مقدمه
انتخاب دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور ایالاتمتحده، سیاست خارجی این کشور را دستخوش تغییرات عمدهای کرده است. یکی از مهمترین موضوعات سیاست خارجی آمریکا، روابط با ایران و چگونگی برخورد با برنامههای هستهای و سیاستهای منطقهای این کشور است. این یادداشت با هدف بررسی راهبردهای پیش روی ایران و آمریکا، به تحلیل پیشفرضهای اصلی در این زمینه پرداخته و سپس راهبردهای محتمل هر دو کشور را بررسی میکند.
پیشفرضهای اصلی تحلیل
پیش از ارزیابی گزینههای پیش روی هر دو کشور، باید به پیشفرضهای کلیدی که بر سیاستهای احتمالی تأثیرگذار خواهند بود، اشاره کرد:
تلاش ترامپ برای دستیابی به یک توافق مطلوب: از دیدگاه ترامپ، توافق مطلوب نهتنها شامل مسائل هستهای، بلکه موضوعاتی مانند سیاستهای منطقهای ایران، برنامه موشکی، روابط ایران و روسیه، و تهدیدات علیه اسرائیل را نیز دربر میگیرد.
عدم پذیرش توافق مطلوب از سوی ایران: ایران توافق مدنظر ترامپ را تهدیدی علیه فلسفه وجودی خود دانسته و آن را موجب تضعیف مشروعیت داخلی نظام میبیند.
عدمحمایت کافی چین و روسیه از ایران: این دو کشور، باوجود حمایتهای محدود، قادر به تأمین قدرت بازدارندگی مؤثر در برابر سیاستهای آمریکا نخواهند بود.
تصور ضعف ایران در نگاه آمریکا و اسرائیل: تحولات منطقهای پس از رویدادهای اخیر، موقعیت ایران را در نگاه واشنگتن و تلآویو تضعیف کرده است.
عدم تمایل دو طرف به جنگ: به دلیل ماهیت غیرقابلپیشبینی جنگ و هزینههای بالای آن، این گزینه برای هیچیک از طرفین مطلوب نیست.
افزایش نارضایتی داخلی در ایران: این عامل در تحلیلهای آمریکاییها بهعنوان عاملی مؤثر در موفقیت سیاست فشار حداکثری تلقی میشود.
حال با فرض پذیرش مفروضات فوق، گزینههای پیش روی هر دو کشور مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد.
راهبردهای آمریکا
۱. تداوم و تشدید سیاست فشار حداکثری بهمنظور دستیابی به یک توافق مطلوب الف) مخالفت اسرائیل با هرگونه توافق: اسرائیل به علت بیاعتمادی شدید و اینکه ایران را در موقعیت ضعف میبیند، تمایلی به مذاکره آمریکا با ایران ندارد و احتمالاً مانع هرگونه توافقی خواهد شد. ب) عدم همراهی چین و روسیه بدون دریافت امتیاز از آمریکا: با توجه به رقابتهای فزاینده میان آمریکا و چین، بعید است که واشنگتن امتیازات لازم را برای جلب حمایت پکن و مسکو بدهد. اگرچه چین و روسیه همچنان از ایران حمایت خواهند کرد اما این حمایت همانطور که در یک دهه گذشته تأثیری بر شرایط اقتصادی ایران نگذاشته است انتظار میرود با توجه به وضعیت اقتصادی روسیه و حتی پیشبینیهایی که در ارتباط وضعیت اقتصادی و رشد کند چین میشود، چندان نمیتواند مانع اثربخشی تشدید تحریمها شود. ضمن اینکه همین میزان از تحریمهای اعمالشده نیز اقتصاد ایران را بهخودیخود در یک چرخه معیوب قرار داده است و ادامه این روند بحران اقتصادی را تشدید خواهد کرد. ج) عدم تمایل ایران به پذیرش توافق مطلوب ترامپ: توافقی که از نظر ترامپ ایدئال است، از نگاه ایران به معنای فروپاشی نظام سیاسی محسوب میشود و مخالفت داخلی نیز به همراه خواهد داشت. ۲. جنگ مستقیم یا غیرمستقیم از طریق اسرائیل الف) ناسازگاری جنگ با مواضع ترامپ: ترامپ پیشتر مخالفت خود را با جنگهای طولانیمدت در خاورمیانه اعلام کرده است. ازآنجاکه تصمیم در ارتباط با ایران از فوریت برخوردار است لذا توسل به گزینه نظامی برای او بسیار دشوار خواهد بود. ب) تأثیر منفی جنگ بر اقتصاد آمریکا: مشکلات اقتصادی بیشترین سهم از نگرانی مردم امریکا را به خود اختصاص داده است و یکی از دلایل پیروزی ترامپ وعدههای اقتصادی او بوده است. لذا یک جنگ محدود یا گسترده میتواند آمریکا را به یک باتلاق غیرقابلپیشبینی از تهدیدات فرو ببرد. ج) واکنش شدید ایران به جنگ احتمالی: حمله نظامی به ایران احتمالاً باعث واکنش شدید و تشدید تنشهای منطقهای خواهد شد. د) امکان انسجام داخلی ایران در صورت جنگ: برخلاف برخی تحلیلها، جنگ میتواند به همبستگی داخلی در ایران منجر شود. ۳. تشدید فشارها با هدف تغییر رژیم (راهبرد مطلوب آمریکا)
معایب: الف) عدم همراهی چین و روسیه در مسیر براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران. ب) احتمال افزایش توان هستهای ایران در صورت ادامه فشارها: احتمال هستهای شدن ایران با توجه به زمانبر بودن این راهبرد (اگرچه هستهای شدن ایران نیز لزوماً مانعی برای تداوم این راهبرد نخواهد بود)
مزایا: همخوانی با سیاستهای اسرائیل. کاهش احتمال درگیری نظامی مستقیم. تناسب با سیاستهای اقتصادی ترامپ. راهبردهای ایران ۱. مذاکره با هدف خرید زمان، نه دستیابی به توافق .
معایب: الف) آمریکا ایران را در موقعیت ضعف تصور میکند و احتمالاً فرصت بازسازی دوباره را به ایران نخواهد داد ضمن اینکه برآورد آمریکاییان این است که ایران در آستانه هستهای شدن قرار دارد از همین رو فوریت داشتن موضوع مانع اجرای چنین راهبردی خواهد شد.
مزایا: الف) عدم مشروعیت بخشی به سیاستهای آمریکا. ب) احتمال کاهش سرعت اجرای فشارهای حداکثری. ۲. تقابل نظامی معایب: الف) ناتوانی اقتصادی و نظامی ایران در یک جنگ تمامعیار. ب) عدمحمایت عمومی از جنگ در بلندمدت. ج) خطرات ناشی از پیامدهای غیرقابلکنترل جنگ. ۳. عدم مذاکره و تداوم مقاومت
معایب: الف) تسریع در اعمال سیاست فشار حداکثری. ب) تسریع در اجماع سازی جهانی علیه ایران. ج) مشروعیت بخشی و تقویت وجه بینالمللی آمریکا.
۴.راهبرد چندوجهی (راهبرد مطلوب ایران)
این راهبرد ترکیبی از مذاکره، بازسازی اقتصادی، تقویت روابط با چین و روسیه، نمایش قدرت منطقهای و پیشبرد برنامه هستهای است.
مزایا:
الف) مذاکره میتواند مانع مشروعیت بخشی به فشارهای آمریکا شود.
ب) امکان خرید زمان برای بازسازی سیاستهای داخلی و منطقهای.
ج) افزایش احتمال حمایت چین و روسیه در رقابت با آمریکا.
د) دستیابی به توانمندی هستهای میتواند تهدیدهای نظامی علیه ایران را کاهش دهد.
معایب:
الف) اصلاحات اقتصادی دشوار بوده و با مقاومت داخلی مواجه خواهد شد.
ب) مشکلات اقتصادی چین و روسیه ممکن است مانع حمایت مؤثر آنها از ایران شود. درواقع اگرچه شرایط ژئوپلیتیکی چین و روسیه در وضعیت کنونی امکان همکاری بیشتر را فراهم کرده است اما این موضوع با توجه به وضعیت اقتصادی دو کشور نمیتواند تغییر فاحشی در شرایط اقتصادی ایران ایجاد نماید.
نتیجهگیری
در شرایط کنونی، هر دو کشور با چالشهای راهبردی متعددی روبهرو هستند. سیاست فشار حداکثری آمریکا همچنان تداوم خواهد داشت، اما درعینحال محدودیتهای داخلی و بینالمللی میتواند بر موفقیت این راهبرد تأثیر بگذارد. در مقابل، ایران با گزینههای محدودی مواجه است و ترکیبی از مذاکره، افزایش توان بازدارندگی و تقویت روابط بینالمللی و از همه اصلاحات اقتصادی بنیادین میتواند مؤثرترین راهبردها برای این کشور باشد. تعیین مسیر آینده بستگی به تحولات منطقهای و نحوه مواجهه هر دو طرف با چالشهای پیشرو دارد.
سید مهدی حبیبی دکتری روابط بین الملل و کارشناس مسائل آمریکا
1403/11/27