محمدرضا هیودی، دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی
بر اساس اسطوره ها، قوم یهود چهار هزار سال پیش بر پایه هویتی مذهبی در جغرافیایی که امروز خاورمیانه نامیده می شود شکل گرفت. یهودیان به روایت تاریخ اسطوره، نخستین جماعت و حکومت متمرکز خود را در مکانی که صهیون نام دارد توسط داوود نبی و در سرزمین و منطقه ای که اکنون فلسطین نامیده می شود بنا نهادند و یک هویت مکانی و سرزمینی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی را شکل دادند، و سپس این حکومت سیاسی – مذهبی و جامعه متاثر ازآن، توسط سلیمان نبی به ارث رسید و ادامه پبدا کرد. اما در دوره پیدایش تاریخ و ظهور تمدن های اولیه سومر، بابل، اکد و دولت شهرها و شکل گیری امپراتوری های باستان؛ تاریخ قوم یهود و هویت مذهبی و سرزمینی آن نیز دچار تغییر و تحول شد. اکنون این سوال مطرح می شود که قوم یهود در گذشته چه تاثیرات ژئوپلیتیکی در گستره جغرافیایی که امروز خاورمیانه نامیده می شود داشته و اکنون و در آینده این اثرات ژئوپلینیکی چگونه خواهد بود؟ در دوره حکومت های سیاسی – مذهبی داوود و سلیمان پیامبر که چارچوب آن بر اصول مذهبی استوار بود و تمام رفتارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن نیز متاثر از دستورات مذهبی بود،این اصول و دستورات مذهبی به رفتارها و خواسته های اقتصادی ( اصول مالی و نزول و غیره … ) قوم یهود همخوانی نداشت و آنها با قوانین آن مخالفت می کردند. همین عامل در ادامه منجر به سست شدن پایه های این حکومت و فروپاشی آن بعد از مرگ سلیمان شد، و پس از آن این قوم به دلیل تمایلات ویژه اقتصادی و خصوصیات تجارت پیشگی و فروپاشی حکومت، در گستره جغرافیایی و حوزه تمدنی آن زمان برای بهرمندی از شرایط اقتصادی، تجاری و مالی، پراکنده شدند. در واقع پراکندگی این قوم متاثر از عامل بنیادی اقتصاد، تجارت و شرایط مالی در گستره جغرافیایی متنوع بود و نه ظلم و ستمی که منجر به آوارگی آنها شد. این قوم پس از پراکندگی به عنوان قشری ثروتمند در لایه های دوم تمدن های اولیه جای گرفتند و در دوره هایی از تاریخ این تمدنها به دلیل نفوذ سیاسی و اقتصادی زیاد مورد آزار و اذیت حکومت های وقت که عامل مذهب ( هر چند این مذاهب در اوایل ابتدایی بوده و مظاهری از طبیعت، جادو ، اسطوره و به نحوی فلسفه… در آنها دیده می شد ) و اسطوره نیز در شکل گیری آنها موثر بود؛ و با مذهب یهودیت همخوانی نداشت قرار می گرفتند. اما در دوره شکل گیری امپراتوری های چند قومی و چند مذهبی، که عامل مذهب چندان در گستره جغرافیایی آنها پررنگ نبود ، این قوم دارای شرایط بهتری شد و آنها در جایگاه سیاسی بالاتر و شرایط اقتصادی و تجاری بهتری در این ( عمدتا ایران ، روم و مصر ) امپراطوری ها قرار گرفتند. به دلیل شرایط محیطی مناسب که این امپراطوری ها ( گاهی متضاد همانند مصر ) برای این قوم ایجاد کرده بودند، این شرایط جغرافیایی و محیط حاکمیتی و سیاسی مناسب، پویایی مذهب آنها را نیز به دنبال داشت. به دلیل شرایط متعادلی که امپراتوری ایران ( شاید مذهب زرتشت تفسیری از مذهب یهودیت باشد، به شکلی که موسی آتش را در کوه تور دید و پس از مهاجرت موسی همرا با قوم یهود از مصر به طرف شرق این آیین در ایران بوجود آمده باشد ) به نحوی رم ( در واقع دین مسیحیت که بعدها در امپراتوری رم اشاعه پیدا کرد توسط عیسی که خود نیز یهودی بود آورده شد ) وبه شکل متضادی مصر برای این قوم متاثر از مذهب ایجاد کرده بودند، منجر به احیای مجدد آن شد. اما با ظهور دولت های مذهبی اسلامی در شرق ( جایگزین امپراتوری ایران ) و مسیحی در غرب ( جایگزین امپراتوری رم و تشکیل امپراتوری مقدس رم در قسطنطنیه بر اساس مذهب ) مذهب و قوم یهود تحت فشار بیشتری قرار گرفت و در جغرافیای وسیعتری پراکنده شد. اما بعد از قرون وسطی وشکل گیری دولت های مدرن بااندیشه لائیک و ظهور انقلاب صنعتی که دنیای اقتصاد و تجارت را متحول نمود؛ در واقع بار دیگر محیط آزاد مذهبی ، سیاسی و اقتصادی را برای این قوم فراهم کرد و این قوم برای بهره مندی از این شرایط بوجود آمده هر چه بیشتر در جهان پراکنده شد و با توجه به اینکه این شرایط بوجود آمده عمدتا در کشورهای اروپای غربی شکل گرفته بود بیشترین مهاجرت قوم یهود به این منطقه بود که بعدها به دلیل تسلط قوم یهود بر بیشتر بازارهای مالی و صنعتی و همچنین سیاسی این منطقه و خاصیت انحصار طلبی این قوم؛ در یک دوره تاریخی کوتاه مورد آزار و اذیت گروه های فاشیست قرار گرفت. توسعه صنعتی، اقتصادی، مالی در غرب و گسترش دمکراسی و فضای سیاسی باز در این جوامع، محیط جغرافیایی مناسبی را برای این قوم شکل داد که بیش از هر زمان و مکان دیگری توانایی آنها را افزایش داد و محرکی برای ایجاد یک دولت یهودی در سرزمینی مشخص شد ؛ که تئوری و اندیشه تاریخی آن نیز برای اهداف سیاسی و ژئواستراتژیک و تشکیل چنین دولتی از قبل فراهم شده بود. این عوامل همراه با مظلومیت تاریخی آن و کشتار و نسل کشی آنها در یک مقطغ زمانی کوتاه در قرن بیستم بهانه ای برای تشکیل یک دولت و ملت یهود در یک سرزمین تاریخی و مذهبی بود؛ و دولت بریتانیا بر اساس استراتژی های جغرافیایی که در منطقه خاورمیانه دنبال میکرد مجری آن گردید. بعدها به دنبال شکل گیری ژئواستراتژی جدید قدرت ها در دنیا و ظهور جنگ سرد و شرایط وبژه ژئوپلیتیکی در خاورمیانه دولت ایالات متحده مدیریت و حمایت از اسرائیل را برای کنترل کشورهای خاورمیانه که منابع عمده انرژی را در اختیار داشتند به دست گرفت که تا کنون این وضعیت ادامه دارد. اما با توجه به بحران ها از گذشته تا کنون در خاورمیانه که اکنون عمیق تر نیز شده اند؛ سیاست ها و استراژی های اسرائیل به کدام سو رفته و اثرات ژئوپلیتیکی آینده آن چگونه است. بعد از تشکیل کشور اسرائیل و ورود آن به دوران کنونی ایالات متحده برای حفظ منافع خود در خاورمیانه از لحاظ اقتصادی ، نظامی و سیاسی به طور گسترده از اسرائیل حمایت کرده و این حمایت بوسیله گروه ها با نفوذ یهودی امریکا در مقاطعی نیز تشدید شده است. در دوره کنونی و ظهور بحران ها عمیق در خاورمیانه و رقابت های استراتژیک سیاسی و ژئواستراتژیک بین رقیبان جهانی و همپیمانان منطقه ای آنها به شکل استراتژی های آفندی و پدافندی و جنگ های نیابتی؛ اسرائیل نیز یکی از طرف های عمده در این بحران های ژئوپلیتیک منطقه ای به حساب می آید . این رقابت ها در سطح ژئواستراتژی جهانی بین ایالات متحده و روسیه ودر سطح منطقه ای و ژئوپلیتیکی بین ایران و اسرائیل بوجود آمده است . اما آیا اسرائیل از لحاظ ژئواستراتژی و اهداف سیاسی راهبردی خود توانایی تسلط بر خاورمیانه را دارد و در طرف مقابل ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای همچین ظرفیتی به عنوان رقیب اسرائیل را دارا می باشد. اسرائیل کشوری است که شکل گیری آن بر اساس یهودی بودن و تعلق داشتن به یک سرزمین خاص بوده، و یهودیان دیگر مناطق و کشورهای جهان که دارای نفوذ سیاسی و اقتصادی زیادی در کشورهای قدرتمند و توسعه یافته بودند در بوجود آمدن آن نقش اساسی داشته اند، و بعد از تشکیل نیز کشورهای قدرتمند برای حفظ منافغ خود از آن حمایت کرده اند. اما اسرائیل در منطقه خاورمیانه به دلیل تضادهای مذهبی و ایدئولوژیکی و سیاسی با کشورهای منطقه خاورمیانه دارای متحد طبیعی نمی باشد، ولی به دلیل توانایی های تکنولوژیکی و حمایت اکثر کشورهای قدرتمند جهان از آن، از بعد نظامی و اقتصادی در خاورمیانه اعمال نفوذ می کند. از طرفی دیگر این کشور به دلیل عمق استراتژیک کم ، جمعیت محدود ، کم شدن اهمیت خاورمیانه برای ایالات متحده به دلیل پیدا شدن منابع انرژی جدید، ظهور اسلام سیاسی و طرفدار فلسطین، نیروی نظامی شکننده، چند قطبی شدن جهان و مخالفت اکثر این قطب های قدرتمند با سیاست های اسرائیل، تضادهای اجتماعی در درون این کشور و امنیت شکننده در آیتده ، استراتژی های سیاسی آن را محدود خواهد کرد ؛ و در آینده در بهترین حالت با رقیب منطقه ای خود از بعد ژئواستراتژیک و سیاست های راهبردی به حالت توازن قوا خواهد رسید و در شرایط بدتر به عنوان یک کشور معمولی و حفره ای امنیتی شکننده باقی خواهد ماند. با این وجود اسرائیل و بطور کلی قوم یهود به دلیل خصوصیات قومی – مذهبی و تاریخ طولانی پراکندگی در گستره جغرافیایی متنوع طبیعی و فرهنگی جهانی، خصوصیات چند فرهنگی و نژادی متنوعی را به خود گرفته اند و تنها مذهب و نمادهای مذهبی علت وجودی آن است، و همانند ملت های ملی که به صورت تاریخی طولانی با حاکمیت و سرزمینی مشخص و علت وجودی متنوع و چارچوب مرزی تاریخی شناخته شده برای جامعه بین الملل و همسایگان و ثبات سیاسی منطقه ای می باشند نیست، بنابراین این کشور تنها با کمک کشورهای قدرتمند ( در راستای منافع ملی آنها ) خارج از منطقه و با اقدامات سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی آنها اعمال نفوذ منطقه ای می کند و نمی تواند در بلند مدت سیاست های استراتژیک و ژئواستراتژیک خود را به دلیل هزینه های زیاد برای او و متحدانش عملی کرده و ادامه دهد. با این اوصاف این کشور از لحاظ ژئواستراتژیک و مولفه ها و کد های منفی ژئوپلیتیکی، توانایی و قابلیت اعمال نفوذ کامل بر منطقه خاورمیانه را نخواهد داشت و اکنون و درآینده نیز با توجه به گسترش حوزه نفوذ ژئواستراتژیک رقیبان منطقه ای و راهبردهای سیاسی آنها و بحران های ژئواستراتژیک قدرت های جهانی که مناطق ژئوپلیتیک زیر مجموعه آن ( همانند خاورمیانه ) نیز متاثر از آن می باشد، نقش این کشور را در بحران های خاورمیانه کم رنگ کرده و قدرت نفوذ آن را کاهش خواهد داد و آن را به کشوری حاشیه ای تبدیل خواهد کرد و وضعیتی به مراتب شکننده تر در آینده برای آن بوجود خواهد آمد.