دکتر محمدرضا هیودی

دکتر محمدرضا هیودی….

دانش آموخته جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی…

(این تحلیل صرفا دیدگاه نویسنده بوده و انتشار آن به منزله موضع رسمی انجمن نیست)…


قرارداد 25 ساله ایران و چین؛ راهبردی اقتصادی سیاسی، یا ژئواستراتژیک….

همواره در طول تاریخ و به تناوب، بر بستر محیط مساعد، و از شروع فرایند بدویت تا مدنیت، قدرت، سیاست و جغرافیا، با تمام عوامل و عناصر آن، در روابط بین افراد، گروهها، حاکمیت ها و کشورها، نقش اساسی را ایفا کرده است. همگام با آن، و به همان اندازه و اهمیت، استراتژی نیز کاربرد داشته است. این عناصر به کمک استراتژی و متناسب با منابع، تهدیدات، امنیت و به پشتیبانی نیروی نظامی، و به همراه مدیریت انسانی، و درجهت منافع فردی، گروهی، قومی و ملی به توالی و به فراخور شرایط زمانی و گستردگی و محدودیت مکانی جغرافیایی، مورد استفاده قرار گرفته است. این عوامل و عناصر به شکل اولیه تا مدرن خود، در زندگی بدوی تا مدنی انسان نقش آفرینی کرده است. هرچند در بدو پیدایش محیط و انسان، این عوامل در جغرافیایی محدود و بصورت ابتدایی وجود داشته است، ولی در دوران مدرن با توجه به گوناگونی جوامع انسانی و قومی، و تنوع محیط جغرافیایی به همراه صنعت و فن آوری، پیچیدگی هایی را نیز موجب شده است. وجود سلسله مراتب قدرت ها در سطح روابط بین الملل، کشورها، منابع و ساختارهای ناشی از آن، به همراه مدیریت آنها، درچارچوب استراتژی سیاسی و راهبردهای جغرافیایی و تاکتیک های سیاسی-اقتصادی، برای رسیدن به منافع کوتاه مدت و بلند مدت، براین پیچیدگی ها افزوده است.دو کشور چین و ایران نیز از این فرایند و قوائد مستثنی نبوده اند. به نحوی که رفتارهای راهبردی و تاکنیکی آنها در تمام جوانب، ناشی از مشی و قوانبن، اقتصاد، سیاست، ژئواستراتژی و ژئوپلیتیک در سطح روابط بین الملل و ساختار جهانی است.

اکنون این سوال مطرح می شود که قرارداد بیست و پنج ساله ایران و چین، استراتژی مبتنی بر اقتصاد و سیاست است؛ یا بر ژئواستراتژی و مناطق ژئوپلیتیکی زیرمجموعه آن استوار می باشد؟

روابط بین دولت ها، از دولت شهرهای یونان تا حاکمیت ها، پادشاهی ها و امپراتوری های بین النهرین، ایران، چین و رم باستان، تا حاکمیت های مذهبی قرون وسطی و ملی دوران مدرن، همگی متکی به سیاست و روابط دو جانبه و چند جانبه برای دستیابی به منافع و امنیت بود.این عامل منفعت و امنیت از منابع طبیعی و انسانی تولید می شد. منافع نیز چند وجهی و تحت تاثیر محیط و جغرافیای متنوع بود. برای دست یابی به منافع تحت تاثیر منابع، استراتژی لازم بود. استراتژی هم مولود سیاست، و محیط بازی آن نیز جغرافیا بود. استراتزی با مدیریت سیاسی انسان، مبتنی بر تهاجم، تدافع و تعامل بود.موفقیت و شکست در این عوامل و عناصر، وابسته به میزان قدرت بود. قدرت نیز از تک بعدی در گذشته، تا ترکیبی و پیچیده در دوران مدرن در نوسان بوده است. این عوامل و عناصر به همراه انسان در بستر جغرافیا قرنهاست که زندگی بشر را مدیریت می کند. روابط یک جانبه و چند جانبه مابین تمام ملت کشورها از جمله ایران و چین نیز در این چارچوب قرار می گیرد. ارتباط این دو کشور در چند دهه گذشته که اکنون به بالاترین سطح خود رسیده، ناشی از این عوامل، و تحت تاثیر آن است.

اما چگونه؟ و تحت تاثیر چه عوامل و عناصر سیاسی و جغرافیایی روابط بین دو کشور به این سطح رسیده است؟ آیا الزامات حوزه های ژئواستراتژیک جهانی و مناطق ژئوپلیتیکی زیر مجموعه آن این سطح از روابط را ایجاد کرده است، یا شرایط سیاسی اقتصادی این نوع روابط را طلب می کند؟ این نوع سطح روابط  تاکتیکی است یا راهبردی؟ قدرت های دیگر چه نقشی در این نزدیکی راهبردی یا تاکتیکی دارند؟

حاکمان چین در چند دهه گذشته تحت تاثیر ایدئولوژی مارکسیستی یک حاکمیت متمرکز سیاسی بوجود آوردند، و سپس با تعدیل ایدئولوژی دربخش اقتصاد واصلاحات اقتصادی و جهش صنعتی، این کشور را به یک قطب اقتصادی در جهان تبدیل کردند. تقابل ژئوپلیتیکی محدود ناشی از تضاد ایدئولوژیکی درگذشته، و سپس خیز درتولیدات صنعتی، و بعدها پویایی اقتصادی متاثر از آن در دهه های آخر قرن بیستم، این کشور را در مقابل غرب به ویژه ایالات متحده قرار داد.تقابل اصلی در واقع در این زمان شروع شد.

چین تحت تاثیر قدرت اقتصادی، و شکل گیری تحول نظامی منتج از آن؛ ورود به حوزه های ژئواستراتژیک جهانی و مناطق ژئوپلیتیکی زیرمجموعه آن را، برای دستیابی به منابع و تامین امنیت آنها، که در واقع حامی صنایع،تجارت و اقتصاد رو به رشد آن بود را؛ با استفاده از قدرت نرم و بدون حضور فیزیکی، استراتژی و دستور کار سیاست خارجی خود قرار داده است.

حضور در حوزه های ژئواستراتژیک بری اوراسیا که به شرق اروپا منتهی می گردد، و دریایی اقیانوس هند، که از طریق دریای سرخ و مدیترانه به حوزه ژئواستراتژیک آتلانتیک متصل می شود، درچارچوب این سیاست خارجی راهبردی قرار می گیرد.برای این کشور مناطق ژئوپلیتیکی زیر مجموعه حوزه های ژئواستراتژیک اوراسیا و اقیانوس هند نیز، در ابعاد منابع، تجارت، امنیت(این کشور در بخش امنیتی، به علت ضعف نظامی در ابعاد جهانی، استراتژی تدافعی را در مرزهای خود، برای مقابله با ایالات متحده ایجاد کرده است) و سیاست های استراتژیک جغرافیا محور مهم می باشد. کشور ایران نیز به دلیل دارا بودن منابع، و موقعیت خاص جغرافیایی در حوزه ژئواستراتژیک دریایی اقیانوس هند، و حلقه اتصالی به حوزه بری اوراسیا، برای کشور چین دارای اهمیت بیشتری می باشد هرچند این کشور برای چین از لحاظ منابع، موقعیت جغرافیایی و راه های ارتباطی راهبردی می باشد، اما از دیدگاه و رفتار سیاسی، تاکتیکی محسوب می شود. علت این موضوع را نیز باید در توانایی غرب بویژه ایالات متحده جستجو کرد. چین درابعاد مختلف فاقد توانایی مقابله با غرب می باشد، و در فناوری های پیشرفته که پایه صنایع چین است، و همچنین صادرات محصولات تولیدی این صنایع و تجارت، وابسته به غرب می باشد. از طرفی حوزه های ژئواستراتژیک چندگانه و مناطق ژئوپلیتیک، تقریبا و به طور نسبی تحت کنترل غرب می باشد. ایران نیز چون یک مکان ژئوپلیتیکی مهم در درون منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه محسوب می شود، برای بازیگران منطقه ای و جهانی مهم و تاثیرگذار می باشد. ایران تنها از دیدگاه سیاسی متاثر از ایدئولوژی با غرب در تضاد است.این تضاد در چند دهه گذشته تضعیف سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی را به دنبال داشته است. تضاد مذکور در بعد ژئواستراتژیک منطقه ای و جهانی، کشور را تک قطبی کرده است. این موضوع تنها به نفع بعضی از قدرت های جهانی بوده، و قلمرو و سرزمین سیاسی ایران را در یک استراتژی جزیره ای قرار داده است. بنابراین کشور در ابعاد سیاسی، جغرافیایی و امنیتی، تنها در راهبرد بعضی از قدرت ها قرار داشته، و تامین کننده منافع آنها می باشد.در صورتیکه راهبرد سیاسی منافع محور کشور، باید براساس الگوی روابط بین الملل و ساختارهای پویا و سیال منطقه ای و جهانی قرار داشته باشد. توجه راهبردی به این الگو و ساختار، تامین کننده منافع، امنیت و حفظ سرزمین و ملت است. پس راهبرد سرزمین جزیره ای محور و ایدئولوگ، در سطح روابط بین الملل و ساختار جهانی به توسعه پایدار منجر نمی شود. بنابراین استراتزی هسته ای، قرارداد 25 ساله و همچنین تاکنیک گفتگو(برجام) با غرب به ویزه با ایالات متحده برای کاستن از فشارها، تنها در کوتاه مدت موثر بوده و نمی تواند در بلندمدت منافع کشور را تامین کند. مهمتر از آن باید به این نکته توجه کرد که گفتگوها از جانب ایالات متحده با ایران نیز تاکتیکی است و مشکلی را تقریبا حل نمی کند، بلکه فشارها را در مدت زمانی طولانی با قرارداد های گنگ و مبهم بیشتر نیز می کند.از جانب طرف آمریکایی گفتگوهای فوق زمانی راهبردی خواهد بود که موضوعات سیاست داخلی، خارجی و جغرافیایی ایران را در بربگیرد.در واقع این کشور خواهان دسترسی به جغرافیای ایران و قرار گرفتن آن در حوزه ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک تاثیرگذار در منافع منطقه ای خود است. این استراتژی  حوزه اندیشه و ایدئولوژی حاکمیت سیاسی ایران را نیز در بر می گیرد. به همین دلایل این کشور اجازه ارتباط اقتصادی، ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک یک جانبه چین با ایران را نخواهد داد.در حقیقت این سیاستی است که توسط هر دو حزب آمریکا پیگیری می شود، و تنها در اشکال متفاوت می باشد. حمایت چین از ایران نیز سیاستی تاکتیکی در سمت و سوی چانه زنی با رقیبان می باشد، و در حقیقت درچارچوب منافع اقتصادی و سیاسی این کشور بوده، و دربخش ژئواستراتژیک نیز تضمین تجارت،دفاع و امنیت نظامی، حفط راه ها و کریدورهای مهم ارتباطی، دستیابی به سواحل راهبردی خارج از مرزهای خود وامنیت اطلاعاتی حوزه های ژئواستراتژیک می باشد، که در واقع در قالب سیاست مهار و اقناع رقیبان است.

بنابراین راهبرد ها از جانب طرف چینی با توجه به قدرت منطقه ای، و دیدگاه و چشم انداز جهانی آن، دارای برد ژئواستراتژیک ژئوپلیتیکی برای حمایت از اقتصاد آن در مقابل قدرت های جهانی است؛ درحالیکه استراتژی های فوق از طرف ایران به دلیل عدم توانایی در مولفه های سیاسی، اقتصادی و نظامی موثر در برد فرامنطقه ای؛ فاقد ظرفیت توازن دهنده و برابر با طرف چینی است، و نمی تواند تامین کننده منافع کشور باشد، و منفعت کشور تنها از طریق استراتژی روابط و توازن چند جانبه با قدرت ها در بعد منطقه ای و فرامنطقه ای با یک ایدئولوژی تعدیل شده دمکراسی محور در سطح سیاست داخلی و خارجی، و هم راستا با ساختار ژئوپلیتیک جهانی که پایه اصلی آن اقتصاد و متکی بر ژئواکونومی می باشد قابل حصول است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا