ایران، سرزمینی با تاریخ هزارانساله مدیریت منابع محدود، امروز در برابر بزرگترین چالش تمدنی خود ایستاده است: بحران آب. دیگر نمیتوان این بحران را صرفاً در قالب کمبود بارش یا تغییر اقلیم خلاصه کرد؛ زیرا در دل این خشکی فزاینده، بحران حکمرانی، ناکارآمدی بهرهوری، و بیتوجهی به عدالت فضایی نهفته است.
باید به عمق ساختار حکمرانی و اقتصاد سیاسی آب در کشور نگریست. و پاسخی در خور بهاین پرسش بنیادین داد:صاحب آب در ایران کیست؟ هماکنون، وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان محیط زیست، شهرداریها و حتی مالکان چاهها هر یک بخشی از مسئولیت را بر عهده دارند، اما هیچکدام «قدرت حکمرانی واقعی» ندارند. نتیجه اینکه: آب بیصاحب است.
اما آنچه در افق پیشرو ترسیم میشود، بسیار فراتر از یک چالش اداری است. اصفهان، یزد، کرمان، قم و سمنان در حال از دست دادن ظرفیت زیستپذیری هستند؛ زمین فرونشسته، چاههای آب خشکیده و کشاورزان در پی کوچ. تهران، کرج و قزوین هماکنون توان تأمین آب جمعیت کنونی خود را ندارند، چه رسد به رشد آتی. و در مقابل، شمال کشور مقصد مهاجرتهای میلیونی خواهد شد؛ اما آیا زیرساخت و برنامهای برای چنین موجی وجود دارد؟
چالش بهرهوری؛ حلقه مفقوده حکمرانی آب
حقیقت تلخ این است: ۹۰٪ آب ایران در کشاورزی مصرف میشود، اما میانگین بهرهوری آبیاری در ایران کمتر از ۴۰٪ است. در بسیاری از استانهای خشک، همچنان محصولاتی کشت میشوند که حتی در مناطق پرآب کشور هم به سختی توجیهپذیرند.
چرا کشت برنج در خوزستان، فارس، کرمانشاه و …ادامه دارد؟ چرا نیشکر – که صنعتی آببر است – در خوزستان با مصرف۴ میلیارد متر مکعب آب کشت میشود که با کمبود آب دستوپنجه نرم میکند ؟
این وضعیت فقط به کشاورزی محدود نمیشود. صنایع فولاد و پتروشیمی در مناطق خشک متمرکز شده اند و مصرف آب آنها با هیچ معیار آمایش سرزمینی سازگار نیست. به جای انتقال تدریجی این صنایع به سواحل جنوبی، سالهاست که با بودجههای عمومی توسعه یافتهاند.
اصلاح سیاستها و بهره گیری از فناوری؛ تنها راه عبور از بحران تا سیاست ها اصلاح نشوند و عامل سیاسی مسئولیت پذیر نباشد متاسفانه این چرخه نابودگر ادامه دارد.جهان تجربه کرده است که فناوری میتواند معادله آب را تغییر دهد. کشورهایی با شرایط مشابه ایران، با سرمایهگذاری در فناوریهای نوین، وابستگی خود را به آب شیرین کاهش دادهاند.
کشاورزی گلخانهای – گلخانههای هوشمند با آبیاری قطرهای تا ۹۰٪ صرفهجویی میکنند. هیدروپونیک و ایروپونیک – تولید بدون خاک با مصرف آب تا ۹۵٪ کمتر، در بسیاری از کشورها جایگزین محصولات پرمصرف شده است. بازچرخانی آب صنعتی و شهری – در اسرائیل بیش از ۸۵٪ فاضلاب شهری بازیافت و دوباره استفاده میشود؛ در ایران این عدد کمتر از ۱۰٪ است. نمکزدایی در سواحل – عربستان و امارات در حال انتقال صنایع و حتی کشاورزی کنترلشده به سواحلاند. ایران نیز با ۵۸۰۰ کیلومتر ساحل، این ظرفیت را دارد. اگر فناوری به الگوی اصلی حکمرانی آب تبدیل نشود، تمام سیاستهای ممنوعیت و محدودیت، صرفاً بحران را به تعویق خواهند انداخت.
عدالت فضایی؛ مفهوم فراموششده در مدیریت آب
عدالت فضایی یعنی توزیع عادلانه جمعیت، فعالیتهای اقتصادی و زیرساختها بر اساس بر اساس ظرفیت پذیری محیطی. مدیریت آب در ایران دقیقاً خلاف این اصل عمل کرده است.صنایع آببر در مناطق خشک؛کشت محصولات پرآببر در فلات مرکزی؛ تمرکز جمعیتی بیسابقه در تهران، کرج و اصفهانی که در یک فاصله ۵۰ ساله از یک میلیون چهارصد هزار نفر به پنج میلیون یکصد بیستهزار نفر رسیده است که ۲۶۰ درصد افزایش جمعیت داشته است امری که در سراسر گیتی کم نظیر است. این تصمیمات، عملاً «بیعدالتی فضایی» ایجاد کردهاند. نتیجه روشن است: فلات مرکزی خالی میشود، شمال و جنوب کشور زیر فشار میشکنند، و مهاجرت اقلیمی به یک بحران امنیتی بدل خواهد شد.راهکارهای کلیدی برای بازطراحی حکمرانی آب:قبل از هر راهکار می بایست دخالت های ویرانگر کنشگران سیاسی فاقد درک فضایی متوقف و دارای عقوبت شود.
۱. تشکیل «شورای عالی آب و عدالت فضایی» فراقوه ای با داشتن حق وتو بدون نفوذ و تاثیر پذیری مانند نهاد داتار در فرانسه که در واقع نگهبان بی طرف فضای این کشور است. این شورا باید از اختیارات اجرایی در سطح ملی، برای یکپارچهسازی سیاستها و حذف تعارض بین وزارتخانهها برخوردار باشد.
۲. بازطراحی الگوی کشت و صنعت محصولات پرآببر (برنج، نیشکر) فقط در شمال و مناطق پرآب. صنایع آببر بهصورت تدریجی به سواحل جنوبی منتقل شوند.
3. اصلاح ساختار مالیات و قیمتگذاری آب مالیات تصاعدی برای صنایع آببر در مناطق خشک (۵ تا ۱۰ برابر). تعرفه جدید آب صنعتی برای هدایت سرمایهگذاران به سمت فناوریهای کممصرف.
4. سرمایهگذاری در فناوریهای نوین هدفگذاری برای بازچرخانی ۳۰٪ فاضلاب شهری تا سال ۱۴۱۰. توسعه کشاورزی گلخانهای در مقیاس ملی با وام کمبهره. حمایت از استارتاپهای حوزه فناوری آب و کشاورزی هوشمند.
۵. برنامه مدیریت مهاجرت اقلیمی تدوین یک برنامه ۱۰ ساله برای اسکان پایدار در استانهای پرآب. توسعه زیرساختهای حملونقل، مسکن و خدمات عمومی در استانهای مقصد.
بهرهوری بهعنوان راهبرد ملی
اگر بخواهیم بحران آب را مدیریت کنیم، نمیتوانیم به انتقال آب یا محدودیتهای مقطعی اکتفا کنیم. باید یک راهبرد ملی بهرهوری تدوین شود؛ راهبردی که بر سه ستون استوار است: تغییر الگوی کشت؛ تغییر فناوری صنایع و کشاورزی؛ تغییر رفتار مصرفی جامعه. هر یک درصد افزایش بهرهوری، دهها میلیون متر مکعب آب آزاد میکند؛ آبی که میتواند به حفظ کشاورزی پایدار، بقای شهرها و جلوگیری از مهاجرت اجباری کمک کند.
نتیجهگیری: آب، آینده ایران است
بهعنوان یک جغرافیدان سیاسی، نمیتوانم بحران آب ایران را صرفاً در سطح «منابع طبیعی» ببینم؛ این بحران در حال تبدیل شدن به بحران امنیت ملی است. اگر ساختار حکمرانی اصلاح نشود، اگر بهرهوری و فناوری به محور اصلی سیاستگذاری تبدیل نشوند، فردای ایران با شهرهای خالی، مهاجرتهای میلیونی و نزاعهای منطقهای تعریف خواهد شد. اما امید وجود دارد. ایران ظرفیتهای عظیم دارد: سواحل گسترده برای صنایع و نمکزدایی؛ آفتاب بیپایان برای تولید انرژی خورشیدی و کشاورزی هوشمند؛ نیروی انسانی متخصص برای بومیسازی فناوریهای نوین. اکنون زمان تصمیمهای سخت اما ضروری است: تعیین «صاحب آب» و حرکت به سمت حکمرانی یکپارچه، بهرهوری بالا و عدالت فضایی. آینده ایران، نه در شعار، بلکه در هر قطره آب مدیریتشده رقم خواهد خورد.
دکتر مصطفی قادری حاجت – دانشیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس
