دکتر کیومرث یزدان پناه درو – دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
انتشار این مطلب بیان کننده مواضع انجمن نیست
به جرات میتوان گفت که جدی ترین چالش رئیس جمهور، نحوه انتخاب مدیران دولتی در رده های مختلف مدیریتی است که معمولا انرژی فراوانی را صرف خود می کند .زیرا چالش ها و موانع متعددی در زمینه تغییر مدیران و پوست اندازی مدیریتی در گستره بزرگ دولت وجود دارد.
پردازش به این موضوع ، یکی از بحث های چالشی اما لازم است که در این مطلب بطور صریح برخی از جدی ترین چالش های پیش روی دولت جدید از منظر مدیریتی و سیاسی را مطرح خواهم کرد.
در حال حاضر به جرات می توان گفت که عدم انعطاف پذیری از جایگزینی و مقاومت فراوان برای ماندن برای مدیران فعلی و عطش بازگشت به صندلی مدیریت برای پشت خط مانده ها در کنار نقاب تظاهر به چهره داشتن چهار چالش بزرگ مدیریتی در ایران فعلی است که سمت و سوی انتخاب و انتصاب مدیران را به سمت شرکت سهامی مدیر تکراری هدایت می کند.
موضوع دیگر که خیلی اساسی و جدی مانع پوست اندازی در ساختار مدیریتی کشور است ،مداخلات بیش از حد دستوری سفارشی و تحمیلی خارج از دولت برای جابجایی های مدیریتی است که گاها از ابتدایی ترین مشاغل مدیریتی در حوزه های مختلف گرفته تا مشاغل حساس و بالادستی مدیریتی را بطور مستقیم تحت تاثیر قرار می دهد و مانع از تصمیم گیری مستقل دولت برای کرسی های مدیریتی می شود.
عدم حاکمیت اصول علمی و روند سیستمی شفاف در گزینش مدیران که در شرایط فعلی اساسا هیچ شانیتی در روند انتخاب و انتصاب مدیران ندارد.
موضوع سوم عدم باور قلبی و ایمانی به ماموریت های محوله و سلطه سلایق شخصی است که از دبگر نارسایی،های جدی مدیریتی در ایران به حساب می آید و این عامل مانع از حاکمیت رفتار حرفه ای همراه با تعهد باطنی در چرخه اداری و سازمانی کشور شده است. در همین راستا پدیده ای با نام ظاهر سازی، سوء استفاده های غیر حرفه ای و عوام فریبانه و بله قربان گویی به مافوق جایگزین شده است.
سوء استفاده های بی جد و حصر از عناوین دینی و مذهبی و ظواهر سازی های بی حد وحصر که به عاملی تلخ در سیستم مدیریتی تبدیل شده که نه تنها به ساختار لطمه زده بلکه حتی باورهای دینی مردم را هم تحت شعاع خود قرار داده است. در همین راستا به جرات و با دیدگاهی کارشناسی می توان گفت که در کنار دهها دلایل سیاسی و اجتماعی، عامل فوق هم در کاهش مشارکت مدنی مردم در انتخابات ریاست جمهوری اخیر نقش اساسی داشته است.و بررسی های کارشناسی نیز نشان می دهد که یکی از عوامل اصلی ناکارآمدی در نظام اداری کشور همین موضوع است.
اینها تنها بخشی از پیچیدگی های ساختاری مدیریت در ایران است که هرگونه تسریع در تحول زایی را مختل می سازد و در نهایت این شبکه در هم تنیده زنجیره ای ساختار را تسلیم خود می سازد.و به همین دلیل هیچ وقت زنجیره استمرار برنامه ها از دولتی به دولت دیگر در فرایند انتقال رسمی قدرت اتفاق نمی افتد و دولتها مجبور به شروع از صفر در هر دوره کاری هستند.
حال باید دید با وجود این موانع و نارسایی های دست و پا گیر، آیا دولت سیزدهم نیز گرفتار این پارداوکس جهش و پرش مستمر می شود یا قادر به چرخش مدیریتی از طریق پوست اندازی اصولی خواهد شد؟!
و آیا آقای رئیسی که یکی از گل بانگ های طرفدارانش لقب دادن بت شکن به وی بود، قادر خواهد بود بت غول سلطه بی پایان مدیران تمام نشدنی را بشکند یا خیر؟
نکته ای که باید در نظر داشت این است که ایران بیش از ۵۵سال است که لقب کشور در حال توسعه را یدک می کشد و هرگز نتوانسته در این مدت به ثبات برنامه ریزی و تحقق آمایش سرزمین بر اساس قابلیت های جغرافیایی خود دست پیدا کند که اصلی ترین دلیل آن نظام اداری و مدیریتی ناتوان، معیوب و در بسیاری مواقع دست و پاگیر بوده است.
حال باید دید که آیا به معنای واقعی زمان آن رسیده که به این دوره طولانی مدت بلاتکلیفی پایان داده بشود یا…..؟!؟