دکتر عابد گل کرمی(این تحلیل صرفا دیدگاه نویسنده بوده و انتشار آن به منزله موضع انجمن نیست)…
در 4 دهه گذشته ترور یکی از ابزارهای همیشگی دشمنان علیه شخصیتهای مهم و برجسته سیاسی، نظامی و علمی کشورمان بوده است و از این طریق خسارتهای جبرانناپذیری بر کشور وارد کردهاند چرا که سرمایه انسانی برای هر کشوری جزو مهمترین ارکان پیشرفت و مدیریت آن است و حذف افراد تراز و برجسته بهویژه در حکومتی که ندای استقلال در دنیای نابرابر و به استضعاف کشیده سرداده است، ضربهای انکارناپذیر است، اما این ترورها در طول این سالها نه تنها ملت را دچار سرخوردگی نکرده و مانع حرکت انقلابی آنها نشده بلکه اراده ملت را در رسیدن به پیشرفت و استقلال و بالندگی محکمتر و عزم آنها راسختر کرده است. البته این خاصیت خون شهید است که ضمن اثبات حقانیت مسیر، روحی تازه بر اراده ملت میدمد و به تعبیر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ملت را بیدارتر میکند و آنها را در مسیری که پیش رویشان گذاشته شده است مصمم میکند.
اما ادامه این روند بهویژه ترور شهید فخری زاده و دانشمندان عرصه علم و دفاع و بی پاسخگذاشتن آنها آنهم از سوی تروریسم دولتی و نداشتن راهبرد مشخصی به این سلسله ترورها، هم دشمنان را دچار خطای محاسباتی میکند و هم ناامنی و احساس ناامنی را بر دوش جامعه و باشندگان آن تحمیل میکند. اما آنچه در این بین صرفنظر از خسارتهای وارده به سرمایه علمی و انسانی، قربانی و ترور شده است امنیت و بازدارندگی کشور در برابر بیگانگان و محیط منطقهای و بینالملل است که بیش از 10 سال است که خدشهدار و به بازی گرفته شده است و مواجهه مناسبی با این موضوع نشده است. لذا نداشتن راهبرد مشخصی برای برخورد با این موضوع حساس و تناقض راهبردی در این راستا، میتواند تبعات جبرانناپذیری را برای کشور در پی داشته باشد که کمترین آن خدشهدارشدن بقای ملی است.
حال سوال اینجاست که جمهوری اسلامی در این شرایط چه پاسخ و واکنشی به این واقعه دردناک و امنیتی باید بدهد که هم بتواند تامینکننده امنیت ملی و احیای بازدارندگی باشد و هم پاسخی درخور به افکار عمومی و مردم باشد. شایان ذکر است، برای پاسخ به این پرسش باید هم شرایط سیاسی داخلی را در نظر گرفت و هم تحولات بینالمللی و منطقهای که در روزهای اخیر اتفاق افتاده است، رصد کرد که مهمترین آنها انتخابات امریکا و شکست ترامپ و ترامپیون بود و در مقابل دلخوشی و ذوقزدگی دستگاه دیپلماسی ایران به انتخاب بایدن و بازگشت به برجام بود که بایستی در یک راستا آنها را دید و تحلیل نمود. به هر حال جمهوری اسلامی برای مواجهه با این حادثه باید پاسخی راهبردی را برگزیند که این پاسخ طیفی از واکنشها را در برمیگیرد و آنچه مهم است اجرای راهبردی است که بتواند بازدارندگی پایداری با توجه به ماهیت نظام سیاسی و موقعیت ژئوپلیتیک برای کشور ایجاد نماید.
یکی از موارد راهبردهایی که از سوی آحاد مردم از مسئولان به طور جدی درخواست میشد برخورد متقابل با عاملان و آمران این ترور بود. با توجه به ترورهای قبلی و شواهدی که برخی مسئولان کشور از آن سخن میگویند، عاملیت رژیم صهیونیستی را اثبات میکرد و بههمین خاطر خواستار حمله نظامی و امنیتی به مواضع حیاتی و نظامی آن شدند که بیش از این، رژیم صهیونیستی به فعالیتهای تروریستی خود در ایران ادامه ندهد. حال در تحلیل این پاسخ باید گفت اگر این اقدام از سوی ایران صورت پذیرد و به مواضع نظامی و حیاتی رژیم صهیونیستی حمله نظامی و موشکی انجام شود، صرف نظر از اینکه فرسایشی نشود، هر چند پاسخی قاطع از سوی جمهوری اسلامی تلقی میشود و در کوتاهمدت بازدارندگی امنیتی کشور را احیا میکند، اما نمیتواند پاسخی راهبردی و مطلوب تلقی شود و ممکن است همان چیزی باشد که آنها میخواهند و دستمایهای برای رسیدن به علائق ژئوپلیتیکشان در تحولات منطقه و جهان باشد. از سوی دیگر، از نظر حقوقی اولا رژیم اشغالگر قدس مسئولیت این اقدام را نپذیرفته در نتیجه واکنشی از سوی ایران در چارچوب اقدام متقابل شناسایی نمیشود و حتی میتواند زمینه و بهانه ورود شورای امنیت به مسئله را مهیا کند که قطعا مطلوب و راهبردی نیست. باید افزود آنچه که به رژیم صهیونیستی و امریکا در سیاست خصمانه خود نسبت به ایران و ترور اشخاص موثر ایران، اجازه داده است، کوتاه آمدن جمهوری اسلامی ایران از حقوق مسلم خود در تامین امنیت است که به آنها اجازه غیریتسازی ایران در محیط بینالملل و مشروعیتدادن به اقدامات خصمانه خود است. لذا این عقبنشینی جمهوری اسلامی در سیاست خارجی در طی این سالها و برخورد روشنفکرانه و متساهلانه دستگاه دیپلماسی بهجای روشنبینی راهبردی، نه تنها به راهبردی پایدار در مواجهه ایران با قدرتها تبدیل گشته بلکه دشمنان را دچار خطای محاسباتی کرده است که «ایران کشوری است، قابلیت دفاع در برابر تهدیدات را ندارد و سیاست خصمانه آنها در این سالها جواب داده است و در واقع آنها به همان هدف اصلی و راهبردی خود که نرمالیزاسیون ایران است، رسیدهاند و الان ایران به یک کشور عادی تبدیل شده است که سیاست هضم خود را در محیط بینالملل طی میکند که دست از رسالت خویش برداشته و مستحیل فشارهای سیاسی، اقتصادی و بعضا نظامی ما شده است». از اینرو، میطلبد تحت این شرایط جمهوری اسلامی به این پاسخ مبادرت نورزد و اقدامی در این راستا انجام ندهد، چرا که این اقدام نه تنها راهبردی نیست بلکه آن را باید در سطح یک تاکتیک ارزیابی کرد و ممکن است در این شرایط ضمن فرسایشیشدن و تحمیل هزینههایی به کشور، بازدارندگی کشور را احیا نکند. بدینترتیب، ایران باید به دنبال پاسخی راهبردی باشد.
پاسخ راهبردی جمهوری اسلامی به ترور اخیر و بیپاسخ گذاشتن ترورهای سابق، پاسخ کوبنده و بازدارنده است و آنچه در وضعیت فعلی برای کشور بازدارندگی ایجاد میکند و میتواند سطح امنیتی کشور را نسبت به دیگر کشورها بهویژه کشورهای منطقه بالا ببرد، خروج ایران از NPT (معاهده منع گسترش هستهای) است. چرا که با وضعیتی که الان برای کشور پیش آمده اثبات دستیابی ایران به فناوری هستهای با غنای بالاست، زیرا ایران در محیطی قرار دارد که حتی به شخصیتهای علمی آن رحم نمیکنند و الان در این وضعیت مظلومیت ایران بر جامعه جهانی بیش از پیش نمایان و ملتهای دنیا این حق را به ایران خواهند داد که برای بقای خود ناگزیر به دست یافتن به انرژی هستهای در راستای اهداف اقتصادی و علمی و نظامی خود است. از سوی دیگر، با اینکه ایران بارها نشان داده است که کشوری نیست که به کشور دیگری حمله کند و آن را صریحا خلاف مبانی ارزشی خود میداند، اما این نظام سلطه به سرکردگی امریکا است که با سیاست خصمانه خود بهدنبال نابودی ایران در همه عرصهها بودهاند و هستند و با تمام توان در انزوای دیپلماتیک و فشار اقتصادی و بازدارندگی نظامی آن برای نرمالیزاسیون آن (به تعبیر خودشان) کوشیدهاند. دیگر آنکه، با خروج یکطرفه امریکا از برجام و ماندن ایران بر تعهداتش، این پیام را به آنها مخابره میکند که «ایران بیش از پیش ضعیف شده و فشار حداکثری ترامپ جواب داده است تا آنجا که متاسفانه ایران حتی با یک برجام اسمی و توخالی راضی مانده است». از اینرو، خیلی سخت بهنظر میرسد رئیس جمهور منتخب امریکا به راحتی به برجامی که مدنظر ایران است برگردد و در صورتی بایدن به برجام مدنظر ایران برمیگردد که ایران در این مدت نهتنها از برجام خارج میشد بلکه غنیسازی را با غنای بیشتری در پیش میگرفت و به دنیا ثابت میکرد که این امریکا بود که نقض تعهد کرده است. حال این ترور بهانه خوبی برای ایران است که از NPT خارج شود تا هم بازدارندگی خود را احیا کند و هم برای دستگاه دیپلماسی که ذوقزده انتخاب بایدن است از آن بهعنوان ابزاری برای بازگشت امریکا به برجام استفاده کند و با دست بالا وارد مذاکره شوند و مجبور نشویم به بهای بازگشت به برجام دیگر منافع حیاتیمان نظیر فعالیتهای موشکی و رفتارهای منطقهای جمهوری اسلامی را قربانی سهلاندیشی دستگاه دیپلماسی فعلی کنیم.
بنابراین، میتوان گفت پاسخ راهبردی و مطلوب جمهوری اسلامی ایران به ترور شهید فخریزاده و ترور کلیه شهدای هستهای در راستای احیای بازدارندگی، خروج ایران از NPT (پیمان منع گسترش هستهای) است. چرا که این موضوع نهتنها احیای بازدارندگی را در پی دارد بلکه در بازگشت بیقید و شرط امریکای بایدنی به برجام تعیینکننده است و دست بالای ایران را در مذاکرات بینالمللی بههمراه دارد و از سوی دیگر یکبار ایران برای همیشه تکلیف خود را با دنیا مشخص میکند و هر روز شاهد یک رویداد امنیتی نیست و تا الان ایران با محدودیتهای سیاسی و تحریمهای شکننده از سوی نظام سلطه هزینه سیاسی و اقتصادی آن را داده است و بیش از این نمیتوانند کشور را از لحاظ سیاسی منزوی و از نظر اقتصادی در فشار قرار دهند و راهی نمانده که آنها علیه ایران تجربه نکرده باشند. گذشته از این، معاهده NPT حقوق و تکالیفی را برای کشورهای عضو تعیین کرده؛ در چند دهه اخیر، ایران با وجود عمل به همه تعهدات خود ذیل این معاهده، در عمل از منافع خاصی بهرهمند نشده و حقوق خود را دریافت نکرده است. آنهم در حالتی که ایران فراتر از تعهدات این معاهده در جهت منع گسترش تسلیحات اتمی قدم برداشته و نخست با پیگیریهای مصرانه خود طرح خاورمیانه بدون تسلیحات اتمی در سازمان ملل را پیگیری کرده و دوم با پذیرش برجام و قبول نظارت گسترده آن، به فراوانترین بازرسیهای تاریخ آژانس انرژی اتمی نیز تن داده است. در چنین وضعیتی ایران نه تنها به به حقوق خود در این رژیم حقوقی دست نیافته است بلکه بازدارندگی خود را نیز از دست داده است. به نحوی که هر روز باید شاهد حملات تروریستی علیه برجستهترین افراد خود باشد. از اینرو، اگر ایران میخواهد پاسخی راهبردی و کوبنده و قاطع به ترور اخیر و دیگر حملات تروریستی گذشته بدهد، ضمن اینکه باید خلاءها و حفرههای امنیتی خود را ترمیم و راههای نفوذ را ببندد، بایسته است از این پیمان خارج شود تا نظام سلطه و سگ نگهبان آن متوجه اشتباه راهبردی خود در مورد جمهوری اسلامی ایران شوند و بیش از این امنیت کشور را تحتالشعاع فعالیتهای تروریستی و خرابکارانه خود قرار ندهند و امنیت سرمایه انسانی و علمی کشور که از بالاترین سرمایه های هر کشور است، بازیچه سردمداران استکبار جهانی به سرکردگی امریکا و صهیونیسم بین الملل واقع نشود.