آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی دو روز قبل درگذشت، کمونیستی که آرمانش سوسیال دمکراسی بود و می خواست حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را به سمت و سوی یک حزب سوسیال دمکرات متحول سازد، الگوی او کشور سوئد بود و در خاطراتش تاکید کرد که دوست داشت شوروی همانند سوئد با تکیه بر سوسیال دمکراسی تحول اساسی در ساختار سیاسی و اقتصادی بیابد، در دهه شصت که اشتیاق زیادی به مطالعه و سیاست داشتم گورباچف همواره برایم شخصیتی متفکر و خوش سیما بود که داشت با اندیشه هایش جهان را دگرگون می ساخت، نقدهای زیادی به عملکرد او بیان کرده اند، اما وقتی سوسیال دمکراسی و توسعه کشورهای حوزه اسکاندیناوی را می بینیم، قطعا خواهیم فهمید که او به چه الگویی در جهان می اندیشید! الگویی که کسانی همچون فوکویاما در سال های اخیر با چرخش در اندیشه های خود، بر آن تاکید کرده اند. قطعا حوزه اسکاندیناوی با چالش های اساسی بویژه در زمینه جهانی شدن مواجه است، اما متفکران و اندیشمندان سوسیال دمکرات احزاب این کشورها به خوبی توانسته اند تاکنون نسبت به سایر الگوهای دیگر جهان، وضعیت انسانی تری از زندگی را در جوامع خود شکل دهند به طوری که غالبا در شاخص های گوناگون رتبه های یکم تا دهم جهان را در زمینه توسعه به خود اختصاص داده اند، پیشرفت شگرف تکنولوژی، عدالت اجتماعی و عدالت فضایی، کیفیت آموزش، کیفیت سلامت و درمان، کیفیت محیط زیست همه بخش های اساسی برنامه های احزاب سوسیال دمکرات در این منطقه از جهان بوده اند که آرمان های کائوتسکی و برنشتاین را اجرایی ساخته اند. گورباچف به خوبی می دانست به دنبال الگوی سوئد است، اما به هر علتی نتوانست اتحاد جماهیر شوروی را به الگوی توسعه سوئد نزدیک نماید، رهبری که در جوانی کمونیست سرسختی بود، اما در میانه راه سوسیال دمکرات شد، جهان به انسان هایی با افق دید گشوده نیاز دارد تا بتواند در جامعه پر خطر جهان امروز صلح و ثبات و توسعه را به ارمغان آورد!