تشکیل استان گلساران راه حل مشکل توسعه نیست!

تشکیل استان گلساران به مرکزیت شهرستان کاشان به منزله حذف ناحیه سیاسی مناطق شمالی استان اصفهان از مناطق جنوبی و مرکزی تلقی شده و قرار است شهرستان‌های نطنز، گلپایگان، آران‌ و‌ بیدگل، خوانسار و خور‌ و‌ بیابانک یک استانی جدیدی را با عنوان استان اصفهان شمالی یا استان گلساران تشکیل دهند. ابتدا تشکیل این استان علیرغم هزینه‌های مالی که برای دولت سیزدهم در بردارد، نه تنها منجر به توسعه این نواحی در چارچوب ساختار سیاسی کشور نمی‌شود، بلکه سبب پیچیده‌تر شدن نظام حکمرانی کشور شده و توزیع جریان قدرت را که در فضای جغرافیایی کشور به صورت سلسله مراتبی از مرکز به سایر واحدهای فضایی(ناحیه‌ای/استانی و محلی/ شهرستان و…) صورت می‌گیرد؛ پیچیده‌تر کرده و پخش فضایی قدرت را که به عنوان سمبل توسعه و رشد و شکوفایی در مقیاس ملی توزیع می‍‌گردد، در قالب تقسیم استان‌ها به دو یا چند واحد استانی رخ نمی‌دهد. لذا، در ایران معاصر با توجه به استقرار و نهادینگی سیستم و نوع رژیم سیاسی که با الگوی حکمرانی بسیط متمرکز که به معنای نهادینگی قدرت در مرکز سیاسی کشور تلقی شده است، سبب افزایش نابرابری‌ها و مشکلات ناحیه‌ای و همچنین تشدید ناهنجاری‌های فضایی در سیستم سیاسی کشور گردیده که این مسأله مشهود سازماندهی معیوب سیاسی فضا در کشور است. همچنین این مسأله سبب شده تا عدم عدالت فضایی و جغرافیایی، توزیع نابرابر  فضایی-سرزمینی، رخنه عوامل غیر رسمی، ساختار معیوب اداری و مدیریتی و نیز عدم همبستگی ملی در کشور به همراه عدم حس تعلق ملی، رقابت‌های ناحیه‌ای و تمرکز‌ گرایی شدید در مرکز شکل بگیرد که در‌ حال حاضر مجموعه این مسائل در ایران معاصر سبب شده تا مدیریت و هدایت مسیر توسعه کشور را به کنش‌های ناهنجار فضایی همچون تضعیف مشارکت سیاسی و حس تعلق ملی در برخی نواحی و نیز ایجاد چالش‌های ناحیه‌ای در کنار رقابت‌های قومی، ناحیه‌ای، شهری و… برای ارتقای سطوح تقسیمات کشور تلقی نمود که حاکی از وجود این ساختار یا سیستم بیمارگونه حکمرانی بسیط متمرکز دارد که می‌بایستی اصلاح گردد. بنابراین، این سیستم اغلب بدون توجه به کارکرد اصلی تقسیمات سیاسی یعنی «تمرکز‌ زدایی و خدمات رسانی مطلوب» نقش آفرینی کرده است. بدین ترتیب که این مکانیسم علیرغم آن که تشکیلات اداری-سیاسی-سرزمینی کشور را مورد تأثر قرار داده و مشکلاتی را متوجه تشکیلات اداری –سیاسی کشور ساخته است؛ سبب زایش بوروکراسی شدید، دیوان سالاری، سلب قدرت تصمیم‌گیری در امور اجرایی پائین، شکل گرفتن روحیه تملق و چابلوسی و… شده که همه مسائل را می‌توان از مهم‌ترین تأثیرات این سیستم (بسیط متمرکز) در دستگاه‌های تصمیماتی و اداری حکمرانی ایران محسوب نمود.

در نهایت، تقسیم استان اصفهان و تشکیل استان گلساران نه تنها متوجه توسعه شهرستان‌های مذکور نمی‌شود، بلکه می‌بایستی ساختار حکمرانی کشور را تغییر داد و بعد نسبت به توسعه نواحی محروم تصمیم‌گیری نمود. به عبارتی، راه حل مشکل توسعه را نباید در تقسیم استان‌ها از جمله استان اصفهان جست و جو نمود. بلکه می‌توان با تعریف یک الگوی حکمرانی مطلوب در زمینه تقسیمات اداری – سرزمینی ایران که با ساختار کلی جغرافیایی(طبیعی و انسانی) ایران سازگاری دارد، به این نتیجه دست یافت. بر این اساس، این الگو باید به صورت بسیط غیر‌ متمرکز یا بسیط ناحیه‌ای باشد تا بتوان از طریق تفویض ناحیه‌ای اختیارات به نواحی و سطوح تقسیماتی در چارچوب تمامیت سرزمینی کشور و نیز انتقال قدرت به سطوح پائین‌تر فضایی و تقسیماتی راه حل توسعه را پیدا کرد که در این راستا می‌توان با فراهم نمودن و بهره‌گیری از فرصت‌های کافی، زمینه استفاده از پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های موجود در کشور را هموار نمود و در نتیجه به توسعه ملی دست یافت/ پایان.

ارجاع به این تحلیل

یوسفی شاتوری،محمد (1401) تشکیل استان گلساران راه حل مشکل توسعه نیست!، رسانه ژئوپلیتیک، انجمن ژئوپلیتیک ایران

درباره نویسنده

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا