سیاسی فضاهای مختلف کشور است.
¬ مشارکت در تدوین قانون اساسی کشور و قوانین عادی و عمومی که به نحوی ناظر بر روابط حکومت و سازمانهای دولتی با مردم، شهروندان و بخشهای ملت و مناسبات میان اجزای ملت با یکدیگر، زیستگاه و قلمرو میهنی آنها و به طور کلی منافع جمعی و کلی سازمانهای شهروندی همچون روستاها، شهرها، جوامع کوچ زیست، اقوام و ادیان و اقلیتهاست.
¬ انجام مطالعات ژئوپلیتیکی مربوط به طرحهای عمرانی در درون کشورها، بیرون کشورها و در سطوح بین المللی برای تعیین نقاط ضعف، قوت، فرصت و تهدید و به طور کلی امکان سنجی اجرایی برای پیشگیری از: شکسن طرحها، تولید تنش در روابط اجزاء ملت و نواحی درون کشوری و در روابط بین المللی کشورها، تبیین بایسته های ژئوپلیتیکی مثبت و منفی آنها برای سازمانهای حکومتی و دولتی(درون کشوری و بین المللی) همچون طرحهای انتقال آب از سرشاخه های کارون، خزر و خلیج فارس، طرح انتقال گاز به کشورهای هند و پاکستان، سرمایه گذاری در کشورهای مختلف، ایجاد سایت های گردشگری، واگذاری نقشها به نواحی، مکانها و فضاهای جغرافیایی(منطقه آزاد انرژی و اقتصادی و…)
¬ انجام مطالعات و ارائه خدمات مشاوره تخصصی به نهادهای محلی، مدیریت شهری در زمینه های مختلف سازماندهی فضایی_اداری و سیاسی شهر، امنیت شهری، مدیریت بهینه شهر، آمایش درون شهری، دموکراسی محلی، حساسیتهای سیاسی گروه های اجتماعی و گتوهای شهری
سخن آخر
همه دولتها ـ یا به تعبیر درستتر، بسیاری از آنها ـ به دنبال طراحی و اجرای برنامهها و سیاستهایی هستند که از طریق آنها بتوانند کشور ومردم خود را به پیشرفت و توسعه هرچه بیشتر برسانند و سعادت و رفاه را برای آنان به ارمغان آورند. سراسر تاریخ تمدن بشری مملو از کوششهایی است که در این زمینه صورت گرفته، و البته بسیاری از آنها نیز در رسیدن به نتیجه ناکام مانده است. قرن بیستم و اخیراً بیست و یکم نیز در این زمینه وضعیت خاص خود را دارد.
بی شک محبوبیت واژه حکمرانی تا حد زیادی مدیون تناسب آن با تغییرات جهانی است. در جامعه مدنی حکومت به میزانی درخور توجه به سازمانها وابسته است و به واسطه پیوندهای بینالمللی محدودتر شده است. از یک سو بخش عمومی در بسیاری از حکومتها از سلسله مراتب بوروکراتیک به سمت بازارها و شبکهها حرکت کرده است. از سوی دیگر فعالیت حکومتها به صورت روز افزون در تنظیمات فراملی و بینالمللی تنیده شده است، امری که ناشی از بینالمللی شدن تعاملات صنعتی و مالی، ظهور بلوکهای منطقهای و افزایش نگرانیها درباره مسایل جهانی، مانند تروریسم و محیط زیست است.
در جغرافیای سیاسی کلاسیک حکمرانی یا حاکمیت در مفهوم اعمال تصمیمات و مجموعه اقداماتی بوده است که دولت ها در جوامع انسانی انجام میدادهاند. اما امروزه با رواج رویکردها و اندیشههای جدید در جغرافیای سیاسی و به خصوص در حوزه جغرافیای سیاسی پستمدرن و ژئوپلیتیک انتقادی مفاهیم حاکمیت، حکومت و دولت دستخوش تغیرات عدیدهای گشته است. حکومت و دولت دستخوش تغییرات عدیدهای گشته است. امروزه دولت تنها بازیگر صحنه کشور محسوب نمیشود و حکمرانی صرفاً حاصل عمل او نمیباشد. حکمرانی خوب در رابطه ای شبکه ای و نه سلسله مراتبی میان بازیگران تحقق می یابد و در این رابطه همه اجزا در شبکه با هم ارتباطی هم ارز و همسطح دارند و یکی بر دیگری برتری نیست.
جغرافیای سیاسی با توجه به داشتن فلسفه تاریخی کهن خود و نیز توانش بالای آکادمیک و علمی در ابعاد گوناگون میتواند در عرصه کاربردی حکمرانی وارد شده و با توجه به شاخصها و پارامترهای جغرافیایی به تبیین و تحلیل مباحث امروزین همچون آمایش و حفظ تعادل فضایی، تمرکززدایی، حکومتهای محلی، مسائل زیست محیطی، عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی و امنیت ملی در الگوی نوین مدیریت سیاسی فضا بپردازد.
امید آنکه مسئولین، برنامه ریزان و در رأس آنان روسای قوای اجرایی و تصمیم گیری کشور با دید باز برای بکارگیری متخصصین حوزه جغرافیای سیاسی در امور کشورداری و حکمرانی تصمیمات راهبردی اتخاذ نمایند.