سیاست های ژئواستراتژیک ایران برای تغییرخاورمیانه

مطلب تحلیلی یکی از اعضاء انجمن ژئوپلیتیک. انتشار مطالب تحلیلی اعضاء بیان کننده مواضع انجمن نیست.

محمدرضا هیودی، دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی

در طی هزاره ها، حافظه جغرافیای تاریخی خاورمیانه سرشار از بحران های سیاسی و تقابل های ژئواستراتژیک بوده است. حتی شواهد و نشانه های ابتدایی در شروع تاریخ و بر بستر جغرافیای آن قابل مشاهده است. ظهور جغرافیای مدنی که به فلات ایران معروف شد، در دوره تاریخ میانه این منطقه(خاورمیانه) قابل شناسایی است. این فلات فرهنگی، با اتحاد اقوام آن در جنوب غرب، شمال، شرق و در ارتباط با دریای جنوب بود. درحقیقت محرک این اتحاد با شکل گیری حاکمیتی سیاسی(پارسی) درجنوب غرب آغاز شد. در واقع ایرانیان به عنوان مردمی سلحشور از کوههای زاگرس سرچشمه گرفته اند، و سپس اقوام دیگر ایرانی از شمال غرب، شمال و شرق یعنی خراسان بزرگ و کوههای این منطقه به آن پیوستند، و جامعه ای مدنی را در دشت ها بوجود آوردند. در طول تاریخ نیروی نظامی ایران را اقوام ساکن درکوهها، و دیپلماسی و سیاست را جمعیت ساکن دردشت ها تامین می کرد. جریان مذکور اکنون نیز شواهد آن وجود دارد. این فرایند در طول تاریخ و بر بستر جغرافیای فلات ایران به تکامل رسید(هرچند در مقاطعی از تاریخ دچار فراز و نشیب های بود) و به دوران ما رسید.

اکنون این سوال به نظر می رسد که سیاست های استراتژیک جغرافیا محور ایران در دوران معاصر برای تغییر خاورمیانه به نفع خود که در طی چند دهه مبتنی و بر اساس ژئوپلیتیکی نسبی استوار بوده به کدام جهت و چگونه باید باشد؟

موجودیت سرزمینی و هویت مستقلی به نام ایران از زمان شکل گیری امپراتوری پارسی هخامنشیان است. این نام و هویت قبلا دراسطوره های ایرانی شکل گرفته بود.اما پارسیان آن را از ذهنیت به واقعیت رساندند. در دوره های بعدی با پیوستن دیگر اقوام ایرانی از شمال و شرق به آن، این امپراتوری گسنردگی جغرافیایی پیدا کرد.این گستردگی جغرافیایی به فلات ایران معروف شد.درواقع این اولین توجه ایرانیان به ژئواستراتژی بود. این نخستین حوزه ژئواستراتژیک جهانی بود، که ایران همراه با چین و یونان و سپس رم بوجود آوردند. کشورهای مذکورهرکدام جداگانه اولین مناطق ژئوپلتیکی جهان را نیز ایجاد کردند. این کشورها حلقه ژئوپلتیک امنیت جهان باستان را نیز شکل دادند. این حوزه ژئواستراتژیک همراه با مناطق ژئوپلیتیکی زیرمجموعه آن تا اواخر دوره تاریخی میانه دارای ثبات بود. اما با تهاجم اعراب مسلمان به امپراتوری ایران ( این هجوم باعث پناه بردن جمعیت مدنی ایران به دلیل ناامنی از دشت ها به کوه پایه ها شد، که همین عامل تاکنون باعث ضعف ژئوپلیتیکی کشور شده است)، ضعف امپراتوری رم ناشی از ظهور مسیحیت و تهاجم اقوام مغول به امپراتوری چین؛ این شرایط حوزه ژئواستراتژیک و مناطق ژئوپلیتیک زیر مجموعه آن دچار تغییر و دگرگونی شدند.

حاکمیت سیاسی اسلامی، امپراتوری مسیحی رم، به همراه چین تضعیف شده، مناطق ژئوپلیتیکی متزلزل بعدی بودند. از این دوران به بعد و با رنسانس در اروپا، و همچنین ظهور انقلاب صنعتی ؛ و شکل گیری قدرت های نو، حوزه های ژئواستراتژیک و مناطق ژئوپلیتیکی جدیدی بوجود آمد. از این دوران به بعد جهان وارد دوره جدید و مدرن خود شد. اما دراین دوره ایران تنها به یک حاکمیت سیاسی تضعیف شده و منطقه ژئوپلیتیکی متزلزل مبدل گشت. این وضعیت به دوران معاصر نیز رسید. اما در دوران معاصر و در چند سال گذشته برای جمهوری اسلامی ایران نیز دشوار بوده است. شاید بدترین دوره از تاریخ خود را بین ناآرامی های داخلی، فشار خارجی و تغییرات منطقه ای، از زمان جنگ با عراق تاکنون تجربه کرده است. این عوامل نه تنها بر احساس امنیت ملی و امنیت اقتصادی تاثیر داشته اند، بلکه استراتژی ایران در خاورمیانه را به چالش کشیده اند. بنابراین تهران مجبور است با یک منطقه به سرعت در حال تغییر سازگار شود، حتی با وجود این که حس امنیت توسط حمله های خارجی و خرابکاری به خطر افتاده است. بنابراین متحدان آن در یک جنگ فرقه ای به شدت در سوریه درگیر شده اند، در حالی که روابط آن با همسایگانش تحت فشار اختلافات سیاسی و هویت های فرقه ای است.

اما ایران یک ناظر بی طرف برای همه این موارد نبوده است. ایران، در پاسخ به این چشم انداز استراتژیک آشفته، به سرعت عمل کرده است. بنابراین هیچ کس انکار نمی کند که ایران در تلاش برای نفوذ منطقه ای در یک رشته پیروزی ژئوپولیتیک است.داعش دشمن جدی ایران شکست خورده است. حاکمیت سیاسی در سوریه، یک متحد نزدیک ایرانی، نجات یافته است. عراق، یک رقیب ژئوپولیتیک، اکنون به دلیل سرنگونی صدام حسین، به طور واقعی، متحد این کشور است. حزب الله، یک نماینده ایرانی، به معنای واقعی کلمه، قدرت موثر در لبنان است. و در نهایت، عربستان سعودی، رقیب سنی ایران، با چالش های اقتصادی و سیاسی بزرگی مواجه است، و در یک بن بست نظامی در یمن علیه شورشیان حمایت شده از طرف ایران گیر کرده است.

بنابراین مکان های ژئوپلیتیکی ذکر شده در مجموع سیاست ژئواستراتژیک ایران را نشان می دهند. اما این ژئواستراتژی ستونی است که به دو بازیگر تکیه دارد. بازیگران عمده ی آن ایران و ایالات متحده آمریکا هستند.بنابراین نبرد ژئواستراتژیک این دوکشور، جغرافیایی از شمال افریقا تا کوه های هندوکش را شامل می شود. این ژئواستراتژی خشکی پایه است. اما این ژئواستراتزی بعد دریایی نیز دارد. بعد دریایی این سیاست راهبردی جغرافیا محور از قسمت شرقی دریایی مدیترانه شروع می شود و تا غرب اقیانوس هند امتداد دارد. نقاط ژئوپلیتیکی( عراق، سوریه، یمن) راهبردی این ژئواستراتژی به طور نسبی تحت کنترل ایران است. نقطه ژئوپلیتیکی دیگر این ژئواستراتژی لبنان است. ولی لبنان نقطه ای ژئوپلیتیکی است که یکی از ستون های امنیتی منطقه است. درواقع این کشور یکی از سه حلقه ژئوپلتیک امنیت برای دو بازیگر است. دو حلقه دیگر زئوپلیتیک امنیت، کشورهای اردن و بحرین هستند. امنیت اسرائیل از مهمترین هم پیمانان ایالات متحده وابسته به لینان است. اردن امنیت شاخ افریقا، عراق، سوریه و ترکیه را حمایت می کند. بحرین نیز ستون امنیتی کشورهای حوزه خلیج فارس است. این سه نقطه، حلقه های ژئوپلیتیک امنیت منطقه ژئواستراتژیک خاورمیانه را تشکیل می دهند. اما خاورمیانه خود زیر مجموعه حوزه ژئواستراتزیک بزرگتر اقیانوس هند است. این بعد دریا پایه ژئواستراتژی این منطقه ژئوپلیتیکی است. ولی این منطقه به نحوی زیرمجموعه حوزه ژئواستراتژی بری اوراسیا نیز می باشد، و هم برآن تاثیر گذار، و هم ازآن تاثیرپذیر است. بنابراین وجود این عوامل و عناصر جغرافیایی، اهمیت این منطقه را درژئواستراتژی قدرت های سطح منطقه ای و جهانی دو چندان میکند.پس سیاست های ژئواستراتژیک ایران در خاورمیانه نیز در این چارچوب است. همان طوری که گفته شد، این استراتژی های سیاسی جغرافیا محور در رویکرد ژئوپلیتیک که زیر مجموعه ژئواستراتژی است، از لحاظ امنیت بر سه ستون استوار است. کشورهای لبنان، اردن و بحرین ستون های مذکور هستند. اما خاورمیانه دربعد ژئواستراتژی دارای عوامل و عناصر متعدد جغرافیایی منابع، تنگه ها، آب راه ها، تاریخ، مذاهب و نژادها نیز می باشد که دسترسی به آنها دارای اهمیت است. برای تسلط براین عوامل و عناصر جغرافیایی دارای اهمیت، دسترسی به ژئوپلیتیک امنیت آن مهم است. ایران به یکی از سه ستون(لبنان) دسترسی دارد، و برای تسلط نسبی بر ستون دوم(بحرین)درتقابل ژئوپلیتیک با ایالات متحده و نایبان و متحدان منطقه ای آن است. اگر ایران بتواند براین ستون(بحرین) مسلط شود؛ به طور قطع بازی ژئوپلیتیکی درخاورمیانه عوض خواهد شد.اما وضعیت حلقه سوم ژئوپلتیک امنیت(اردن) در خاورمیانه به گونه ای دیگر است. ایران برای دسترسی به این حلقه باید به یکی از کشورهای شاخ افریقا نزدیک شود. تسلط نسبی بر این حلقه دسترسی به غرب خاورمیانه را تکمیل می کند.

به طورکلی ایران برای موفقت در استراتژی های سیاسی جغرافیا محور خود در منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه نیازمند رفتارهای تاکنیکی با ایالات متحده است. این رفتارهای تاکتیکی می تواند فشارهای سیاسی را کم کرده و منابع مالی مورد نیاز برای پیشبرد اهداف زئواستراتژیک در خاورمیانه را فراهم کند. سیاست هایی که ایالات متحده (جلوگیری از دسترسی ایران به منابع مالی) به درستی آنها را برای شکست استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه مدیریت می کند.اما درواقع سیاست های ایران باید استراتژیک محور باشد، تا به این وسیله بتوان کشور را از تنگنای ژئواستراتژیک که طی چند قرن برآن تحمیل شده خارج کرد. چون امپراتوری ایران در گذشته دارای دو شاخک ژئوپلتیکی یکی در شرق و در مرزهای چین بود و شاخک دیگر در ترکیه امروزی بود که بوسیله ی آن هم رقیبان را کنترل می کرد و هم باعث ایجاد امنیت می شد که در نهایت به ثبات ژئواستراتژیک هزار ساله دست پیدا کرد، که آن خود نیز به ثبات سیاسی و توسعه مدنی کشور منجر شد. دردوره کنونی این شاخک ها به نحوی دچار تغییر شده اند که اولی در شرق باید تا مرزهای چین امتداد پیدا کند، و دومی اما باید به شاخ افریقا برسد برای اینکه هم به جغرافیای این قاره دسترسی پیدا کرد، و هم از طریق دریای مدیترانه به قسمت اعظم اروپا (بویژه کشورهای اسپانیا و پرتغال که در آینده از لحاظ ژئوپلیتیک حمل و نقل مهم خواهند بود) دسترسی داشت.

اما این سیاست های استراتژیک منتج از جغرافیا زمان بر بوده و نیازمند منابع مالی فراوان است. اگر ایران بتواند از این تنگنای ژئواستراتژیک که طی سده ها و بعد ازدوره باستان برآن تحمیل شده خارج شود، می تواند به ثبات سیاسی که مستلزم توسعه کشور است دست یابد؛ و از طرفی دیگر به ثبات و امنیت ژئوپلیتیکی حوزه های مجاور نیز کمک کند. عامل مهمتر دیگر این است که حاکمیت سیاسی باید جمعیت کشور که در دوره باستان در دشت ها ساکن بودند و عامل مهم مدنیت کشور به حساب می آمدند، به دشت های قابل زیست(در بعد برون مرزی این جمعیت باید به دشت های بین النهرین که بسیار مهم است هدایت شود، در بخش شرقی این عامل تا مرزهای چین وجود دارد، در جنوب و سواحل نیز این عوامل مثبت ژئوپلیتیکی در دسترس است)، که عامل مهم ژئوپلیتیکی است هدایت کند. بتابراین ایران برای رسیدن به یک قدرت موثر ژئوپلیتیکی باید بر دشت های مهم تسلط پیدا کند. این عامل بوسیله اقدامات سیاسی، امنیتی و نظامی تنها در کوتاه مدت موثر خواهد بود. بنابراین برای موفقیت در سیاست های راهبردی در این زمینه، نیازمند استراتژی های سیاسی بلند مدت است. این استراتژی ها باید در بخش فرهنگی(ایجاد موسسات علمی و پژوهشی در فلات فرهنگی ایران از غرب تا شرق کشور برای یادآوری و آگاهی از هویت فرهنگی، قومی و مدنی آنها) و تجاری باشد. اولین استراتژی سیاسی در این زمینه، باید هدایت جمعیت به دشت های( خراسان بزرگ، بین النهرین، سواحل و قسمت های مرکزی سوریه) داخلی و برون مرزی باشد. در بعد داخلی نیز حاکمیت باید ایدئولوژی سیاسی(هرچند داشتن ایدئولوزی اسلامی برای همراهی بخش هایی از جوامع مسلمان در خارج از مرزهای ایران، متناسب با سیاست های ژئواستراتژیک کشور است) را برای همراهی بخش های دیگر جامعه محدود کند. در بعد اقتصادی هم باید انحصار دولت برای رونق در این بخش محدود شود. در این زمینه باید تحرک در تولیدات کالاهای صنعتی ایجاد شود، و تا آنجا که ممکن است از صادرات منابع معدنی و انرژی به صورت خام جلوگیری، و این منابع برای تولیدات داخلی نگه داشته شود. بنابراین می توان با یک برنامه راهبردی، بخش های مختلف کشور را برای یک جهش اقتصادی در یک دوره ده ساله آماده کرد، که این عامل منابع مالی موثری را برای پیشبرد استراتژی های کلانتر در اختیار کشور قرار می دهد.


 

 

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

در طی هزاره ها، حافظه جغرافیای تاریخی خاورمیانه سرشار از بحران های سیاسی و تقابل های ژئواستراتژیک بوده است. حتی شواهد و نشانه های ابتدایی در شروع تاریخ و بر بستر جغرافیای آن قابل مشاهده است. ظهور جغرافیای مدنی که به فلات ایران معروف شد، در دوره تاریخ میانه این منطقه(خاورمیانه) قابل شناسایی است. این فلات فرهنگی، با اتحاد اقوام آن در جنوب غرب، شمال، شرق و در ارتباط با دریای جنوب بود. درحقیقت محرک این اتحاد با شکل گیری حاکمیتی سیاسی(پارسی) درجنوب غرب آغاز شد. در واقع ایرانیان به عنوان مردمی سلحشور از کوههای زاگرس سرچشمه گرفته اند، و سپس اقوام دیگر ایرانی از شمال غرب، شمال و شرق یعنی خراسان بزرگ و کوههای این منطقه به آن پیوستند، و جامعه ای مدنی را در دشت ها بوجود آوردند. در طول تاریخ نیروی نظامی ایران را اقوام ساکن درکوهها، و دیپلماسی و سیاست را جمعیت ساکن دردشت ها تامین می کرد. جریان مذکور اکنون نیز شواهد آن وجود دارد. این فرایند در طول تاریخ و بر بستر جغرافیای فلات ایران به تکامل رسید(هرچند در مقاطعی از تاریخ دچار فراز و نشیب های بود) و به دوران ما رسید.

اکنون این سوال به نظر می رسد که سیاست های استراتژیک جغرافیا محور ایران در دوران معاصر برای تغییر خاورمیانه به نفع خود که در طی چند دهه مبتنی و بر اساس ژئوپلیتیکی نسبی استوار بوده به کدام جهت و چگونه باید باشد؟

موجودیت سرزمینی و هویت مستقلی به نام ایران از زمان شکل گیری امپراتوری پارسی هخامنشیان است. این نام و هویت قبلا دراسطوره های ایرانی شکل گرفته بود.اما پارسیان آن را از ذهنیت به واقعیت رساندند. در دوره های بعدی با پیوستن دیگر اقوام ایرانی از شمال و شرق به آن، این امپراتوری گسنردگی جغرافیایی پیدا کرد.این گستردگی جغرافیایی به فلات ایران معروف شد.درواقع این اولین توجه ایرانیان به ژئواستراتژی بود. این نخستین حوزه ژئواستراتژیک جهانی بود، که ایران همراه با چین و یونان و سپس رم بوجود آوردند. کشورهای مذکورهرکدام جداگانه اولین مناطق ژئوپلتیکی جهان را نیز ایجاد کردند. این کشورها حلقه ژئوپلتیک امنیت جهان باستان را نیز شکل دادند. این حوزه ژئواستراتژیک همراه با مناطق ژئوپلیتیکی زیرمجموعه آن تا اواخر دوره تاریخی میانه دارای ثبات بود. اما با تهاجم اعراب مسلمان به امپراتوری ایران ( این هجوم باعث پناه بردن جمعیت مدنی ایران به دلیل ناامنی از دشت ها به کوه پایه ها شد، که همین عامل تاکنون باعث ضعف ژئوپلیتیکی کشور شده است)، ضعف امپراتوری رم ناشی از ظهور مسیحیت و تهاجم اقوام مغول به امپراتوری چین؛ این شرایط حوزه ژئواستراتژیک و مناطق ژئوپلیتیک زیر مجموعه آن دچار تغییر و دگرگونی شدند.

حاکمیت سیاسی اسلامی، امپراتوری مسیحی رم، به همراه چین تضعیف شده، مناطق ژئوپلیتیکی متزلزل بعدی بودند. از این دوران به بعد و با رنسانس در اروپا، و همچنین ظهور انقلاب صنعتی ؛ و شکل گیری قدرت های نو، حوزه های ژئواستراتژیک و مناطق ژئوپلیتیکی جدیدی بوجود آمد. از این دوران به بعد جهان وارد دوره جدید و مدرن خود شد. اما دراین دوره ایران تنها به یک حاکمیت سیاسی تضعیف شده و منطقه ژئوپلیتیکی متزلزل مبدل گشت. این وضعیت به دوران معاصر نیز رسید. اما در دوران معاصر و در چند سال گذشته برای جمهوری اسلامی ایران نیز دشوار بوده است. شاید بدترین دوره از تاریخ خود را بین ناآرامی های داخلی، فشار خارجی و تغییرات منطقه ای، از زمان جنگ با عراق تاکنون تجربه کرده است. این عوامل نه تنها بر احساس امنیت ملی و امنیت اقتصادی تاثیر داشته اند، بلکه استراتژی ایران در خاورمیانه را به چالش کشیده اند. بنابراین تهران مجبور است با یک منطقه به سرعت در حال تغییر سازگار شود، حتی با وجود این که حس امنیت توسط حمله های خارجی و خرابکاری به خطر افتاده است. بنابراین متحدان آن در یک جنگ فرقه ای به شدت در سوریه درگیر شده اند، در حالی که روابط آن با همسایگانش تحت فشار اختلافات سیاسی و هویت های فرقه ای است.

اما ایران یک ناظر بی طرف برای همه این موارد نبوده است. ایران، در پاسخ به این چشم انداز استراتژیک آشفته، به سرعت عمل کرده است. بنابراین هیچ کس انکار نمی کند که ایران در تلاش برای نفوذ منطقه ای در یک رشته پیروزی ژئوپولیتیک است.داعش دشمن جدی ایران شکست خورده است. حاکمیت سیاسی در سوریه، یک متحد نزدیک ایرانی، نجات یافته است. عراق، یک رقیب ژئوپولیتیک، اکنون به دلیل سرنگونی صدام حسین، به طور واقعی، متحد این کشور است. حزب الله، یک نماینده ایرانی، به معنای واقعی کلمه، قدرت موثر در لبنان است. و در نهایت، عربستان سعودی، رقیب سنی ایران، با چالش های اقتصادی و سیاسی بزرگی مواجه است، و در یک بن بست نظامی در یمن علیه شورشیان حمایت شده از طرف ایران گیر کرده است.

بنابراین مکان های ژئوپلیتیکی ذکر شده در مجموع سیاست ژئواستراتژیک ایران را نشان می دهند. اما این ژئواستراتژی ستونی است که به دو بازیگر تکیه دارد. بازیگران عمده ی آن ایران و ایالات متحده آمریکا هستند.بنابراین نبرد ژئواستراتژیک این دوکشور، جغرافیایی از شمال افریقا تا کوه های هندوکش را شامل می شود. این ژئواستراتژی خشکی پایه است. اما این ژئواستراتزی بعد دریایی نیز دارد. بعد دریایی این سیاست راهبردی جغرافیا محور از قسمت شرقی دریایی مدیترانه شروع می شود و تا غرب اقیانوس هند امتداد دارد. نقاط ژئوپلیتیکی( عراق، سوریه، یمن) راهبردی این ژئواستراتژی به طور نسبی تحت کنترل ایران است. نقطه ژئوپلیتیکی دیگر این ژئواستراتژی لبنان است. ولی لبنان نقطه ای ژئوپلیتیکی است که یکی از ستون های امنیتی منطقه است. درواقع این کشور یکی از سه حلقه ژئوپلتیک امنیت برای دو بازیگر است. دو حلقه دیگر زئوپلیتیک امنیت، کشورهای اردن و بحرین هستند. امنیت اسرائیل از مهمترین هم پیمانان ایالات متحده وابسته به لینان است. اردن امنیت شاخ افریقا، عراق، سوریه و ترکیه را حمایت می کند. بحرین نیز ستون امنیتی کشورهای حوزه خلیج فارس است. این سه نقطه، حلقه های ژئوپلیتیک امنیت منطقه ژئواستراتژیک خاورمیانه را تشکیل می دهند. اما خاورمیانه خود زیر مجموعه حوزه ژئواستراتزیک بزرگتر اقیانوس هند است. این بعد دریا پایه ژئواستراتژی این منطقه ژئوپلیتیکی است. ولی این منطقه به نحوی زیرمجموعه حوزه ژئواستراتژی بری اوراسیا نیز می باشد، و هم برآن تاثیر گذار، و هم ازآن تاثیرپذیر است. بنابراین وجود این عوامل و عناصر جغرافیایی، اهمیت این منطقه را درژئواستراتژی قدرت های سطح منطقه ای و جهانی دو چندان میکند.پس سیاست های ژئواستراتژیک ایران در خاورمیانه نیز در این چارچوب است. همان طوری که گفته شد، این استراتژی های سیاسی جغرافیا محور در رویکرد ژئوپلیتیک که زیر مجموعه ژئواستراتژی است، از لحاظ امنیت بر سه ستون استوار است. کشورهای لبنان، اردن و بحرین ستون های مذکور هستند. اما خاورمیانه دربعد ژئواستراتژی دارای عوامل و عناصر متعدد جغرافیایی منابع، تنگه ها، آب راه ها، تاریخ، مذاهب و نژادها نیز می باشد که دسترسی به آنها دارای اهمیت است. برای تسلط براین عوامل و عناصر جغرافیایی دارای اهمیت، دسترسی به ژئوپلیتیک امنیت آن مهم است. ایران به یکی از سه ستون(لبنان) دسترسی دارد، و برای تسلط نسبی بر ستون دوم(بحرین)درتقابل ژئوپلیتیک با ایالات متحده و نایبان و متحدان منطقه ای آن است. اگر ایران بتواند براین ستون(بحرین) مسلط شود؛ به طور قطع بازی ژئوپلیتیکی درخاورمیانه عوض خواهد شد.اما وضعیت حلقه سوم ژئوپلتیک امنیت(اردن) در خاورمیانه به گونه ای دیگر است. ایران برای دسترسی به این حلقه باید به یکی از کشورهای شاخ افریقا نزدیک شود. تسلط نسبی بر این حلقه دسترسی به غرب خاورمیانه را تکمیل می کند.

به طورکلی ایران برای موفقت در استراتژی های سیاسی جغرافیا محور خود در منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه نیازمند رفتارهای تاکنیکی با ایالات متحده است. این رفتارهای تاکتیکی می تواند فشارهای سیاسی را کم کرده و منابع مالی مورد نیاز برای پیشبرد اهداف زئواستراتژیک در خاورمیانه را فراهم کند. سیاست هایی که ایالات متحده (جلوگیری از دسترسی ایران به منابع مالی) به درستی آنها را برای شکست استراتژیک ایران در منطقه خاورمیانه مدیریت می کند.اما درواقع سیاست های ایران باید استراتژیک محور باشد، تا به این وسیله بتوان کشور را از تنگنای ژئواستراتژیک که طی چند قرن برآن تحمیل شده خارج کرد. چون امپراتوری ایران در گذشته دارای دو شاخک ژئوپلتیکی یکی در شرق و در مرزهای چین بود و شاخک دیگر در ترکیه امروزی بود که بوسیله ی آن هم رقیبان را کنترل می کرد و هم باعث ایجاد امنیت می شد که در نهایت به ثبات ژئواستراتژیک هزار ساله دست پیدا کرد، که آن خود نیز به ثبات سیاسی و توسعه مدنی کشور منجر شد. دردوره کنونی این شاخک ها به نحوی دچار تغییر شده اند که اولی در شرق باید تا مرزهای چین امتداد پیدا کند، و دومی اما باید به شاخ افریقا برسد برای اینکه هم به جغرافیای این قاره دسترسی پیدا کرد، و هم از طریق دریای مدیترانه به قسمت اعظم اروپا (بویژه کشورهای اسپانیا و پرتغال که در آینده از لحاظ ژئوپلیتیک حمل و نقل مهم خواهند بود) دسترسی داشت.

اما این سیاست های استراتژیک منتج از جغرافیا زمان بر بوده و نیازمند منابع مالی فراوان است. اگر ایران بتواند از این تنگنای ژئواستراتژیک که طی سده ها و بعد ازدوره باستان برآن تحمیل شده خارج شود، می تواند به ثبات سیاسی که مستلزم توسعه کشور است دست یابد؛ و از طرفی دیگر به ثبات و امنیت ژئوپلیتیکی حوزه های مجاور نیز کمک کند. عامل مهمتر دیگر این است که حاکمیت سیاسی باید جمعیت کشور که در دوره باستان در دشت ها ساکن بودند و عامل مهم مدنیت کشور به حساب می آمدند، به دشت های قابل زیست(در بعد برون مرزی این جمعیت باید به دشت های بین النهرین که بسیار مهم است هدایت شود، در بخش شرقی این عامل تا مرزهای چین وجود دارد، در جنوب و سواحل نیز این عوامل مثبت ژئوپلیتیکی در دسترس است)، که عامل مهم ژئوپلیتیکی است هدایت کند. بتابراین ایران برای رسیدن به یک قدرت موثر ژئوپلیتیکی باید بر دشت های مهم تسلط پیدا کند. این عامل بوسیله اقدامات سیاسی، امنیتی و نظامی تنها در کوتاه مدت موثر خواهد بود. بنابراین برای موفقیت در سیاست های راهبردی در این زمینه، نیازمند استراتژی های سیاسی بلند مدت است. این استراتژی ها باید در بخش فرهنگی(ایجاد موسسات علمی و پژوهشی در فلات فرهنگی ایران از غرب تا شرق کشور برای یادآوری و آگاهی از هویت فرهنگی، قومی و مدنی آنها) و تجاری باشد. اولین استراتژی سیاسی در این زمینه، باید هدایت جمعیت به دشت های( خراسان بزرگ، بین النهرین، سواحل و قسمت های مرکزی سوریه) داخلی و برون مرزی باشد. در بعد داخلی نیز حاکمیت باید ایدئولوژی سیاسی(هرچند داشتن ایدئولوزی اسلامی برای همراهی بخش هایی از جوامع مسلمان در خارج از مرزهای ایران، متناسب با سیاست های ژئواستراتژیک کشور است) را برای همراهی بخش های دیگر جامعه محدود کند. در بعد اقتصادی هم باید انحصار دولت برای رونق در این بخش محدود شود. در این زمینه باید تحرک در تولیدات کالاهای صنعتی ایجاد شود، و تا آنجا که ممکن است از صادرات منابع معدنی و انرژی به صورت خام جلوگیری، و این منابع برای تولیدات داخلی نگه داشته شود. بنابراین می توان با یک برنامه راهبردی، بخش های مختلف کشور را برای یک جهش اقتصادی در یک دوره ده ساله آماده کرد، که این عامل منابع مالی موثری را برای پیشبرد استراتژی های کلانتر در اختیار کشور قرار می دهد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا