دکتر کیومرث یزدان پناه درو….
دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران…
(این تحلیل صرفا دیدگاه نویسنده بوده و انتشار آن به منزله موضع رسمی انجمن نیست)…
در پاسخ به چهار سوال انجمن ژئوپلیتیک ایران…
سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین،& کمی هم خوشبینانه!!!&
# سند راهبردی فتح الفتوح نیست ، ولی شاید بتواند تواند گره گشا باشد…#
#سند راهبردی ترکمانچای نیست، ولی می تواند مخاطرات جدی ژئوپليتيكي برای ایران در پی داشته باشد#
پاسخ سوال اول:
ایران کشوری برخوردار از منابع غنی انرژی و معادن خاص در کنار موقعیت محوری در نظام ژئوپلیتیک جهانی است و چین هم، اکنون تنها کشوری در جهان است که سرمایه و فناوری لازم و کافی و مهمتر از همه تمایل جدی برای توسعه آنها به جغرافیای های دور دست را دارد. در چنین شرایط دو وجهی ،ایجاد و توسعه یک مکانیسم موثر ارتباطی و کانال مالی ملی برای انتقال پول حاصل از فروش نفت و کالا، برای دو کشور کلیدی است؛ اتفاقی که حتی در شرایط رفع تحریم های غربی برای حفظ استقلال، رشد و متنوع سازی اقتصاد ایران خیلی ضروری است.
اما شاید مهمترین بخش این سند، کمک چین به توسعه ترانزیت درون قاره ای برای ایران است که در صورت عملیاتی شدن، نقشی حیاتی در خروج از بن بست های فعلی و توسعه پایدار کشورمان خواهد داشت.هر چند چینی ها در اجرای طرح های توسعه ای در ایران سابقه مخدوشی دارند.( بطور مثال:ناکامی در اجرای پروژه آزادراه تهران _ شمال )
اما خوب ایران نقطه اصلی اتصال شبکهای زمینی، دریایی و دیجیتالی «ابتکار کمربند راه ابریشم» چین در دالانهای شمالی- جنوبی و شرقی- غربی است. این ابتکار چینی که همزمان اهداف اقتصادی و سیاسی دارد و خیلی خوب در حال پیشروی به سمت غرب آسیا است، شهرهای مهم تاریخی در حوزه همسایگی و تمدنی ایران را به هم وصل میکند که حاصل آن میتواند تقویت زنجیره انتقال کالاهای مکمل محلی و گسترش توریسم آسیایی و غیر آسیایی باشد. امروزه بر کسی پوشیده نیست که توسعه شبکه بزرگراهی و راهآهن چه نقش مهمی در فرایند توسعه اقتصادی ایران دارد. اتفاقا اینجا می توان صداقت و پایبندی و وفاداری چینی ها را سنجید و اگر چینی ها در یک بازه زمانی مشخص این پروژه را در عرض ایران گسترش دادند پس میتوان به اصالت سند همکاری هم امیدوار بود.
زیرا تصور کنید یک بزرگراه یا یک خط آهن مستقیم و پیشرفته بین مشهد-تهران-بغداد-دمشق-بیروت و دسترسی به مدیترانه و سپس شرق اروپا راه اندازی شود!! بواسطه این اتفاق چه حجم عظیمی از انتقال کالا و توریست را می تواند در بر بگیرد؟! و چه منافعی از لحاظ ادغام اقتصادهای محلی و منطقه ای و سپس اتصال شهرهای در مسیر طولی و عرضی خود به همراه دارد؛ یا تکمیل شبکه بزرگراهی بین شهر های تاریخی آسیای مرکزی به تهران و استانبول و از آن طریق به اروپای شرقی و کشورهای حوزه دریای سیاه، چه تأثیری بر گسترش روابط اقتصادی دوجانبه یا چندجانبه ایران در منطقه اوراسیا و دریای سیاه خواهد داشت.اعتقاد دارم این مساله مهم بلاخره اتفاق خواهد افتاد.
سوال دوم: از منظر ژئوپليتيكي، این سند گرفتار شدن ایران در دام کمونیست به سبک دوران جنگ سرد نیست. دلایل متعددی برای اثبات این دیدگاه وجود دارد.مهمترین دلیل آن نیز این است که ساختار اقتصار چین امروزی مبتنی بر نظم سرمایه داری و اتکاء به بازار و فروش کالاست.
چین هم اکنون برای حفظ بازارهای خود یک قرارداد همکاری همهجانبه در قالب ابتکار ۱+۱۷ با کشورهای اروپای مرکزی و شرقی (سیایای) امضا کرده تا از فرصت تضاد و اختلافهای مربوط به ادغام اقتصاد سیاسی کشورهای این منطقه در حوزه شنگن با کشورهای اروپای غربی و آمریکا استفاده کند و موفق هم بوده .این مطمئنا به آن معنا نیست که این حوزه از کشور های اروپایی گرایش به بلوک شرق و چین پیدا کردهاند؛ اتفاقا همه این کشورها از اعضای جدی ناتو هستند.ولی از منظر نظریه وابستگی متقابل نشان از پوست اندازی ژئوپليتيكي چین دارد. و چین از این زاویه به ایران بعنوان متمم ژئوپليتيكي نگاه می کند و قصد سلطه ژئوپليتيكي ندارد و بعبارتی اصلا توان چنین کاری را ندارد.
سوال سوم:
در شرایط فعلی که ایران تحت فشار شدید جبهه پرفشار غربی است، تقویت «دیپلماسی اجباری » با جبهه شرقی شاید بتواند از بار سنگین ناشی از تحریمهای سخت اقتصادی و فشارهای سیاسی تا حدودی رهایی بکاهد و توازن حداقلی را برای ایران فراهم سازد. ایران نیازمند به شبکهسازی منطقه ای و قاره ای و تقویت دوستان متحد از لحاظ سیاسی- امنیتی ، دارد که لازمه پذیرش ریسک این تحول خواهی و ورود جسورانه به بازی بزرگ ژئوپلیتیک در قاره کهن و مدیریت بحران های جغرافیایی و دوران پسا منازعه با در نظرگرفتن محدودیتهای شدید ژئواستراتژیک در مواجهه با قدرتهای بزرگ بویژه امریکا و متحدان منطقه ای آنان است.
اگر چه به نظر میرسد چین تمایل چندانی به بازیهای ژئوپلیتیک در منطقه ندارد، اما تعمیق روابط با ایران از جنبه دیپلماسی ژئوپلیتیک بر ارزش راهبردی ایران در معادلات متعدد منطقهای و فراقاره ای میافزاید. اکنون اروپا، ترکیه، روسیه، هند، آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با ایران اختلافات عمیق و بعضا بسیار نگران کننده دارند و بنا به دلایل محتلفی نگران ارتقاء سطح همکاری ایران و چین هستند. این در حالی است که اکثر این کشورها مدلهای مشابه همکاری همهجانبه با چین را از چند سال پیش امضا کردهاند. حتی هند هم با وجود جنگهای متعدد با چین و شکستهای نظامی، واقعیت چین را پذیرفته و در حال گسترش همکاری همهجانبه با این کشور است.از این منظر هم این اتفاق می تواند نظم جدید ژئوپليتيكي را به نفع ایران در غرب آسیا رقم بزند. البته بستگی تام به تعهد حقیقی چینی ها به قرارد دارد.
سوال چهارم:
هر دو کشور از سند همکاری راهبردی ایران و چین، یک «نقشه راه» برای گسترش دیپلماسی و تعادل در روابط بینالمللی یاد می کنند. موفقیت این نقشه راه در گرو عوامل متعددی نهفته است.اگر چه کسب منفعت محوری متقابل این سند را زمان تعیین میکند..
در یک تصویر واقع بینانه ژئوپليتيكي این سند می تواند منجر به تغییرات بزرگ در معادلات قدرت منطقهای و جهانی مخصوصا به نفع ایران شود. به نظر می آید کشورمان در تلاش برای افزایش «قدرت نسبی» خود در آینده، چالشی جدی در متعادلکردن روابط خود با قدرتهای بزرگ و منطقهای (چه دوست و چه دشمن) خواهد داشت.لذا نمیرتواند نظاره گر تحولات باشد. و اگر تعلل کنیم همه جوره بازنده خواهیم شد . به همین دلیل تقویت روابط با چین به شرط رعايت تمام ملاحظات ژئوپليتيكي می تواند امید وار کننده باشد و مسبر سیاست خارجی کشورمان را با تفکر «توسعهگرا» به سمت فرصت سازیهای مطلوب رهنمون شود. دستیابی به این امر مهم ، خود نیازمند نوعی اجماع سیاسی در سطح نخبگان و انسجام ملی در افکار عمومی برای پیشبرد یک سیاست خارجی هوشمندانه است. شرایط به گونه ای که پیش رفته که تقریبا همه مردم ایران احساس محاصره شدید و انزوای ژئوپليتيكي دارند. لذا باید از یک نکته مهم شروع کرد که این سند از این منظر می تواند سرآغار خروج از وضع بسیار بد فعلی باشد. و شاید همین مساله باعث تغییر رویکرد غرب به ایران بشود و خود عاملی برای پوست اندازی در نگاه جهانی به ایران بشود. اما اگر به اساس و بنیان های فنی و حقوقی و سیاسی این سند در تنظیم قراردادهای بعدی توجه نشود و قرار باشد به واسطه این سند میادین نفتی و گازی و بستر دریاهای ایران جولانگاه چینی ها بشود و در قبال صدور ارزشمندترین منابع کشور یعنی نفت و گاز به چین، بازارهای ایران در سلطه کالاهای بی کیفیت یا کم کیفیت چینی در آید، این یعنی وقوع #ترکمان چای اقتصادی # و نابودی بسیاری از تولیدات داخلی بویژه در عرصه کالاهای پر مصرف!!! و شاید همین موضوع یکی از جدی ترین نگرانی های ایرانیان از امضای سند مذکور در حال حاضر باشد. بهرحال ما ایرانی ها سابقه خوبی از قرارداد های بلند مدت با کشورهای بزرگ و بخصوص کشورهایی که بلحاظ قدرت جهانی وزن بیشتری از ما دارند، نداريم. چین عم مستثنی از این قاعده ژئوپلیتیکی نیست، لذا دقت زیاد ما را می طلبد!!!
پایان