میرحسن عاطفی کیست و درباره ژئوپلیتیک چه می­ گوید؟

1- سخن آغازین

اخیراً در پی جستجو در فضای مجازی برای یافتن مقالاتی با موضوع تحولات سیاسی تاریخی دوره دیلمیان، به صورت تصادفی با عنوان مقاله­ ای در فهرست مطالب «مجله بررسی­های تاریخی» در شماره 4 این نشریه در سال 1345 با عنوان «ژئوپلیتیک» از میرحسن عاطفی برخورد کردم. به دلیل رشته تخصصی و حوزه مطالعاتی بنده و قدیمی بودن مقاله، بسیار کنجکاو شدم بدانم که او در شش دهه پیش درباره «ژئوپلیتیک» چه گفته است. بنابراین، ابتدا باید فایل اصلی مقاله را دریافت می­کردم. این نشریه و مقاله فقط در سامانه نشریات نورمگز وابسته به مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی آرشیو شده بود. برای دریافت بایستی فایل مقاله را خریداری می­کردم. به رغم اینکه هزینه آن را از درگاه سامانه پرداخت کردم اما فایل دریافت شده فقط چند صفحه مشخصات مقاله و عنوان مقالات مرتبط و تبلیغات سامانه نورمگز بود. پس از چندین روز ایمیل و تلفن و ارسال مشکل از طریق واتساپ به درخواست مدیر بخش سامانه در موسسه نور، سرانجام متن مقاله به لینک دانلود اضافه شد و متن را دریافت کردم. در این چند روز که منتظر متن اصلی مقاله ژئوپلیتیک بودم، برخی دیگر از مقالات مجله بررسی­های تاریخی را مطالعه کردم. دریافتم که این مجله گنجینه ­ای مهم و ارزشمند برای دانش دوستان و پژوهشگران مطالعات ایران است که در زمان خودش پیشرو بوده است. این مجله در سال 1345 توسط برخی از امیران ارتش با تحصیلات عالیه در اداره سوم ارتش و با تأیید شاه ایران تأسیس شده است و در سال نخست، هیأت موسس و هیأت مدیره آن تیمسار علی کریملو رئیس اداره سوم ستاد بزرگ ارتشتاران (رئیس هیأت مدیره)، تیمسار سرلشکر نصرت ­اله اربابی فرمانده دانشکده عالی و ستاد مشترک، تیمسار سرلشکر حسین رستگار نامدار رئیس اداره سررشته داری نیروی زمینی، تیمسار سرتیپ میرحسن عاطفی معاون اداره سوم عملیات و سرهنگ مهندس جهانگیر قائم مقامی رئیس کمیته تاریخ نظامی بوده­ اند. نشریه بررسی­ های تاریخی به صورت دو ماه نامه با موضوعات تاریخی سیاسی نظامی تا دیماه 1357 در 79 شماره منتشر شده است که علاوه بر انتشار کارهای علمی دانشمندان ارتش، دستاوردهای علمی صاحب نظران مطالعات ایران و اساتید نامی و صاحب قلم و به ویژه از گروه تاریخ دانشگاه تهران به چاپ رسانده است. در اینجا این مختصر اشاره کافی است و برای اهمیت، جایگاه و تحلیل محتوای مجله بررسی ­های تاریخی باید در مجالی دیگر به آن پرداخت.  

تا حدی روشن شد که مقاله «ژئوپلیتیک» مربوط به یکی از اعضای هیأت مدیره یعنی تیمسار سرتیپ میرحسن عاطفی معاون اداره سوم عملیات ارتش بوده است. در دو صفحه نخست مقاله از طرف مجله به معرفی نوشته میرحسن عاطفی پرداخته است. در آنجا ذکر شده است که «خوشبختانه مجله بررسی­ های تاریخی به تازگی اطلاع یافته است تیمسار سرتیپ میرحسن عاطفی که از افسران دانشمند ارتش شاهنشاهی هستند کتابی جامع در مورد ژئوپلیتیک و تحولات آن تألیف کرده ­اند و آماده چاپ است». … «اینک فصل یکم از کتاب مزبور در این شماره از نظر خوانندگان می گذرانیم و …».

بنابراین، متنی که با عنوان ژئوپلیتیک در مجله بررسی­های تاریخی چاپ شده است فصل اول یک کتاب جامع (به گفته مجله) در مورد ژئوپلیتیک و تحولات آن است که عیناً در 51 صفحه در سال 1345/1966م چاپ شده است و 10 صفحه پایانی آن حواشی و توضیحات است که عمدتاً در خصوص اندیشمندان نامبرده در متن است. این مجله مژده داده است که در آینده نزدیک (در شماره چهار مژده داده که تا قبل از انتشار شماره پنجم مجله) این کتاب به صورت کامل منتشر خواهد شد.

بررسی­های من نشان داد که به احتمال زیاد این اولین مطلب درباره ژئوپلیتیک است که به زبان فارسی منتشر شده است. به همین دلیل موضوع و مسأله برای من جالب و هیجان انگیز شد و پرسش­های زیادی در ذهنم شکل گرفت. میرحسن عاطفی کیست؟ کتاب ژئوپلیتیک او کجاست؟ آیا این کتاب تکمیل و منتشر شده است؟ کیفیت محتوا و متن او درباره ژئوپلیتیک چگونه است؟ چرا میرحسن عاطفی در دانش جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک ایران ناشناخته است؟ سرنوشت میرحسن عاطفی چه شد؟ چرا نوشتار او درباره ژئوپلیتیک در دسترس نبود و چرا لینک دانلود این متن قابل دریافت نبود؟ چرا مقاله یا کتاب ژئوپلیتیک میرحسن تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است؟

به جزء آنچه که در پاراگراف اول در نشریه بررسی ­های تاریخی در خصوص میرحسن عاطفی آمد، اطلاعات زیادی از ایشان در فضای مجازی و اینترنت موجود نیست. تنها یک مصاحبه کوتاه از ایشان در یوتیوپ است که خودش را متولد سال 1298 و به عنوان مهندس سازه ­های نظامی و پل­ سازی و فرمانده دانشکده مهندسی دانشگاه افسری ارتش معرفی می­ کند.

سوالهای فوق همچنان دست کم برای من باقیست. من تنها می­توانم به این سوال ورود کنم که کیفیت محتوا و متن میرحسن عاطفی به عنوان اولین مطلب فارسی درباره ژئوپلیتیک چگونه است؟

2- ژئوپلیتیک در نوشته میرحسن عاطفی

پیش از ورود به بحث، باید یادآوری کرد که بعد از جنگ جهانی دوم ژئوپلیتیک به دلیل متهم به جنگ افروزی، تا دهه 1970 به حاشیه و محاق رفته بود و عملاً ژئوپلیتیسین ­های مهمی در این دوره عرض اندام نکردند و یا مجالی به آنان برای طرح و ارائه اندیشه ­های ژئوپلیتیکی داده نشد. در چنین فضا و دوره ­ای، میرحسن عاطفی مطالب خود را درباره ژئوپلیتیک نوشته و منتشر کرده است. هر چند او واضع نظریه خاصی در حوزه ژئوپلیتیک نیست، اما ورود، طرح و بحث او در حوزه ژئوپلیتیک واجد ارزش فراوانی است. به نظر می­رسد می­توانیم با احتیاط وی را به عنوان یکی از پیشگامان و احیاگران ژئوپلیتیک بعد از جنگ جهانی دوم به حساب آوریم.

به عقیده من، متنی که به عنوان فصل اول کتاب جامع درباره ژئوپلیتیک از میرحسن عاطفی ارائه شده است، نوشتاری فاخر و عالمانه درباره دانش ژئوپلیتیک است که به مفاهیم، سیر تکامل و ارائه دیدگاه­ها و نظریه­ های ژئوپلیتیک پرداخته است. مولف، صرفاً روایتگر نیست بلکه با نقشی فعال و پررنگ در متن حضور دارد. ما می­دانیم که معمولاً فصل اول کتاب، فصل مقدمه و معرفی و دروازه ورود به مباحث اصلی است و بر همین اساس مولف به مفاهیم، نظریه ­ها و سیر تحول و تکامل ژئوپلیتیک اشاره کرده است. انتظار می­ رود شرح تفصیلی، تبیینی، تحلیلی و تفسیری و زوایای گوناگون بحث در فصول بعدی کتاب ذکر کرده باشد که متأسفانه در دسترس ما نیست. اما نکته حائز اهمیت این است که این متن به عنوان فصل اول، فقط اشاره مختصر و گذرا به مباحث نیست؛ بلکه خواننده اصل مطلب و ماهیت موضوع را به آسانی می­ فهمد. تیمسار عاطفی با بیان عصاره دیدگاه اندیشمندان و صاحب نظران حوزه ژئوپلیتیک و چفت و بست دقیق آنها به زبانی شیوا و قلمی روان خواننده را سیراب کرده است. بنابراین، اگرچه این متن یک فصل از یک کتاب است اما خواننده احساس سردرگمی و گنگی و ناقص بودن مطلب را نمی­کند و گویی خود به تنهایی یک کتاب کامل در حوزه ژئوپلیتیک است.    

اگر بخواهیم به جزئیات متن بپردازیم، مولف معتقد است که «ژئوپلیتیک موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه از قدیمی­ترین ایام بدون اینکه اسمی از آن برده شود بالقوه این اصل کلی مورد توجه دولتهای جهان بوده است و به سهولت می­توانیم آن را در بررسی تاریخ جهانگشایی­ ها و کشورداری سلسله ­های پادشاهی تاریخ گذشته به وضوح دریابیم» (عاطفی،1345: 25). وی می نویسد «سبک نگارش ژئوپلیتیسین­ ها همواره آمیخته به ابهام و ظاهراً پیچیده است. در صورتیکه ژئوپلیتیک نه مسأله­ ای تازه بوده و نه آنطور که به وسیله غالب آنها غامض و مبهم جلوه گر شده است، اسرار آمیز می ­باشد» (عاطفی،1345: 2).

میرحسن معتقد است که «ژئوپلیتیک رشته­ ای از جغرافیا است که دارای وجوه و صور مختلفی است و هر ملتی عملاً آن را مربوط به استقلال و میهن و سیاست­های خارجی و داخلی در محیط فیزیکی مربوط به خود نموده است و بر حسب آرزوها و خواسته­ های منطقی و یا جاه ­طلبانه خود به بکار بردن استدلال عقلی و منطقی، ژئوپلیتیک را برای وصول به هدف یا اهدافی که به یک قدرت بزرگ و خاص منتهی می­ گردد، مورد استفاده قرار داده است» (عاطفی،1345: 11). سرتیپ عاطفی از مشتقات ژئوپلیتیک نام برده است و اشاره مولف به ژئوساینس[1]، ژئواستراتژی[2]، ژئوسایکولوژی[3] و ژئواکونومی[4] جالب به نظر می­آید. چرا که تا به امروز مفاهیم مانند ژئوساینس و ژئوسایکولوژی به درستی تبیین نشده و خیلی مدرن پنداشته می­شود و در بسیاری از منابع ژئواکونومیک را منسوب به ادوارد لوتواک در سال 1990 می­دانند.

در همین متن نه چندان بلند، شاید بتوان این گونه داوری کرد که سرتیپ عاطفی به بهترین شکل، مکتب ژئوپلیتیک آلمان و ریشه ­های آن و زنجیره اندیشه­ های اندیشمندان آلمانی را تشریح و تبیین کرده است. در حالی که در کتابهای تخصصی جدیدتر، نظریه فضای حیاتی به راتزل و هوس هافر منتسب می­شود، میرحسن معتقد است که «هاینریش فون ترایخکه[5] (Haynris Von Trayxke)، مورخ آلمانی و واضع کلمه آلمانی لبنزراوم[6] (فضای حیاتی) نماینده نظر توسعه طلبی ناسیونالیستی بود که هر دولت و کشور نیرومند باید فضای جغرافیای شایسته­ ای را برای زیستن متصرف شود». این نظریه موجب شد تا در امریکا نیز طرفداران مشابهی به نام «سرنوشت مشهود» پیدا شوند.

وی جایگاه درست امانوئل کانت و فردریک راتسل (در متن به همین شکل نوشته) در جغرافیا را بیان کرده است. بر خلاف مناقشه و جدال بی­ پایان جغرافیدانان و جغرافیدانان سیاسی در ایران در خصوص پدر و مادر جغرافیا در دوره جدید، میرحسن عاطفی به روشنی در حدود 60 سال پیش گفته است که «از نظر مطالعات آکادمیک برای اولین بار امانوئل کانت فیلسوف مشهور آلمانی که به منزله پدر جغرافیای مدرن محسوب می­ شود در سخنرانی­ های خود در دانشگاه کونیگس­برگ موضوع جغرافیای سیاسی را طرح نمود و آن را یکی از رشته های جغرافیا دانست» (عاطفی،1345: 14). وی معتقد است که فردریک راتسل، پدر جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک آلمان است و نه پدر جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک به صورت عام. شاید امروز این مسائل برای ما پیش افتاده باشد اما در چند دهه اخیر در این خصوص مطالب متضاد و متناقضی در کتابها ذکر شده و دانشجویان و علاقمندان را دو دل و با تردید مواجه کرده است.

لازم به یادآوری نیست که یکی از نظریه­ های کلاسیک در ژئوپلیتیک نظریه فردریک راتسل است. میرحسن نیز در چند صفحه به دیدگاه ­های راتسل پرداخته است. نکته قابل تأمل اینکه هفت اصول زیربنایی نظریه راتسل در نوشته عاطفی تا حدودی با کتابهای دیگر متفاوت به نظر می­ رسد. البته این مشکل شاید ناشی از ترجمه و تبدیل از آلمانی به فارسی باشد که در اکثر کتابها دیده می ­شود. به جهت اینکه کار آقای عاطفی جزء نخستین کارهای ژئوپلیتیک در ایران است عین مطلب آقای عاطفی در خصوص هفت قانون یا قاعده نظریه راتسل را در اینجا آورده­ ایم:

«راتسل در آثار خود آنچه را که مورد توجه توسعه نیروی آلمان بود نشان داد. با تنظیم هفت قانون در حقیقت قالب و قواره­ای برای افکار و سلیقه های ژئوپلیتیسین­ های بعدی [آلمان] ارائه نمود. هفت قانون توسعه راتسل برای به وجود آمدن امپراتوری بزرگ جهانی به شرح زیر بود» (عاطفی،1345: 17):

  1. فضای کشورها با رشد فرهنگ افزایش می­ یابد.
  2. رشد کشورها علائم توسعه را که عبارت از ایده ­ها، محصولات تجارتی، فعالیت مبلغین می­ باشد، پیروی می­ کند.
  3. رشد کشورها به وسیله جذب کردن و تحلیل بردن واحدهای کوچکتر در خود، پیش می­ رود.
  4. مرز عبارت از اندام محیطی کشور بوده و به منزله واضح کننده رشد، قدرت و تغییرات سازمان آنست.
  5. تمایلات مردم کشور در رشد خود از نظر سیاسی شامل قسمت­های پرارزش خطوط سواحل دریایی، بستر رودخانه­ ها، جلگه ­ها و مناطق غنی از منابع می ­باشد.
  6. اولین جنبش برای رشد سرزمین از یک کشور ابتدایی از هیچ شروع شده و به طرف تمدن عالی رفته است.
  7. میل عمومی برای آمیزش و اختلاط، تمایل رشد سرزمینی را از یک کشور به کشور دیگر انتقال داده و این تمایل در مرحله انتقال افزایش یافته است.

«به موجب این قوانین پیشرفت فرهنگی یک ملت تراوشی از عقاید آنان و فعالیت­های اجتماعی و مذهبی و تولیدات آنهاست و همه این وسایل نیازمند توسعه قلمرو و سرزمین است» (عاطفی،1345: 17).

میرحسن معتقد است که گفته ­ها و نظرات متبحرانه و غامض راتسل از نظر منطقی و با توجه به تجزیه و تحلیلی که نموده است، ارزش علمی ندارد ولی تکنیک پیچیدگی کلام سبب شده است نوعی ارزش علمی برای او قائل شوند.

نتیجه­ گیری سرتیپ عاطفی از فضای سیاسی آلمان قبل از جنگ جهانی دوم که تحت تأثیر اندیشه­ های ژئوپلیتیسین ­ها بوده ­اند، جالب است. ملت آلمان تحت تأثیر نوشته­ های ژئوپلیتیسین­ های آلمانی اینطور احساس می ­کرد که آلمان نزدیک است که در حال خستگی تدریجی در مرزهای تحمیلی خود جان دهد، در حالی که سایر کشورها و قدرت­های بزرگ جهان به هدف­ها و نیازمندی­های توسعه طلبانه خود در قالب استعمارگرایی رسیده ­اند. به این ترتیب مسأله «نیاز به فضای حیاتی» و وصول به آن برای ملت آلمان به صورت یک اندیشه اجتناب ناپذیر درآمده بود (عاطفی،1345: 18).

در کتابهای جدید فقط از ردولف کیلن به عنوان مبدع اصطلاح ژئوپلیتیک یاد شده است و بحثهای زیادی که او شلین هست یا کیلین یا کلین است، شده است. در حالی که مولف ژئوپلیتیک در سال 1345 معتقد است ژئوپلیتیک یک اصطلاح سوئدی بوده است که کلین استفاده کرده و نظریه خود را ارائه داده است. در کتابهای جدید از عصاره نظره کیلن صحبت زیادی به میان نیامده است. اما عاطفی در 56 سال قبل نوشته است که کیلن نظریه­ های راتزل و ارتباط آن را با امور جاری جهان پذیرفته بود. وی ضمن تأسف از زوال تدریجی اسکاندیناوی و ابراز نگرانی مخصوص از فساد روانی مردمان آن سرزمین به همان علت، «نیاز به فضای حیاتی» را اعلام نمود که جذب و همبستگی سوئد با آلمان به صورت یک امپراطوری بزرگ آلمانی موجب خواهد شد ملت سوئد از خطر و آسیب پان ­اسلاویسم در امان بماند. بنابراین، به نظر می ­رسد تیمسار عاطفی عصاره نظریه کیلن را به خوبی تبیین کرده است که در جای دیگری کمتر نظیر آن را می­ بینیم.

نگاه میرحسن عاطفی به اندیشه ­های ژئوپلیتیکی هوس ­هافر یا به قول او هوشوفر نیز جالب است. او معتقد است که هوشوفر در تمام آثار خود تلاش نموده است که جغرافیای مرزها را بر اصول ژئوپلیتیک منطبق سازد. از نظر هوشوفر «هدف ژئوپلیتیک عبارت از تهیه کردن زرادخانه فعالیت سیاسی و تهیه یک راهنما برای زندگی سیاسی می­باشد». کار مهم هوشوفر در ژئوپلیتیک عبارت بود از اختلاط جغرافیا، علوم سیاسی، بیولوژی و استراتژی (عاطفی،1345: 22).

میرحسن با ارائه زنجیره به هم پیوسته اندیشه ­های سیاسی و ژئوپلیتیکی از بارون فون بولو، کارل ریتر، کارل کلازویتز، ژرژ هگل، فردریک راتسل، روهرباخ، ناومن و هوشوفر به این نتیجه رسیده است که در فرهنگ سیاسی و فضای گفتمانی آلمان تا قبل از جنگ جهانی این قضایا و دیدگاه ­ها به وجود آمد:

  1. حقاً رهبری دنیا به آلمانها تعلق دارد.
  2. تمام زندگی بشر به طور ساده عبارت از تلاش و کشمشک بین ملتها به منظور به دست آوردن زمین است.
  3. تمام زندگی عبارت از خشونت، فقدان محبت، تلاش و کشمکش برای زیستن است.
  4. از این به بعد قدرت بزرگ عبارت از خط مشی بین المللی آلمان.
  5. آلمان مبعوث شده است که قانون جهانی را به کمال خود رساند.
  6. آلمان یک خط مشی دینامیک جهانی را دنبال می کند و حق دارد به منظور احتیاجات بیولوژیکی آلمان، برای تصرف زمین به زور متوسل گردد.

سرتیپ عاطفی خاطر نشان کرد که مکتب­های ژئوپلیتیکی معتدل­تری در جاهای دیگری مانند فرانسه پیدا شد. در این مکتبها سعی شد که رنگ حتمیت از ارتباط میان انسان سیاسی و بوم جغرافیایی آن زدوده شود.

عاطفی همچنین نظریه محور جغرافیایی تاریخ مکیندر را به خوبی تشریح کرده است و از کتاب مکیندر در سال 1919 به نام «ایدآل­ های دموکراتیک و حقیقت» صحبت می­ کند که زوایای دیگری از اندیشه های ژئوپلیتیکی مکیندر را بسط داده است. وی معتقد است که منظور مکیندر از انتشار کتاب مذکور، هدایت و راهنمایی سیاستمداران ملل فاتح در جنگ جهانی اول برای رسیدن به توافق صلح بود. توافقی که بر اساس تجزیه و تحلیلهای ژئوپلیتیکی او باشد به گونه ­ای که کشورهای ضربه­ گیر (بافر استیت) بین آلمان و روسیه به منظور جدا نگهداشتن این دو به وجود آید، به نحوی که هیچ یک از این دو، دیگری را تسخیر ننماید (عاطفی،1345: 24).

عاطفی با مثالهای متعدد تاریخی و از تاریخ بسیار دور تا عصر جدید نظریه بافر استیت یا کشورهای حائل را به خوبی نشان داد و اهمیت آن را در مناسبات ژئوپلیتیکی و جهانی تبیین کرده است. 

در بخشی دیگر، عاطفی نظریه­ های ژئوپلیتیسین­های امریکایی (آلفرد ماهان، نیکولای اسپایکمن) را آورده و رابطه و تناسب میان آنان را به خوبی توضیح داده است. او زوایای جدیدی از اندیشه اسپایکمن اشاره می کند. او خاطر نشان کرد که نیکلای اسپایکمن کسی است که راه حل کلاسیکی درباره اصل مشهور تعادل قوا (Balance of Power Principle) عرضه نمود. در این راه حل سراسر جهان به مناطقی تقسیم شده و هر منطقه زیر رهبری و هدایت یک قدرت بزرگ قرار دارد. تقسیم و تسهیم خردمندانه منابع طبیعی در هر یک از این مناطق به نوبه خود موجب تعادل و توازن متقابل این قدرتها می شود و برای جلوگیری از فجایع آینده و حفظ صلح باید فقط در تقسیم این منابع طبیعی رعایت توازن و تعادل به عمل آید (عاطفی،1345: 39). او در مکتب ژئوپلیتیک امریکایی به اندیشه های ایسا بومن، چارلز کلبی، درونت ویتله سی و ریچارد هارتشورن نیز اشاره کرده است.  

عاطفی در تأثیرپذیری ژئوپلیتیک امریکایی از مکتب آلمان به این مطلب اشاره می­کند که «ژئوپلیتیک آلمانی به کرات به مرحله آزمایش گذاشته شد و همواره نیازمند خواسته های تازه ای بود و در حالیکه به صورت یک افزار جنگی درآمده بود، به علت الهام گرفتن از یک روح متعصب که در جمله کوتاه «بکن یا بمیر» (Do or Die) خلاصه می ­شد، کم اهمیت جلوه کرد و به این علت آلمانها برای مقابله با حریف هیچگاه ظرفیت، قدرت و امکانات حمله مقابله طرف را در شروع کار، به درستی ارزیابی نکرده و همیشه دچار اشتباه گردیدند. به همین لحاظ فرضیه­ های ژئوپلیتیکی آلمانی در مکتب ژئوپلیتیک امریکایی محکوم گردید، اما امریکایی­ ها در میان افکار سفسطه آمیز و بی­ پایه ژئوپلیتیسین­ های آلمانی مطالب زیادی از حقایق سودمند که ممکن است مبانی برای حل دشواریها و مسائل جهانی در قرون آینده باشد، پیدا کردند» (عاطفی،1345: 37).

عاطفی در ادامه اندیشه اسپایکمن از اندیشه ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ژرژ رینر (Ceorge Renner) سخن گفته است. از نگاه ژرژ رینر «کنترل دنیا به سادگی عبارت است از وسیله شناختن و عمل کردن درباره بعضی از حقیقت­ هایی که مانند جغرافیا شناخته شده است». «معهذا می ­توانیم از خودمان سوال کنیم آیا دو ملت درجه دوم (آلمان و ژاپن) و یک ملت درجه سوم (ایتالیا) چگونه می­ توانند نزدیک به شکست دادن دنیا شوند؟ جواب این است که آنها با کلیه فکت های سیاسی که در دسترس و تمام حقیقت ­های جغرافیایی کشف شده در زمان مشابهی مقابله کرده ­اند. وقتی که حقایق سیاسی را به حقایق جغرافیایی اضافه کنید شما تنها «سلاح سری» را به دست آورده­ اید که محوری ها [متحدین] مالک آنند. و این فقط سری بود که کشورهای دموکراسی هرگز آن را به کار نبرده بودند» (عاطفی،1345: 40).

عاطفی در خصوص ژئوپلیتیک بعد از جنگ جهانی دوم و در اوج جنگ سرد، در حالی که در بسیار از کشورها و در نزد اندیشکده ­ها ژئوپلیتیک به حاشیه رانده شده بود و صحبت چندانی از آن به میان نمی ­آمد، در سال 1966 نوشته است که «در سالهای آینده شاید کشورها و ملتهایی که در حاشیه سرزمین قلب شوروی قرار دارند و توده عظیم امپراتوی روسیه را در بر گرفته اند (که احتمالاً شامل اقمار روسیه شوروی در آسیا و اروپا نیز خواهد شد)، شاید یکبار دیگر قدرت کافی فردی و اجتماعی گذشته خود را بازیافته و تمامیت و آزادی خود را به دست آورند. چنانچه این قدرت و این آزادی پدیدار شود، قدرتهای تازه ای در این قسمت جهان پا به عرصه خواهد گذاشت و در برابر قدرت و تسلط یکجانبه شوروی در اوراسیا خودنمایی خواهند نمود» (عاطفی،1345: 42).

سخن پایانی

آنچه گذشت به اجمال معرفی متن منتشر شده در خصوص «ژئوپلیتیک» از میرحسن عاطفی بود که واجد ارزشهای علمی و روشنگرانه زیادی است. مهم­تر، سال و زمان انتشار این متن است که پیشرو و مبتکارانه بوده است. به رغم گذشت شش دهه از آن، متن کهنه و فرسوده نشده و تمام مباحث آن امروزی و قابل استفاده است. محتوای مباحث او درباره ژئوپلیتیک از جامعیت و سطح کیفی مناسبی برخوردار است و حتی می­توان گفت که نسبت به کتابهای بعد از خودش نه تنها ضعیف­تر نیست، بلکه پس از گذشت شش دهه، جنبه­ های نو و نگاه جامع­تر آن در مقایسه با کارهای بعدی رخ می ­نماید. این تفاوت ناشی از عدم ارتباط و شناخت جغرافیدانان سیاسی پس از او با متن مذکور بوده است که وقتی امروز به ناگهان به آن مراجع می­ کنیم، ارزشمند جلوه می­ کند. جای حسرت فراوان است که نویسنده و پژوهشگری به این توانایی چرا کتاب ژئوپلیتیک را به سرانجام نرسانده و به صورت عمومی منتشر نکرده است.  

احتمالاً اگر نام و هویت مولف متن ژئوپلیتیک مذکور مزین به نام جک و جونز و در غرب بود، دست کم در ایران ارجاعات زیادی داشت و اهمیت کار او بیشتر جلوه می­کرد.


[1] – Geo-science

[2] – Geo-strategy

[3] – Geo-psychology

[4] – Geo-economics

[5] – Haynris Von Trayxke

[6] – Lebensraum

ارجاع به این تحلیل

ویسی،هادی (1401) میرحسن عاطفی کیست و درباره ژئوپلیتیک چه می­ گوید؟، ژئوپلیتیک و دیپلماسی، انجمن ژئوپلیتیک ایران

درباره نویسنده

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا