در ادبیات ژئوپلیتیک، سه نوع قدرت بهعنوان ابزارهای اصلی تعامل میان دولتها وجود دارند:
الف) قدرت سخت: كه مبتنی بر زور، اجبار و ابزارهای نظامی و اقتصادی است. این قدرت، که بهطور سنتی غیرپیشگیرانه و وابسته به منابع فیزیکی تعریف میشود، اغلب با فقدان حمایت عمومی داخلی و جهانی همراه است، بهویژه در شرایطی که تهاجمی تلقی شود.
ب) قدرت نرم: بر جلب حمایت افکار عمومی داخلی و جهانی از طریق روايت سازي، فرهنگ، ارزشها و دیپلماسی عمومی متمرکز است. این قدرت پیشگیرانه عمل میکند و بهعنوان ابزاری برای ایجاد نفوذ پایدار شناخته میشود. پ) قدرت هوشمند: ترکیبی استراتژیک از قدرت سخت و نرم است که با بهرهگیری از ابزارهای نوین و هوشمند، از جمله فناوریهای سایبری، اثربخشی در دستیابی به اهداف ژئوپلیتیکی را به حداكثر ميرساند. ویژگیهای این قدرت شامل انعطافپذیری، حداكثر بهرهبرداری از اطلاعات و توانایی هماهنگی میان منابع فیزیکی و دیجیتال است.
در چارچوب ژئوپلیتیک سایبری، فضای سایبر بهعنوان یک حوزه مستقل اما متعامل با ژئوپلیتیک سنتی، نقش محوری در بازتعریف انواع قدرت ایفا میکند. حملات اخیر اسرائیل اشغالگر به ایران (23 خرداد 1404) و واکنشهای بعدی، این حوزه را به آزمایشگاهی برای تحلیل نحوه استفاده از اين سه نوع قدرت تبدیل کرده است.
برای تحلیل اطلاعات از منظر ژئوپلیتیک سایبری، باید به ابعاد گوناگوني از جمله زیرساختهای دیجیتال، جریان اطلاعات و سیاستهای کنترلی توجه کرد.
در زیستبوم سایبری، واژه اطلاعات به دو مفهوم اصلی اطلاق میشود:
- Information : به معنای دادههای عمومی و رواجیافته در جامعه، که از روشهاي گوناگون از جمله شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای دیجیتال جریان مییابد.
- Intelligence : به معنای اطلاعات محرمانه و استراتژیک که توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمعآوری و تحلیل میشود.
این تمایز، که در ادبیات سایبری توسط محققانی چون کلارک و کنی (2010) تأكيد شده، در سیاستگذاری سايبري ایران بهطور سیستماتیک كمتر به كار گرفته شده است. قدرت سخت بيشتر بر جنبه Intelligence تمركز دارد و امور را از جنبه امنيتي تحليل و ارزيابي ميكند. نتیجه تمرکز بر قدرت سخت، که بر پایه اطلاعات از نوع Intelligence استوار است، به عدم شناخت دقیق از تحولات نوین جهانی، پارادایمهای قدرت و منابع اطلاعاتی جديد (كه مبتني بر Information هستند) منجر ميشود. این خطای شناختی منجر به نگاه تهدیدمحور به فضای سایبر شده و كشور را در موقعیتی قرار ميدهد که بهجای بهرهبرداری از پتانسیلهای اطلاعاتی، با رویکردی دفاعی و محدودکننده به این حوزه مینگرد. هراس از اينترنت و فضاي سايبر حاصل همين خطاي شناختي است.
در ایران، مدیران و تصمیمگیران، فضای سایبر را بهعنوان بستری تهدیدآمیز میبینند که اطلاعات از نوع Intelligence در آن جریان دارد و میتواند به ضرر عملكرد بهينه حاكميت عمل کند. این دیدگاه (که در گزارشهای مرکز ملی فضای مجازی ایران (۱۴۰۳) هم ديده ميشود)، منجر به سیاستهایی چون فیلترینگ گسترده شبکههای اجتماعی (تلگرام، اینستاگرام، توئیتر و…) و محدود کردن گردش آزاد اطلاعات شده است. این رویکرد، تفاوت میان Information و Intelligence را نادیده میگیرد. در حالی که اطلاعات از نوع Information، که در شبکههای اجتماعی جریان دارد، سرمايهاي عظيم است كه توسط شرکتها و کشورهای پیشرو (مانند ایالات متحده و چین) بهعنوان منبعی برای ثروتآفرینی و قدرت نرم (ايجاد روايتهاي گوناگون در رستاي اهداف خود و هدايت افكار عمومي داخلي و جهاني) تلقی میشود، ایران با محدود کردن این جریان، از این فرصت، خود را محروم كرده است.
طبق گزارش Statista (2024)، ارزش بازار دادههای دیجیتال (فقط ديتاها) در جهان در سال ۲۰۲۴ به ۲۷۳ میلیارد دلار رسیده و پیشبینی میشود تا ۲۰۳۰ به ۵۰۰ میلیارد دلار برسد. این دادهها، که عمدتاً از پلتفرمهای اجتماعی استخراج میشوند، بهعنوان پایهای برای توسعه قدرت نرم عمل میکنند. كشورها با اين دادهها به تحليل رفتار مصرف كننده، نگرشهاي رايج در جامعه، رفتارهاي نوظهور، نيازهاي روانشناسي، اجتماعي و نيز هدايت افكار عمومي به سمت و سوي مورد نظر خود ميپردازند.
قدرت هوشمند مبتني بر تجمع اطلاعات يا Information در بستر شبكههاي اجتماعي سايبري قرار دارد و اين بستر اصلي روايت سازي، اقناع افكار عمومي، درآمدزايي و خلق ثروت شده است. اكنون اطلاعات در معناي Information ثروت آفرين است و قدرت افزا نه اطلاعات در معنايIntelligence . لذا كشورهايي كه از قدرت نرم استفاده ميكنند از گردش آزاد اطلاعات و تجمع آن در شبكههاي اجتماعي استقبال كرده و روي آن سرمايه گذاري ميكنند تا اطلاعات را تبديل به روايت، ثروت و قدرت كنند. اما قدرت سخت، شبكههاي اجتماعي را محدود و فيلتر كرده و از مسير فروش فيلترشكن كسب درامد ميكند.
جريان آزاد اطلاعات در جهان امروز امري واقع گرايانه و عيني است و ترس از آن ذهني است. ترس از فضاي سايبر موجب شده تا اين فضا به صورت ابزاري براي پيشبرد برخي اهداف ديده شود. در حاليكه فضاي سايبر محلي براي تعامل انسانها، كشورها، بنگاهها و غيره ميباشد.
کشورهایی مانند چین با سرمایهگذاری در پلتفرمهایی چون WeChat و ایالات متحده با غولهای فناوری مثل گوگل، از این اطلاعات برای پیشبینی رفتار شهروندان، هدایت سیاستها، و تقویت نفوذ جهانی استفاده میکنند. در مقابل، ایران با اتکا به قدرت سخت و فیلترینگ، خود را از این قدرت محروم کرده است.
در حملات اسرائيل اشغالگر به ايران ديديم كه اين رژيم و حاميانش بيشترين نقطه قدرت خود را روي شبكههاي اجتماعي، هدايت افكار عمومي از مسير اين شبكهها، هدايت جنگ افزارها با استفاده از اطلاعات اين شبكهها و… متمركز كرده است و ايران مجبور شده در برابر اين هجوم نوين، حالت پدافندي بگيرد و تنها در زمينه قدرت سخت (قدرت موشكي و پهپادي) حالت آفندي دارد. همگي به نقش مهم سخت افزاري سلاحها معترفيم اما مساله اين است كه از امكانات فضاي سايبر اگر در زمان مناسب به درستي استفاده ميشد، امكان مانور دشمن متجاوز كاهش يافته و امكان مانور و تهاجمي ايران افزايش مييافت.
حملات اسرائیل اشغالگر به ایران، با استفاده از فناوریهای پیشرفته و عملیات سایبری همراه بود، و ترور سريع فرماندهان و دانشمندان هستهاي ايران، این خلاء شناختی را بیش از پیش برجسته کرده است. گزارشهای اولیه آژانس امنيت زيرساختها و امنيت سايبري (CISA, 2025)نشان میدهد که این حملات، شامل اختلال در زیرساختهای دیجیتال ایران (مثل شبکههای برق، ارتباطات و بانكي) بوده است. اسرائیل اشغالگر، با تکیه بر قدرت هوشمند و همکاری با متحدان غربی (مثل ایالات متحده)، از دادههای سایبری برای هدفگیری دقیق استفاده کرد، و ایران به دلیل محدودیتهای خودساخته در فضای سایبر، نتوانست از اطلاعات عمومی(Information) برای جلب حمایت افکار عمومی یا پیشبینی این حملات بهره كافي ببرد.
این وضعیت، از منظر نظریه فشردگی زمان-مکان هاروی (1989)، که بر نقش فناوری در تعاملات ژئوپلیتیکی تأکید دارد، قابل ارزيابي است. ایران، با عدم پذیرش جریان آزاد اطلاعات، از این فشردگی عقب مانده و در مقابل، اسرائیل با تسلط بر فضای سایبر، توانسته زمان و مکان را به نفع خود بازتعریف کند. این عدم تعادل، نهتنها در حوزه نظامی، بلکه در جنگ روایتها(Narrative Warfare) نیز به ضرر ایران تمام شده است. گزارش رسانههاي جمعي جهاني نشان میدهند که در ساعات پس از حمله، روایت اسرائیل در شبکههای اجتماعی با سرعت بیشتری گسترش یافت، در حالی که پاسخ ایران به دلیل محدودیت دسترسی به این پلتفرمها، ضعیفتر منعكس شده است.
ایران در حال حاضر تاوان سنگینی برای این خلاء شناختی میپردازد. محدودیت شبکههای اجتماعی، که از سال ۲۰۱۷ با فیلتر شدن تلگرام آغاز شد و در سالهای اخیر تشدید شده، مانع از ایجاد یک دیپلماسی عمومی سایبری شده است. در حالی که قدرتهای هوشمند از این بستر برای جلب حمایت جهانی و مدیریت بحران استفاده میکنند، ایران با رویکرد دفاعی، خود را از این ابزار محروم کرده است.
تکیه صرف بر قدرت سخت، بدون شناخت پارادایمهای نوین قدرت، به انزوای استراتژیک منجر خواهد شد. جریان آزاد اطلاعات در شبکههای اجتماعی، عليرغم تهدیداتي كه دارد، فرصتی برای تبدیل دادهها به روايت، ثروت و قدرت است و دیپلماسی سایبری، استفاده از شبکههای اجتماعی برای روایتسازی و جلب حمایت افکار عمومی را تقويت خواهد كرد. این رویکرد، که با واقعیتهای جهان امروز همراستاست، میتواند ایران را از انفعال در حوزه سايبري خارج كرده و به سوي روايت سازي و اقناع افكار عمومي جهاني و تأثیرگذاري در ژئوپلیتیک سایبری سوق دهد.
پيشنهادات فوري و حياتي:
1) بازتعريف ژئوپليتيك سايبري كشور
2) فعال سازي فوري ديپلماسي سايبري
دكتر سيروس احمدي نوحداني
دانشگاه تربيت مدرس
3 تیر 1404