نام کتاب: خاطرات محمدرضا حافظنیا
ناشر: انتشارات سوره مهر
این مجموعه خاطرات محمدرضا حافظنیا از ارتش، دانشگاه، زندان و نهادهای انقلاب اختصاص داده که به کوشش حمید قزوینی منتشر شده است.
حافظنیا در جریان انقلاب به زندان افتاد و با پیروزی انقلاب به مدت چهارسال مسئولیتهای سیاسی به عهده داشت و سپس در سال 1363 از سیاست کنارهگیری کرد و به فعالیتهای آموزشی و علمی رو آورد.
موضوع این کتاب بیان و تشریح یکی از رویدادهای تاریخی انقلاب اسلامی از زبان عامل و شاهد آن است. رویدادی که از یک سو به اوج گیری روند انقلاب اسلامی از طریق ایجاد دلگرمی، امید و روحیه بخشی به مردمی که در جریان مبارزه و انقلاب شرکت داشتند کمک کرد و از سوی دیگر به تخریب روحیه حکومت و تسریع در روند سقوط رژیم پهلوی منجر شد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: من با وضعیت روحی خاصی که داشتم یکه خوردم. مایه ننگ بود که بخواهند از ما علیه انقلاب و مردم استفاده کنند. مرتب خودم را سرزنش می کردم که «حافظنیا مگر تو مردهای که مردم کشته شوند و تو ابزار رژیم شاه علیه آنها بشوی؟»
نه میتوانستم مشورت کنم و نه میتوانستم بروم. مانده بودم که خدایا چه کنم؟
یک لحظه با خودم گفتم بهتر است همین جا تکلیفم را با دنیا و زندگی دنیایی روشن کنم. بالاخره که چی؟ این اول کار است. امروز ما را وارد شهر میکنند و علیه مردم به کار میگیرند و فردا ممکن است در صحنههایی دیگر و خشنتر ما را علیه مردم وارد صحنه کنند. تصمیم گرفتم در همین ابتدای کار ضربه شستی نشان بدهم و …