سیاست خارجی آمریکا در خلیج فارس
(از جنگ جهانی دوم تا خروج انگلستان از منطقه)
تالیف عبدالرضا کلمرزی
ناشر: نشر انتخاب 1394
منطقه خاورمیانه و خلیج فارس از روزگاران گذشته تا همین لحظه که ما روزگارمان را با گوش دادن به اخبار جهان و منطقه میگذرانیم و میاندیشیم که چرا این همه حجم اخبار دنیا به ایران، عراق، عربستان و … و به طور کلی کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس اختصاص دارد، یک پاسخ ساده اما مهم دارد و آن اینکه این منطقه فوق العاده مهم بوده و هست! هر زمانی به گونهای «آب حیات، یا اکسیر زندگانی» در این منطقۀ خشک و بی آب و علف رو شده است و همۀ جنگها برای همین آب حیات است و بس! حالا در زمانی این آب حیات، راه تجاری و بازرگانی بوده است، زمانی تجارت برده و اسلحه، زمانی نفت، زمانی گاز و زمان قدرت اسلامی و عقیدتی منطقه و الی آخر. در کنار این عوامل موقعیت جغرافیایی منطقه نیز همیشه مورد توجه بوده است و به عنوان متغیری ثابت در تحولات این منطقه ایفای نقش کرده است. به عبارتی آتش زیر خاکستر تمام تحولات همین موقعیت جغرافیایی آن بوده است که در عباراتی به صورت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر خود را نشان داده است. البته بعید است که این «ژئوها» به این زودی تمام شوند.
علوم سیاسی همان گونه که از اسمش بر می آید، از سیاست برمی خیزد. به عبارت دیگر، پشتِ سر سیاست، علوم سیاسی قرار می گیرد. از آن سوی دیوارها چیزها نمی دانم اما همین قدر می دانم که علوم سیاسی در ایران وضعیشت از تاریخ بدتر نباشد بهتر هم نیست. تاریخ حداقل ریشه اش در همین سرزمین و همین آب و خاک است اما علمی همچون علوم سیاسی مثل درختی استوایی است که به زور میخواهیم در باغچهمان ولو در منطقهای سردسیریم بکاریم و هی اصرار داریم که باید فلان باشد و بهمان باشد. این جاست که علوم سیاسیِ ما در عوض اینکه حرف جدیدی بزند فقط نظریههای آن وریها را می گیرد و اطلاعات این وری ها را در ظرف نظری می ریزد و تحلیل می دهد بیرون! نتیجه این میشود که سیاستمداران ما که تاریخ نمی خوانند اگر اندک کتاب سیاسی هم بخوانند چیزی عایدشان نمی شود. چرا که می بینند نظریه درست است اما نتیجه درست نیست. لذا با یک غول بی شاخ و دم، یا به عبارتی، با یک هشت الهفتی مواجه می شوند که نمی دانند کجای دلشان بگذارند.
این بود که بنده به عنوان یک دانشجوی تاریخ سعی کردم تاریخ و علوم سیاسی را ترکیب کنم و چیزی بپزم که خواننده سیاسیخوان آن را از خودش بداند و خواننده تاریخ نیز آن را از خودش. اما اگر دیدند که مطالب به درد هیچ کدامشان نمیخورد هر کدام انگشت اتهام را به دیگری، یعنی به مولف بگیرند، و لذا هیچ کدام از دو رشته محکوم نشوند.
لذا در این کتاب سعی شده است که مطالب سیاسی و روابط خارجی یک کشور فرامنطقهای با رویکردی تاریخی مورد بررسی قرار گیرند و به زمینه ها و بسترهای این تحولات نگریسته شود. به دیگر کلام، سعی شده در حد توان نشان داده شود که این دود که به چشم همه ما خاورمیانهایها و خلیج فارسیها می رود از کدام کُنده پر زور بلند شده است.