تا قبل از پیدایش امپراتوری، روسیه منطقه ی ژئوپلیتیکی مهار شده ای بود که هویت و فلسفه وجودی آن درتقابل با اقوام بیابانگرآسیای مرکزی شکل گرفته و تعریف می شد. ظهور دنیای مدرن و تکوین فن آوری ها در قرن بیستم، جغرافیای سیاسی و به دنبال آن ژئوپلیتیک روسی را بسط و توسعه داد. اما جنگ جهانی اول تکامل ژئوپلیتیک روسی را موجب گشت. این فراگرد به جنگ جهانی دوم، و سرانجام دستیابی اسلاوها به حوزه ای ژئواستراتژیک را تسهیل کرد. حوزه ای که بعدها پایگاه شتاب دهنده استراتژی های سیاسی جغرافیا پایه روس ها شد. مناطق ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی، شرق اروپا پایه های حوزه ژئواستراتژیک بری و جنوب و غرب آسیا تا آناتولی تکیه گاهای متغییرآن بودند. این فرایند تاریخی، دسترسی جغرافیایی و دستیابی ژئوپلیتیکی روس ها را تثبیت، و به خودباوری سیاسی و توانایی قومی آنها کمک فراوان کرد. بنابراین دسترسی به ژئواستراتژی و دستیابی به ژئوپلیتیک، ارمغان چند قرن استراتژی سیاسی روسی است که مبتنی بر تهاجم سخت و نرم بوده و هست. دسترسی ژئواستراتژی که هرچند پویا و سیالت آن مدام بوده، اما در بخش ژئوپلیتیک برون مرزی همچنان ایستا و دنباله رو استراتژی سیاسی مهار شده است. نمونه بارز این موضوع حضور در بخش حوزه ژئواستراتژیک بری و سایر حوزه ها بصورت سیال، و مناطق ژئوپلیتیکی مهار شده آسیای مرکزی، قفقاز و شکننده اروپای شرقی است. فرایندی که نتیجه آن ارثیه ای تاریخی بر بستر جغرافیایی ایستا در حاشیه، و ژئواستراتژی پویای فرامنطقه ای برای روس ها است. پویایی ژئواستراتژی و ژئوپلینیک محزون ناکارآمد تاریخی که نمود خود را بصورت گلوبالی تقریبا بی خطر و منطقه ای یصورت جنگ و ناامنی تاکنون( در گذشته تهاجم فرانسه ناپلوئن و آلمان نازی و اکنون اوکراین) نشان داده، از شواهد بارز آن است. در واقع مناطق ژئوپلیتیکی که دنباله ژئوپلیتیک مهارشده تاریخی روسی است. مناطقی که هرچند محرک ژئواستراتژی روسی است ، اما به دلیل شرایط انحصاری، عدم سیالیت و نگاه امنیتی و نظامی تقریبا ناکارآمد در استراتژی های ژئوپلیتیکی این کشور است. الگویی از ضعف در استراتژی های سیاسی روسیه که منشا آن در جغرافیای حاشیه و آخردنیایی است، و فرایند تاریخی نیز آن را تثبیت کرده است. اما با این حال ژئواستراتژی تقریبا همیشه هم از جنبه آفندی و پدافندی روسیه را از بن بست امنیتی خودانگیخته یا تحمیلی پیوسته با ضعف ژئوپلیتیکی جغرافیا پایه خارج کرده است اکنون متناسب با متن پیش گفتار سوالی که مطرح می شود این است که آیا روسیه با اتکا به ژئواستراتژی بری اوراسیا، و حضور و برتری نسبی درحوزه ژئواستراتزیک بالفعل قطب شمال که در آینده بالقوه در استراتژی های سیاسی است، و تلاش در جهت دستیابی به مناطق ژئوپلیتیکی کارآمد در دیگر حوزه های ژئواستراتژیک، توانایی حفظ پویایی آنها را در بلند مدت با توجه به مناطق ئوپلیتیکی ناکارآمد دراختیار و شکننده ی در دسترس دارد.
بیش از چند قرن است که فدراسیون روسیه با الگوبرداری از دنیای مدرن اروپایی، واتکا به فن آوری ها، استراتژی های سیاسی جغرافیا محور را در ارتباط با سرزمین های مجاور و سپس دور در پیش گرفته است. این فرایند محصول محرک سرخوردگی تاریخی بود. ابتدا ضعف در جغرافیا، سپس یورش اقوام بیابانگرد، و سرانجام هجوم امپراتوری های اروپایی به سرزمین آن بعد از چند قرن قرارگیری در دل جغرافیایی سخت، خشن و در حاشیه؛ ارمغانی برآمده از تلاش قومی و توجه به توسعه سرزمینی بود. این دستیابی به مناطق ژئوپلیتیکی مجاوری بود که سرانجام دسترسی به حوزه ژئواستراتژیک بری را برای آن محیا و تسهیل کرد. اما اتصال ژئواستراتژی بری به دریا از راهیردهای ناموفق امپراتوری بود. سد دفاعی قدرت های غربی در جنوب و غرب آسیا تا آناتولی،، نتیجه کارکرد ابزار مهار دستیابی کامل به ژئوپلیتیک تهاجمی و تحمیل جغرافیابی ناقص برای روسیه شد که ماحصل آن دستیابی به ژئواستراتژی بری و دسترسی پراکنده به دیگر حوزه های ژئواستراتژیک بود. این فرایند ناقص در جغرافیای سیاسی و تحمیل مضاعف جغرافیای نامناسب سرزمین بری، استراتژی ژئوپلیتیکی ناکامی را موجب گشت که فرجام آن در پایان قرن بیست و اوایل قرن بیست و یکم نامنی ژئوپلیتیکی، حاشیه ای شکننده و سرانجام سقوط و عقب نشینی امپراتوری به مرزهای تاریخی بود. عقب نشینی به حوزه ژئواستراتژیک نابسامانی که بر خلاف مناطق ژئوپلیتیکی، باسازی آن در عین کارآمدی هزینه و زمان زیادی را طلب می کند. موضوعی که برایند آن ناشی از استراتژی های ژئوپلیتیکی شکننده، انحصار سیاسی حاکمیتی، ایدئولوژی و عدم دمکراسی است. عواملی که هرچند تقریبا به اهداف استراتژی های ژئوپلیتیکی منتهی نمی شود و مانعی در برابر راهبردهای جغرافیایی است، واگرهم موفقیت آمیز باشد نهایتا کوتاه مدت خواهد بود؛ درحالیکه عملکرد آن در محیط، سیاست، روابط بین الملل و اجتماع تاثیرگذار و تقریبا ماندگار است. بنابراین در طول تاریخ و بر بستر جغرافیای پویا، مناطق جزیره ای، حاشیه ای، بازمانده و دورافتاده با قدرتی ژئوپلیتیکی، تنها محرک ناحیه ای و جزئی از تاثیرگذاری ابعاد جامعه مدنی جهانی بوده اند. کشور روسیه از مناطق زئوپلیتیکی محزون، ناکارآمده خودانگیخته و تحمیلی در جغرافیای سیاسی جهانی، اما مصر بر ژئواستراتزی تهاجمی است که میزان تاثیرگذاری سیاسی، نظامی و امنیتی آن درسطح گلوبالی زیاد، و درجهان مدنی کم بوده است. تلاش برای دسترسی به حوزه یا حوزه های ژئواستراتزیک جهانی با اتکا به استراتژی های ژئوپلیتیکی، برآیند آن دستیابی به مناطق زئوپلیتیکی ناکارآمد، ضعیف و مهار شده، و سرانجام دسترسی به حوزه ژئواستراتزیک بری دور افتاده و تقریبا کم تاثیر(علارغم موثر بودن در منابع) در استراتژی های سیاسی جغرافیا پایه جهانی بود. اما تحول در تکنولوژی و فن آوری ها، دگرگونی در جغرافیا از اقلیم گرفته تا بستر زمین را نیز بوجود می آورد. عاملی که درواقع در سیاست و استراتزی های سیاسی جغرافیا پایه عنصر موثر و تعیین کننده است. روسیه نیز در گذشته و اکنون با بهره گیری از عوامل و عناصر مذکور بیشترین بهره برداری را داشته است. در طول تاریخ ضعف در ژئوپلتیک که عامل جغرافیا( تنها عامل دفاع در مقاطعی از تاریخ) تقریبا با همه عناصر برای روسیه( تهاجم ناپلئون، هیتلرو اکنون غرب در اوکراین)، بوجود آورده بود، راه برون رفت از آن دسترسی به حوزه ژئواستراتژیک بری بود. اما در چند دهه اخیر انقلاب های رنگین و بحران های گرجستان، قفقاز و اکنون اروپای شرقی به روسیه ثابت کرد که ضعف ژئوپلیتیکی ادامه دار بوده است. پس روسیه راه برون رفت از بحران های ژئوپلیتیکی حاشیه و مرزهای سرزمینی را در مناطق ژئوپلیتیکی بیرونی می بیند. استراتژی تهاجمی در جنوب و غرب آسیا، همراهی سیاسی در شرق دور و چین، شمال آفریقا و امریکای جنوبی، تلاشی ژئوپلیتیکی برای اتصال به حوزه های ژئواستراتژیک جهانی است. کوششی که امنیت نسبی را برای روسیه که در طول تاریخ شکنندگی و ناامنی ژئوپلیتیکی را داشته است، در قرن بیست و یک برای آن به ارمغان خواهد آورد. این استراتژی های ژئوپلیتیکی درآینده بوسیله حوزه ژئواستراتزیک قطب شمال با ثبات تر و سرانجام امنیت ژئوپلیتیکی را برای این کشورمستحکم تر نیز خواهد کرد.استراتژی ژئوپلیتیکی که پویایی درآن مستلزم تغییر در فکر و تحول در اندیشه است. دگرش در تفکر و دگرگونی در اندیشه ای که موفقیت در آن اعتقاد، التزام و تضمین به پویایی مداوم آن باشد. ازاین رو یکی از راه های نجات ژئوپلیتیک روسی از بن بست و مهار، اتخاذ و در پیش گرفتن استراتژی سیاسی جغرافیایی پویا و دادن استقلال عمل به مناطق ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی ، قفقاز و رهایی از منطقه ژئوپلیتیک شکننده اروپای شرقی و کمک به پویایی ژئوپلیتیکی جنوب، غرب آسیا و آناتولی است. در پیش گرفتن استراتژی پویای جغرافیایی که محرک بیرون آمدن از بن بست خودانگیخته یا تحمیلی تاریخی آن، خروج از مرزهای امنیتی و ژئوپلیتیک ناکارآمد است. مسئله ای که موجب گشایش و دسترسی به ژئواکنومی سیال منطقه ای و حضور فعال بین المللی شده و دستیابی به ژئوپلیتیکی کارآمد، و حصول به حوزه های ژئواستراتژی جهانی را تسهیل خواهد کرد. فرایندی که ماحصل آن امنیت ژئوپلیتیکی، رهایی از جنگ های مقطعه ای، خروج از انزوای تاریخی جغرافیایی و هزینه های بالای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. بنابراین درگیر شدن مضاعف در مکان های ژئوپلیتیکی با بار اقتصادی و سیاسی کم اهمیت، اما نسبتا مهم در دوره ای طولانی در راهبردهای نظامی امنیتی همانند گرجستان، قفقاز و اخیرا اوکراین، بصورت مقطعی و کوتاه مدت به امنیت و ثبات نسبی جغرافیایی کمک می کند، ولی در بلند مدت شکنندگی زئوپلیتیکی، سیاسی و اجتماعی را دوچتدان خواهد کرد. این در حالی است که دادن آزادی عمل به مناطق ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی، قفقاز و کمک به پویایی مناطق غرب و جنوب آسیا و اتصال آنها به هم دیگر بر اساس یک مدل ژئواکونمیکی و الگوی ارتباط فراگیر و خارج از معقوله های امنیتی به اروپای شرقی، و اتصال آن به منطقه ژئوپلیتیکی پویای اروپای غربی؛ ژئوپلیتیک روسی را از مهار تاریخی جغرافیایی خودانگیخته یا تحمیلی خارج و به سیالیت و پویایی مداوم رهنمون خواهد کرد. بنابراین اصرار براستراتژی های ژئوپلیتیکی مهار شده که ناکارآمدی و ایستایی آنها به اثبات رسیده، نهایتا نتیجه آن دراروپای شرقی پیروزی مفطعی شکننده برای روسیه، برنده ی اقتصادی امنیتی آمریکا دراروپا، استراتژی تحمیلی به چینی اشتراکی و مهار شده، اروپایی ضعیف و تحت سلطه ژئوپلیتیکی و سرانجام قدرت های منطقه ای ژئوپلیتیکی ناکامروا و اوکراینی بازنده خواهد بود. درسی که فرایند تاریخی و قدرت تسلط بر جغرافیا در چند سده اخیر به ما آموخته است.