محمدرضا هیودی، دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی
صرف نطر از سابقه تمدنی بیش از هشت هزار ساله خاورمیانه، این گستره جغرافیایی بیشتر از سه هزار سال تاریخ مدون دارد. که دوره های اولیه آن با اسطوره ها شروع شده و با روایت داستان ها و قصص که سینه به سینه نقل می شد، انسان جغرافیایی را بوسیله مذاهب اولیه که بر گرفته از مواهب طبیعی و انتزاعی بود به آسمان ها وصل می کرد؛ تا دوره دوم که با تاریخ شروع شده و به شکل گیری تمدن های سومر، اکد، بابل …انجامید؛ و دوران نزدیک به ما که به ظهور امپراتوری ها منجر شد وبه توسعه مذاهب یکتا پرستی و کامل تری منتهی شده و به زمان ما رسید. این نوع شکل گیری اسطوره ، تاریخ و مدنیت بر بستر جغرافیا و با اندیشه انسان زمینی ومذهب که صبغه آسمانی داشت ، رشد کرده و به تکامل رسید. همه این شرایط در مکان هایی رشد و نمو پیدا کرد که دارای بستر جغرافیایی ( مانند بین النهرین ) مساعدی بود و دیگر مناطق که شرایط و بستر جغرافیایی مناسبی نداشت، اجتماعات انسانی بصورت قوم و قبیله های کوچک و بزرگ در واهه ها زندگی می کردند و این مکان ها بستر جغرافیایی مناسبی را برای مخالفان حکومتی ، دگر اندیشان و مذهبیون فراهم کرده و افرادی که تحت تعقیب بودند به این مناطق مهاجرت می کردند .یکی از این مناطق که به دلایل شرایط بد جغرافیایی، جوامع مدنی و حکومت ها به آن توجه نمی کردند و مخالفان ، دگراندیشان و مذهبیون برای در امان ماندن از تعقیب حکومت ها به آنجا پناه می بردند شبه جزیره ای بود که امروزه عربستان نامیده می شود.
اکنون این سوال مطرح می شود که عربستان از گذشته تا کنون چه نقشی در منطقه ژئوپلیتیک خاورمیانه داشته و تاثیرات ژئوپلیتیکی آن در آینده این منطقه چگونه خواهد بود ؟
شبه جزیره عربستان در زمان باستان و در دوره تمدن های اولیه ( سومر، اکد ، بابل…) اجتماعات کوچکی بصورت پراکنده در آن زندگی می کردند ، که این اجتماعات به شکل قبایل کوچک و بزرگی در کنار واهه ها به شغل رمه گردانی مشغول بودند و تنها در دو منطقه که امروز شهرهای عمده ( مکه ، مدینه ) آن قرار دارند شرایط مدنی ابتدایی وجود داشت. در تمدن های اولیه اطراف سرزمین عربستان ، مذاهب اولیه از طبیعت و نمادهای طبیعی و همچنین مظاهر جادو گرفته می شد و با توسعه تمدن ، انسان جغرافیایی با اندیشه های نو به نوعی از مذاهب فلسفی رسید. این نوع از مذهب در تمدن های هند و چین نیز شکل گرفت و حتی شکل هایی از آن نیز تا کنون وجود دارد. افرادی که در این تمدن ها زندگی می کردند و دگر اندیش بودند و مورد آزار و اذیت حکومت ها قرار می گرفتند به سرزمین هایی همانند عربستان مهاجرت می کردند و نسل های آنان بعدها مجری مذاهب الهی شدند. اما در دوره های بعد از تمدنهای اولیه و با شکل گیری امپراتوری ها در زمان باستان همانند امپراتوری روم، ایران و حبشه و رقابت های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژی که بین آنها وجود داشت؛ سرزمین عربستان در بین این رقابت های ژئوپلیتیکی به یک منطقه امن تبدیل شد که این عامل باعث شد دین اسلام هرچند با مقاومت های که در داخل این شبه جزیره با آن مواجه شد اما به آسانی گسترش و توسعه پیدا کند. در ادامه و بعد از رحلت پیامبر ( ص ) جانشینان وی استراتژی ژئوپلیتیکی توسعه سرزمین را در پیش گرفتند که اساس و پایه آن بر مذهب استوار بود و حتی بعدها مسائل سیاسی نیز وارد آن شد. این استراتژی که با تصرف و ضمیمه کردن دیگر قلمروها ادامه پیدا کرد و غنائم فراوانی را به این شبه جزیره روان کرد منجر به شکل گیری گروهی ( انصار ) شد که ثروت فراونی را بدست آوردند وباعث انشقاق در مذهب اسلام شده و این مذهب الهی را با چالش هایی روبرو کردند . در ادامه با رسیدن حضرت علی ( ص ) به خلافت وی درصدد تغییراتی برآمد و برای تضعیف این گروها استراتژی ژئوپلیتیکی تغییر پایتخت و مرکز قدرت مذهبی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که در شهرهای مکه و مدینه بود را به بین النهرین برای کنترل و تضعیف قدرتهای اقتصادی و سیاسی که به طور سنتی در این دو شهر بودند را در پیش گرفته و به عمل در آورد ؛ که در ادامه با مخالفت شدید آنها مواجه شد و به شهادت وی منجر شد. در دوره های بعدی جانشینان وفرزندان وی استراتژی مذهبی الهی و واقعی را در پیش گرفتند و مخالفان آنها استراتژی سیاسی ژئوپلیتیکی سرزمین پایه را انتخاب کرده و حکومت طولانی اسلامی را پایه گذاری کردند و دیگران ( مذهبیون ) را به حاشیه راندند و تفکر انتخابی را در برابر اندیشه انتصابی قرار دادند که منجر به بیرون آمدن دو مذهب شیعه و سنی و فرقه های فراوان شد. این وضعیت و تضادهای درونی در دوره های بعد با استراتژی ژئوپلیتیکی توسط مجریان دو مذهب ادامه داشت و به حکومت های متعددی در جغرافیای اسلامی ، همانند حکومت خلافای سنی و حکومت شیعی فاطمیون در مصر و شیعی در زمان صفویه (امپراتوری عثمانی و صفوی ) به رقابتهای ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژی این دو مذهب دامن زد و حتی بازیگران خارجی از دیگر (مسیحی ) مذاهب را وارد این رقابتهای استراتژیک کرد که نمونه آن دولتهای اروپایی بودند که برای جلوگیری از فشار امپراتوری عثمانی در بعضی مقاطع تاریخی اقدام به رفتارهای تاکتیکی و همراهی با دولت صفوی می کردند. این رفتارهای ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی بازیگران در این منطقه ادامه داشت تا اینکه انقلاب صنعتی و مدرنیته در جهان غرب شکل گرفت که پایه و اساس و نیروی محرکه آن جدای از اندیشه پایه گذار ( رنسانس ) آن؛ انرژی بود که به میزان فراوان در خاورمیانه وجود داشت و قدرت های هژمون برای به کنترل در آوردن آن استراتژی های ژئوپلیتیکی را در پیش گرفتند. نخستین اقدام آنها در پیش گرفتن استراتژی ژئوپلیتیکی تضعیف امپراتوری عثمانی بود که قسمت اعظم منطقه خاورمیانه و اعراب را تحت نفوذ خود داشت که با تحریک کردن اعراب و یادآوری هویت عربی و مذهبی آنها و شوراندن آنها بر علیه عثمانی راه را برای استقلال و به سیطره در آوردن اعراب هموار کردند. که یکی از این قلمروها شبه جزیره حجاز بود که حکامی بصورت محلی در آن حکومت می کردند. مهمترین آنها خاندان هاشمی بودند که شهر مکه در حاکمیت شریف مکه حسین بن علی و خاندان آنها قرار داشت و قسمت مهم دیگر منطقه نجد که تحت حاکمیت ابن سعود وهابی بود که تفسیر جدیدی از اسلام داشت. ابن سعود به خاطر کمک هایی که به بریتانیا برای تضعیف عثمانی کرده بودند، بریتانیا به تسلط آنها بر عربستان کمک کرد و آنها خاندان هاشمی را از مکه بیرون راندند که با اعتراض این خاندان مواجه شد و بعدها بریتانیا تحت این فشارها فرزندان حسین بن علی به نام فیصل و عبدالله را به ترتیب به حاکمیت عراق و اردن ( فرزندان عبدالله هنوز بر اردن حاکمیت دارند ) در آورد. این استراتژی ژئوپلیتیکی در ابتدا توسط اروپاییان و بعدها امریکا اکثر کشورهای کنونی خاورمیانه را به شکل امروزی در آورده است . اما با توجه به وضعیت ژئپلیتیکی شکننده خاورمیانه که در زمان حال شکننده تر نیز شده است وضعیت ژئوپلیتیکی کنونی عربستان چگونه است و استراتژی در پیش گرفته حاکمان آن در واقع به کدام سمت می رود. عربستان به یومن منابع سرشار انرژی در یک صده اخیر استراتژی های فعالی را به کمک فرقه و روحانیون وهابی در خاورمیانه و حتی ورای آن در پیش گرفت که این استراتژی در دهه های اخیر منجر به رقابت با همسایگان ، افراطی گری مذهبی و تروریست شد که در واقع این استراتژی نه تنها باعث موفقیت و اندیشه مثبتی برای این کشور و منطقه نشد بلکه از درون نیز عربستان را با تهدید مواجه کرده و مشکلات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ( عراق، یمن، سوریه، لبنان، پاکستان، افغانستان، شمال افریقا ) را برای آن ایجاد کرده است. یکی از این مشکلات استراتژیک بدبینی غرب به سیاستهای این کشور است که افراطی گری را ترویج کرده و دیگری کم شدن اهمیت انرژی فسیلی در آینده است. دوم ثروت فراوانی است که نصیب این کشور شده و همین ثروت چون ناشی از کار و تولید دانش بنیاد نیست و با فرهنگ و جغرافیای این کشور رشد نکرده و مقطعی می باشد و در یک زمان کوتاه ایجاد شده بنابراین نمی تواند در بلند مدت ایجاد قدرت کرده و تداوم داشته باشد. دلیل دیگر اینکه حکومت این کشور کاملا بسته و در تمام موارد تک بعدی بوده و تعامل در آن وجود ندارد و حقوق اقلیت ها در آن نادیده گرفته میشود و الارغم ثروت فراوان در بسیاری از زمینه ها توسعه نیافته می باشد. فساد و رقابت در درون آن باعث شده مدیریت استراتژیک در آن دچار چالش شده و دست به سیاست هایی بزند که در راستای اهداف منافع و قدرت ملی آن نباشد که این رقابت ها هم اکنون در شکل شبه کودتا و جنگ قدرت در داخل آن جریان دارد و تنها با اقدامات امنیتی شدید اوضاع تحت کنترل می باشد . رقابت های ژئوپلیتیکی با همسایگان باعث شده که منابع مالی آن به شدت کاهش ( به علت نداشتن نیروی انسانی متخصص و نظامی کار آمد و وابستگی شدید به نیروی کار خارجی ) یابد که این عامل در بلند مدت باعث می شود این کشور نتواند تمام سیاست های برون مرزی خود که در مناطق و کشورهای زیادی در جریان است را ادامه دهد در حالیکه رقیبان منطقه ای آن علاوه بر اتکا به منابع مالی دارای نفوذ سازمان یافته (همانند ایران ) در جوار و پیرامون این کشور می باشند و سیاستهایی را در قالب استراتژیهای ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژی آفندی در پیش گرفته اند که نمونه آن محاصره شدن این کشور در بین سه منطقه ژئوپلیتیکی بحرانی همانند عراق، سوریه و یمن است و عربستان بجز در مواردی که استراتژی تهاجمی را با کمک دیگر کشورها بصورت محدود و شکننده در پیش گرفته است اصولا در حال حاضر در لاک دفاعی قرار دارد . همسایگان عرب حاشیه خلیج فارس نیز که از لحاظ نژادی، مذهبی و جغرافیایی تقریبا با آن همگون می باشند به دلیل سیاستهای عربستان که با نگاه از بالا تا کنون به آنها نگریسته و آنها را چه از طریق تهدید و تطمیع و یا شرایط خاص ژئوپلیتیکی ( جنگ سرد، انقلاب ایران و اقدامات امنیتی امریکا ) دور هم گرد آورده بود؛ در دوره کنونی به دلیل شرایط ژئوپلیتیکی جدید در منطقه به دنبال توازن قوا با آن ( همانند قطر، امارت، عمان و کویت ) بوده ودر حال حاضر نیز به دلیل خطر تروریسم ومخالفان داخلی و از جنبه تاکتیکی با آن همراهی می کنند. در بعد مذهبی نیز به دلیل استیلای وهابیت در آن و نادیده گرفتن حقوق اقلیت ( شیعه ) و مخالفت بسیاری از مسلمانان که تمایلی به مدیریت سعودی بر مهمترین نمادهای مذهبی ( مکه و مدینه ) آنها را ندارند چالشهایی را برای آن بوجود آورده اند . بنابراین عربستان در آینده دچار تزلزل و چالش و فروپاشی از داخل و تجزیه شده و به دو کشور تقسیم خواهد شد که از دید جغرافیایی و ژئوپلیتیکی به سرزمین غربی در کنار دریای سرخ و شرقی در کنار خلیج فارس خواهد بود که از لحاظ امنیتی و ژئوپلیتیکی مهم و باعث ثبات منطقه ای و جهانی خواهد شد ؛ چرا مهم و باعث ثبات ؛ چون در قسمت شرقی و تشکیل یک کشور، توازن قوا و امنیت بیشتری را با همسایگان عرب و کوچک خلیج فارس آن ایجاد خواهد کرد که این کشورهای کوچک را راضی و از زیر فشار عربستان خارج خواهد کرد و کشورهای منطقه ( سوریه ، عراق ، یمن ، لبنان ، افغانستان ، پاکستان ، قطر و برخی کشورهای شمال افریقا و آسیای مرکزی ) که نیزبحرانی هستند را با ثبات خواهد کرد . در قسمت غربی و قرار گرفتن شهرهای مکه و مدینه در این منطقه و اداره کردن آن به شکل واتیکان و یک کشور و با مدیریت اشتراکی دیگر کشورهای مسلمان هم اختلافات مذهبی را کم و از افراطی گری مذهبی و بنیادگرایی نیز جلوگیری کرده و مسلمانان دیگر کشورها را راضی نگاه خواهد داشت و باعث ثبات در شمال افریقا و تعامل با آنها شده و از فشار بر این منطقه خواهد کاست و تروریسم و بنیادگرایی در شما افریقا را مهار خواهد کرد . البته منطقه مرکزی را نیز باید مد نظر قرار داد چون شرایط خاص ژئوپلیتیکی خود را دارا می باشد و لزوما نمی توان تنها دو منطقه شرقی و غربی را به طور خاص مد نظر قرار داد. به این صورت با تغیراتی که در این کشور و دیگر کشورهای این منطقه ( نه لزوما تغیرات سرزمینی در دیگر کشورهای منطقه بلکه تغییرات در بعد اصلاحات سیاسی و حکومتی ) رخ خواهد داد؛ خاورمیانه جدید از لحاظ جغرافیایی بزرگتر نخواهد شد بلکه با تغیرات سرزمینی از درون؛ فدرالی شدن، از بین رفتن ایدئولوژیها یا کمرنگ و ملایم تر شدن آنها و دمکراتیک شدن در یک دوره زمانی نه چندان طولانی برای نظمی نوین در قرن 21 آماده خواهد شد ، که این وضعیت با مدیریت یک قدرت محوری و تاثیر گذار از درون منطقه ( با پایان رقابت های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژی ایران و اسرائیل ) و یک قدرت نه چندان موثر و تاکتیکی از بیرون ( احتمالا ترکیه، هرچند به دلایل زیاد فاقد این ظرفیت است ) همراه خواهد بود و ژئوپلتیک آینده این منطقه و کشورهای آن را شکل خواهد داد.