جغرافیای تاریخی جنگ از میانرودان تا مدیترانه، و فرایند ژئوپلیتیکی بدخیم درخاورمیانه

خاورمیانه با پویش بیش از چند قرن محیطی مساعد در تکوین تمدن، ولی با ژئوپلیتیکی تکراری در بحران، مناطق وسیع و مشتمل بر جغرافیایی از میانرودان تا مدیترانه را درگیر تنش کرده است. این کانون موثر در موقعیت جغرافیایی و مبتنی بر فرایندی تاریخی در مرکز ژئوپلیتیکی از گشایش فرهنگ، برپایی آیین و ابداع جنگ است. منطقه ای پویا در ژئوپلیتیک با دامنه مکان های ژئواستراتژیک با اهمیت در خشکی و دریا، محیط های مساعد در منابع و لولای اتصالی حوزه های ژئواستراتژیک جهانی؛ که کمابیش محرک ناآرامی و انگیزه دهنده کشمکش ها است. این روندی پایدار در تاریخ  و با جغرافیای متغییر می باشد که در مقاطعی، مدیترانه مکمل آن است. فرایندی که تحرک، تولید و بازتولید بحران درآن، به تناوب و استوار بر عوامل و عناصر الگو واره های زمانی است. جغرافیای راهبردی که پایداری حوزه تمدنی و جنگ در آن، استوار بر نیروهای کنشگر داخلی، استیلای قوای جانبی و تعارض ژئوپلتیکی می باشد که بوسیله قانونی برآمده از قبایل، دولت شهرها، امپراتوری ها و پادشاهی ها در دوران کلاسیک، بیابانگردها در دوره میانه و سرانجام دسترسی و دستیابی به موقعیت جغرافیایی تسهیل کننده راه های تجاری نظامی، منابع و ارزش های فرهنگی در عصر سنت، صنعت و مدرنیسم است. جغرافیای تاریخی جنگ در منطقه ژئوپلیتیک بدخیم خاورمیانه ای که رهاورد منفعت آن، تضاد در منابع منافع محور قدرت ها و برخواسته از محیط متکثر انسانی و ناهمسانی سرزمینی در دو سوی خشکی غرب آسیا و بخش غربی مدیترانه است. اصطکاک نیروهایی که قابلیت ایجاد تنش ژئوپلیتیکی بالایی داشته، و تفابل دو سطحی آن را در طول دوران کلاسیک و مدرن به کرات تکرار کرده اند. از اینرو سوال اساسی این است که با توجه به جغرافیایی مدنی از میان رودان تا مدیترانه؛ چرا این منطقه مستعد جنگ های کلیشه ای، و فرایند ژئوپلیتیک بدخیم تاریخی جغرافیایی است؟

مطابق با جغرافیای تاریخی جنگ در خاورمیانه و با استناد به شکل الگواره های تکراری آن، زمانی که فشار و تقابل در یک سطح شکل می گیرد، انشقاق جغرافیایی، بحران ژئوپلیتیکی و سرانجام جنگ در دو سطح، ناپایداری را بوجود می آورد. شکل گیری این نوع جغرافیای تاریخی از جنگ ها و اندیشه های اختلاتی بی پایان، برآمده از تفکرات و برداشت های شوونستی از قلمرو، سرحدات سرزمینی و مکتب های سیاسی متکثر در منابع منفعت محور ژئوپلیتیکی است. کشمکش هایی که استوار بر دسترسی یا دستیابی به ارزش های تمدنی نهاده شده بر فرهنگ، محیط رمزآلود، منابع متغییر، مذاهب وحیانی، موقعیت خشکی دریایی منحصربفرد و جغرافیایی مشوق درگرایش به تخیلات است. پدیداری چنین روندی ناشی از محیط های متکثر در موقعیت اتصالی، مکان های ژئواستراتژیک، زیستگاه و فضای تولیدی متنوع در بستر جغرافیایی بود که جلوه گری و پایداری ژئوپلیتیکی از تعلق خاطر تا وخامت که برانگیزنده تمدن و جنگ می شد را بوجود می آورد. اما جغرافیا و مردمان شرقی قاره ای و غربی دریایی در دو سوی خاورمیانه متفاوت درگرایش به ارزش های تمدنی، اقلیم، محیط های منفعت محور؛ و ناتوان در درک دوگانگی ها بودند. وضعیت مذکور مسبب فشار نیروی قاره ای بر ژئوپلیتیک پویای خاورمیانه بود. این فشارها عموما نظامی و بیشتر از جانب قوای شرقی صورت می گرفت، درحالیکه نیروی غربی تا پیش از دوران مدرن فراگیر بر تجارت بود. دلیل توجه به این منطقه نیز آن بود که خاورمیانه در داخل بر ژئوپلیتیکی که وجود آب راه های سه گانه در تجارت با تنگه های راهبردی از بسفر داردانل، هرمز، باب المندب و بعدها کانال سوئز به آن می داد، زنجیره های تاکامل را طی، و در قسمت اعظمی از جغرافیای خود استوار بر مدنیتی طولانی بود. اما این وضعیت بر الگواره های زمانی از تنش قرار داشت. لذا خاورمیانه به کرات از جانب نیروهای داخلی و بویژه خارجی شرقی تحت فشار بوده است. بنابراین جغرافیای خاورمیانه مبتنی بر ژئوپلیتیک مرکزی جهان، تمدن ساز و خالق تعادل قوای راهبردی در شرق و غرب عالم است. ولی تا زمانی که ارتباطات امن براساس جغرافیایی پیوسته از زنجیره های وابسته به مکان های ژئواستراتژیک که اتصال راه های خشکی و دریایی در تجارت و نظامی پایه را همواره تسهیل می کرد، تعادل و توازن قوای راهبردی در خلیج فارس، دریای سرخ، مدیترانه و خشکی های مرتبط با آن، و به طور کلی در دو سوی خاورمیانه برقرار بود. اما هنگامی که فشار و تنش در سطح خلیج فارس نمایان می شد، واکنش در سطح دیگر یعنی مدیترانه بوجود می آمد،؛ درحالیکه  فشار نیروهای جانبی و قدرت های برون منطقه ای بر جغرافیای خاورمیانه، انفباض ژئوپلیتیکی آن را بوجود می آورد. بدینسان جغرافیای تاریخی تعدد جنگ در خاورمیانه که تنش ژئوپلیتیکی برخواسته و دنباله ی آن است، ناشی از هماورد و تضاد در نیروهای درونی و برونی آن است. در اینجا باید استعاره کرد که جغرافیای نامساعد در شمال قلمروی آسیایی و دقیق تر در اوراسیا؛ محرک مهاجرت و برانگیزنده انسان و تمدن خاورمیانه ای، مدیترانه ای بود. چنین عوامل محیطی در خاورمیانه با کمی تفاوت در شکل و کیفیت، به تمرکز و استبداد جغرافیایی تاریخی، و در مدیترانه به دلیل تنوع و محیط مساعد، پایداری تمدنی و سرانجام دمکراسی را پدید آورد. ولی کثرت تنوع محیطی، جغرافیای احساسی معناگرا،  تنوع قومی و موقعیت اتصالی در پیوستن خشکی وسیع و نامساعد اوراسیای شرقی به راه های دریایی و خشکی درجنوب و در نهایت به مدیترانه غربی، باعث منزلت ژئوپلیتیکی خاورمیانه شد. این شاخصی از مرکز ژئوپلیتیکی عالم می باشد که فراگیر بر مکان های ژئواستراتژیک تاریخی دنیای کلاسیک، و ارتباط دهنده حوزه های زئواستراتژیک پدیداری در دنیای مدرن است. ره آورد جغرافیایی این چنین در موقعیت، تنوع زیستی، فرهنگی و زنجیره ی اتصال قاره ای دریایی؛ به ارتقاء مضاعف شان ژئوپلیتیکی، ایجاد تمدنی پایدار، ولی تقابلی و تنش آلود در دو سوی خاورمیانه کمک کرد. تقابلی که منشاء جنگ های فراوان و بی پایان محیط پایه شد. اما پیدایش تولید دانش بنیان، مازاد تولید، ارزش های فرهنگی، پیدایی محیط های مقدس برآمده از اندیشه انسان تکامل یافته؛ در ایجاد فرایند تاریخی جنگ بر بستر جغرافیایی تنش آلود،  و تلاش در جهت برون رفت از تنگنای محیطی خاورمیانه موثر بود. این شرایط در طول تاریخ و بر بستر جغرافیای محرک تنش، منجر به بن بست سیاسی و جنگ های شکل گرفته از آن؛ و سرانجام فشار به حوزه های اطراف و ژئوپلیتیکی انسدادی را موجب گردید. از این رو تلاش برای رهایی و غلبه بر ابهام ناشی از استراتژی های سیاسی جغرافیا پایه خودانگیخته یا تحمیلی؛ موجب تغییر نگاه ها  به غرب خاورمیانه یعنی مدیترانه شد. براین اساس نگرش به مدیترانه غربی، برای دسترسی به وسعت جغرافیای استراتژیک، و برون رفت از انسدادی ژئوپلیتیکی بود. این به دلیل تعدد و فشردگی نیروی انسانی داخلی، قهاری نیروهای ستیزجوی شرقی، مذهبیون و بربرهای غربی بود. عدم منابع پایدار طبیعی در محیط و برخورد اندیشه های متکثر به همراه بیدادگری نیروهای خارجی در بیابان های وسیع و نامساعد اوراسیا، شمال اروپا و مکان های مقدس؛ فشردگی داخلی و خارجی در دو سوی خاورمیانه را تشدید کرد. بدین لحاظ در مقاطعی از فرایند جغرافیایی تاریخی، فشار نیروهای داخلی از میانرودان تا مدیترانه موجب انبساط، و بالعکس نیروی خارجی، انقباضی، حرمان و گسیختگی را درآن بوجود آوردند. این چنین فرایندی جغرافیایی تاریخی از تنش و مدنیت درخاورمیانه، و مستثنی بودن آن، ناشی از ارزش های فرهنگی مکانی پایدار و موقعیت جغرافیای مرکزی در اتصال قاره ای است. از اینرو آرمانگرایی، ایدئولوژی، معناگرایی و تخیل گرایی موثر از تمدن و جغرافیای شرقی در رویایی با اندیشه ی تجربه گرا و تجارت محور غربی در منطقه خاورمیانه؛ اثرگذار در بحران، جنگ و راغب فرایندی تاریخی در ژئوپلیتیکی بدخیم بوده و هست. پس جبرگرایی امپراتوری های کلاسیک، پادشاهی های میانه و قدرت های مذهبی قرون وسطی و سپس اسلامی در دو سوی خاورمیانه، برای دسترسی و دستیابی حداقلی به ارزش های معنوی، مکانی و موقعیت قدرت پایه آن است. تکراری از تسلسل تاریخی بحران  و تمدن از گذشته تاکنون که به دوران مدرن نیز سرایت کرده است. ولی در اینجا بعد از قرن ها تفاوتی در تسلسل تاریخی جغرافیایی جنگ و بحران آن دیده می شود. این تفاوت نهفته در حوزه های ژئواستراتژیک فراگیر جهانی می باشد، که منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه یکی از نفش های نیابتی به نمایندگی از آنها است. بدین سو نیروهای طبیعت پایه، اسطوره ای، فلسفی، عرفانی و آنهایی که برداشتی واقعگرایانه از منابع و منافع خود دارند، در بن بست پارادایمی از تضاد تاریخی جغرافیایی؛ هرزگاهی قدرت رزمی آنها عزم جنگ در مکان موعود خاورمیانه می کند. این متاثر از قدرت متکی به نیروهای معنوی و ارزشی در مرکز؛ قدرت های سیاسی، نظامی و اقتصادی در حاشیه و فرمانروایان بین المللی از خارج است که در هزاره ها جنگ فراگیر و ژئوپلیتیک پر از تنش آن را رقم زده اند. ژئوپلیتیک بحرانی که پس از قرن ها، اکنون به شکلی بدخیم خودنمایی می کند. این شکل از ژئوپلیتیک عامل ویرانگر در توسعه عمومی، ایجاد توسعه جزیره ای، امنیت تحمیلی و تقابل است. تقابلی که ناشی از ژئوپلیتیک منطقه ای، مکان ژئواستراتژیک و رقابت های ناشی از عناصر جغرافیایی است. این عناصر مرتبط با مکان راهبردی در طول تاریخ، و اکنون با مدرنیسم صنعتی، همچنان ارزش خود را حفظ کرده اند. این در حالی است که ارزش های ذاتی آن به حوزه های سیاسی استراتژیک جغرافیا پایه اطراف نیز اثرگذار گردید. منطقه ای که خود زنجیره ی اصلی اتصال مکان های ژئواستراتژیک و سرانجام پیدایش حوزه های ژئواستراتژیک (آتلانتیک، اوراسیا، اقیانوس هند) با اهمیت بود. درنتیجه خاورمیانه به همراه مکمل مدیترانه ای، لولای اتصالی مناطق ژئوپلیتیکی با اهمیت آسیای مرکزی، جنوب آسیا، آناتولی، اروپای شرقی و قفقاز روسیه به اروپای غربی و شبه قاره می باشد؛ که این ها خود نیز تمام کننده حوزه های ژئواستراتژیک بری و دریایی هستند. پس جغرافیایی از میانرودان تا مدیترانه که مجموعه ای از مکان های ژئواستراتژیک مکمل آن می باشد؛ در فرایند طولانی تاریخ خود به تناوب تولید و بازتولید منابع، تمدن، ادیان و جنگ کرده است. این وضعیت مسبب در ژئوپلیتیک پویا و تقریبا به همین اندازه بدخیم است. جایگاهی که عصر نوین بر اهمیت و پیچیدگی های آن افزوده است. بنابراین استراتژی های سیاسی موثر از جغرافیای سیاسی، ژئواستراتژی، ژئوپلیتیک و جغرافیای نوسانی در عصر نوین، استوار بر پیچیدگی های مدنی، سیاسی، فرهنگی و نظامی که موثر از رفتارهای قدرت های  منطقه ای و مهمتر از آن فرامنطقه ای که تعریف کننده ارزش های مکان ژئواستراتژیک، منابع، دسترسی یا دستیابی به مکان های مقدس، ارزش های تمدنی، لولای اتصالی حوزه های ژئواستراتژیک، تنوع ادیان و ارزش های فرهنگی خاورمیانه است. کیفیتی از تفاوت، تعارض و هویت های متنوع داخلی که اثرگذار در سطح بین الملل می باشد. این وضعیتی است که  در طول فرایند تاریخی آن به تناوب سواران عزم جنگ در آن کرده؛ و جغرافیای سیاسی نامتناسب در قلمرو، مرز، سرزمین، قومیت، امت، ملت، فرهنگ، سیاست؛ و دسترسی یا دستیابی به ژئوپلیتیک منابع، کدهای ژئوپلیتیکی، مکان های راهبردی، راه ها، تجارت؛ و سرانجام جغرافیای راهبردی آن را رقم زدند. شکلی از بحران و اثرگذاری مداوم تمدنی در فرایند تاریخ که جغرافیایی وسیع، پرطلاتم و نامنوازن به نام خاورمیانه آن را نمایندگی می کند

ارجاع به این تحلیل

هیودی،محمدرضا (1402) جغرافیای تاریخی جنگ از میانرودان تا مدیترانه، و فرایند ژئوپلیتیکی بدخیم درخاورمیانه، ژئوپلیتیک و دیپلماسی، انجمن ژئوپلیتیک ایران

درباره نویسنده

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا