برگزاری وبینار تخصصی «نقد و بررسی آرا و نظریات کارل اشمیت در جغرافیای سیاسی»

پنجمین وبینار از سلسله درس گفتارهای جغرافیا و سیاست با موضوع «نقد و بررسی آرا و نظریات کارل اشمیت در جغرافیای سیاسی» با حضور دکتر مرتضی قورچی، استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، روز سه شنبه 18 آذر ۱۳۹۹، ساعت 18 تا 20، از سوی انجمن ژئوپلیتیک ایران و با همکاری معاونت پژوهشی دانشکده علوم جغرافیایی دانشگاه خوارزمی، به صورت مجازی برگزار شد.

مهمترین بخش‌های سخنان دکتر قورچی، در این نشست به شرح ذیل است:

کارل اشمیت در سال 1888 در شهر پلتنبرگ آلمان به دنیا آمد و یک حقوق دان، فیلسوف کاتولیک، نظریه پرداز سیاسی بود که دکترای خود را در سال 1910 در رشته حقوق گرفت و در نهایت در سال 1985 در همان شهر از دنیا رفت. ایشان که شیفته ی قدرت کلیسای کاتولیک در شخصیت قدرتمندی چون بیسمارک بود، در نظریه سیاسی و حقوق قرن بیستم به عنوان یک چهره ی بسیار مهمی بود که نوشته های زیادی در خصوص استفاده از قدرت سیاسی در کارنامه خود دارد. او همچنین در دهه 1920 سه کتاب بسیار مهم را به چاپ رسانید که یکی از آنها که بسیار مهم جلوه داده شده، کتاب« مفهوم امر سیاسی اشمیت» است که مورد توجه زیادی قرار گرفته که از دیگر کتاب های وی را می توان به« الهیات سیاسی» و «نوموس زمین» اشاره داشت.

یورگن هابر ماس در مباحث جهانی شدن و آینده دموکراسی خود، منظومه های پسا ملی را نشان می دهد که به بحث های اشمیت در خصوص دموکراسی توجه شده است. کلودیومینک بر افکار کارل اشمیت و جورج آگامبن در جغرافیای سیاسی تمرکز یافته است. جغرافیادانان سیاسی جهان که در مطالعات خود به مباحث اشمیت درباره فضا توجه کرده اند و کتاب نوشته اند را می توان هانس مورگنتا، جورج آگامبن، ژاک دریدا، والتر بنیامین، هانا آرنت و…. اشاره کرد. بنابراین، اشمیت در کتاب مهم خود به نام« مفهوم امر سیاسی» معتقد است که امر سیاسی باید بر پایه تمایزات اساسی خود قرار گیرد. در واقع می توان اشاره کرد که ایشان امر سیاسی را تمایز میان دوست و دشمن می داند. آنچنان که اشمیت به امر سیاسی پرداخته، در واقع با دو ابزار بسیار قدرتمندی یعنی الهیات سیاسی و رمانتیسم سیاسی مرز میان “ما” و “دیگری” را بسیار برجسته ساخته است. رمانتیسم سیاسی در واقع همان بکار بردن ادبیات و شعر و موسیقی و.. و به ایجاد هیجان و افزایش سطح آن اشاره دارد و همچنین الهیات سیاسی را مجموعه ای از گزاره های سیاسی-الهیاتی می داند که به یک گفتمانی قدرتی که جنبه تقدس می دهد اشاره دارد. به عنوان مثال می توان به جشن پیروزی روسیه در سال 2019 اشاره کرد که ولادیمر پوتین از گزاره های الهیاتی برای شکل دهی به مرز میان “ما” و “دیگری” سخن می کند. در جایی دیگر، اشمیت از پارتیزان ها نام می برد. در حقیقت ایشان پارتیزان ها را افرادی می داند که کاملاً در درون امر سیاسی حل شده اند و افرادی هستند که در قلمرو دشمن زندگی می کنند ولی در امر سیاسی حل شده اند و زنده هستند ولی در واقع مرده اند. بدین معنا که وجود و زندگی آنها ممکن است هر لحظه نابود شود. در نهایت، اینا نیز هیچ گونه حق و حقوقی ندارند.

اشمیت نیز در پیوند امر سیاسی با حاکــــم اظهار دارد که باید حاکم بتواند شرایط و وضعیت استثنایی را تولید و ایجاد بکند. از دیدگاه اشمیت هر گفتمان مسلطی یک امر سیاسی را در درون خود جا داده که بنابراین تقسیم بندی ” ما” و “دیگری” یا در نهایت عمق خود تمایز میان “دوست” و ” دشمن” را شکل می دهد. در اینجا جغرافیادانان سیاسی مطرح می کنند که از داخل این بحث امر سیاسی که زمانی روی قدرت می نشیند، فضاهای ما و فضاهای دیگری شکل می دهند و این تقسیم بندی دوگانه فی نفسه روی زمین به صورت عینی نیز ایجاد می شود.  سوالی که در اینجا مطرح می گردد؛ چرا در قرن بیست و یکم مباحث اشمیت در خصوص امر سیاسی و فضا، به کانون توجه جغرافیادانان سیاسی و نقد آن برگشته است؟ برای پاسخ به این سوال نیز چندین نکته ضروری است. 1- به دلیل اقتصاد پست فوردیسم باعث شده که بسیاری از مشاغل از دست برود و همینطور ثروت های هنگفتی در اثر برون سیاسی نصیب عده ای در جهان شود. 2- تولید تکه پاره شدن جهان را به شدت شبکه ای کرده و حاکمیت های سیاسی را با بحران مواجه ساخته است. امروزه، جهان دچار یک اقتصاد بسیار پیچیده ایNet work شده که دوباره مکان های جغرافیایی با هم پیوند خورده اند. در حقیقت می توان اشاره نمود که جهان پست فوردیسم؛ جهان ثروت و نابرابری است. افزایش نابرابری در سطح جهان و درون کشور ها سطح اعتراضات اجتماعی را افزایش داده است، شکاف های طبقاتی فوق العاده زیاد شده و دولت های نئولیبرال بر آمده از پست مدرنیسم با شعار« دولت باید کوچک باشد»، عمدتا دولت نقش مداخله گر نداشته باشد. بنابراین زمانی که یک دولت در یک سیستم نئولیبرال بکار گرفته می شود، اساساً شکاف های طبقاتی در درون بسیار افزایش پیدا می کند و ناملایمات اجتماعی نیز به بالاترین حد خود می رسد و در سطح جهانی نیز افراد را به شبکه های ماهواره ای متصل کرده و در نهایت سوپر میلیاردهایی را ایجاد کرده که در جهان اصلا سابقه نداشته و به شدت این نابرابری را تشدید می کند. به بیانی دیگر، دولت ها با سیاست های نئولیبرالی عملاً سبب شده اند تا شکاف های اجتماعی و طبقاتی در داخل کشور ها نیز هر روز عمیق تر شود و گفتمان جنگ بر علیه ترور تبدیل به یک امر سیاسی شود که اگر کشوری در مقابل سیاست های کلان کشور های قدرتمند مقاومت نماید، با گفتمان جنگ بر علیه ترور آن را در فضای ژئوپلیتیکی دیگری قرار می دهد. در حقیقت می توان به این نکته اشاره نمود که مقابله با ترور به عنوان یک ابزار اصلی دیگر سازی در جهان امروز بکار گرفته شده است.

در کتاب اشمیت به نام« نوموس زمین» ایشان از مفهومی به نام« کتخون» استفاده می کند که این مفهوم به معنای تاریخی تعیین کننده ای است که باعث استمرار امپراطوری رم در حقوق بین الملل قرون وسطی می شد، اپراطوری در این معنا یک نیروی تاریخی برای جلوگیری از ظهوری درگیری و دجال و پایان جهان بود. یا نیرویی بود نگه دارنده. از دیگاه پیتر رسول، کتخون مانع بروز فاجعه و در نتیجه ظهور آخرالزمان می شود. متولیان کلیسا کتخون را معادل امپراطوری رم می دانند و در نزد برخی از آنها به معنای قانون است. در اینجا اشمیت به مفهوم کتخون یک نگاه و معنای مثبتی دارد و اساسا او مفهوم Order یا نظم را برداشت می کند. او نیز ایده کتخون را حاکم بازدارنده ای می داند که جلوی ظهور ظهور دجال و مرد هلاکت را می گیرد. یعنی جلوی هر گونه هرج و مرج، آشفتگی و بی نظمی را می گیرد و امروز می بینیم که تمام دولت مردان و سیاسیون از لفظ امنیت مدام در مقابل بحث ترور استفاده می کنند. بنابراین، نئولیبرال است که در قرن بیست و یکم به باز تولید اندیشه های اشمیت در میان سیاستمداران به طور پنهانی دامن زده و جغرافیادانان سیاسی جهان در نهایت با نقد آرا و دیدگاه های فضایی وی سعی کرده اند تا مانع از به کاربست آنها در عرصه قدرت شده اند.

در نهایت می توان نتیجه گرفت که قدرتمندان یا صاحبان قدرت برای تداوم سلطه ی خودشان بر جهان به ابزاری به تعبیر اشمیت« کتخون» دستاویز می کنند و برای اینکه سلطه ی خودشان از طریق دیگر سازی ادامه دهند این از قدیم تا الان با تعابیر و اشکال های مختلفی این کتخون وجود و بروز داشته است. در جمهوری اسلامی ایران، خود مسئولین نیز اذعان دارند که این سیستم در جهان به اصطلاح سیستمی است که به خوبی اداره شده و به آرمان های جامعه اسلامی نزدیک می شود و زمانی که امر سیاسی تشدید می شود و خیلی قدرت می گیرد، مناسبات اقتصادی را از کار می اندازد و این دوباره با هم یک رابطه عکس دارند. بنابراین، زمانی که امر سیاسی کاهش یابد، سیاست و اقتدار کاهش یافته و قدرت حاکمیت کاهش پیدا می کند و اقتصاد و شبکه  های اقتصادی فعالیت پیدا می کنند. پس می توان این گونه استنتاج نمود که اغولین ضربه امر سیاسی به اقتصاد است و اقتصاد را با بحران مواجه می کند.  

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا