مسائل زیادی در مورد آذربایجان وجود دارد. بحث های استراتژیک، امنیتی و … . اما محور بحث امروز مسائل سیاسی و فرهنگی است، چرا که ایران و آذربایجان، بیشتر وجوه اشتراک دارند تا وجوه افتراق، اما متأسفانه هم در ایران و هم در آذربایجان، حرکت ها و گروه ها، و جریاناتی از این وجوه افتراق اندک برای خدشه وارد کردن به روابط دوجانبه دو کشور استفاده میکنند. نکاتی وجود دارد که شاید در ظاهر اهمیت کمی داشته باشد ولی نیازمند توجه بیشتری است. ایشان بحث را با موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی جمهوری آذربايجان اشاره کردند و بیان کردند که ميراث فرهنگی و معماری ملی و اسلامی جمهوری آذربايجان مهمترين عامل ثبات ملت جمهوری آذربايجان است. آذربايجان دومين کشور شيعه جهان است که برخورداری از این باور که آذريها خودشان ملت بزرگی هستند که سابقه دولتمداری در منطقه را دارا هستند، به آنان نوعی اعتماد به نفس داده است. آذربایجان کشوری دو تکه است و همانگونه که میدانیم کشورهای دو تکه از مشکلات زیادی برخوردارند. آذربایجان برای اداره بخش برونگان خود، نخجوان، با مشکلات زیادی روبه روست. همچنین این کشور پيش از استقلال و پس از استقلال با مشکلاتی روبه رو بوده است. در این زمینه میتوان به جنبش جداييطلبي تالشها قبل از استقلال، جنبش جداييطلبي و استقلالخواهي ارامنه قرهباغ در سال 1988، حمله خونين ارتش سرخ و قتل عام مردم باكو در 20 ژانويه سال 1990 اشاره کرد. همچنین در سالهاي آغازين فروپاشي شوروي، اقتصاد وابسته به شوروي سبب بحرانهاي شديد اقتصادي شد. همچنین جنگهاي سالهاي 1991 تا 1994 و اشغال قره باغ سبب از دست رفتن قره باغ و 7 شهرستان پيرامون و کشته شدن افراد زیادی شد شد. امروزه ميراثهای گرانبهای معماری و آداب و رسوم مردم آن در کنار تنوع فرهنگی و انواع غذاها، پوشاک و صنايع دستی متنوع و چشم اندازهای جغرافيايی متنوع اين کشور را به موزه مردم شناسی تبديل کرده است که همه ساله هزاران گردشگر خارجی را بخود جلب میکند که موجب شکوفايی اقتصادی شده است.
آذربایجان در دورههای باستان، بخشی از قلمرو ایران بوده است. با ورود اعراب این قلمرو از هم پاشیده شد تا دوره صفویه در قرن دهم هجری که اولین دولت ملی در ایران تشکیل شد و کشور آذربایجان کنونی هم بخشی از قلمرو امپراتوری صفوی شد. بنابراین ما میراثهای مشترکی (موسیقی، زبان، ادبیات و …) داریم. در اواخر قرن نوزده و اویل قرن بیستم، حکومت آذربایجان به وجود آمد. نظام حکومتی آذربایجان ریاستی است و رئیس جمهور از اختیارات وسيعی برخوردار است و همه ارکان حکومت و عمده امور دست رئیس جمهور است. در آذربایجان گونهای نظام موروثی وجود دارد و همه امور در ید قدرت خاندان خاصی است و رئیس جمهور می تواند بدون محدودیت در انتخابات شرکت کند.
نکتهای که ما باید در مورد کشورهای پیرامونی خود و به ویژه آذربایجان به آن دقت کنیم این است که این کشورها میخواهند ملتسازی کنند و برای ملتسازی نیاز به عناصری دارند. نگاه ما به این مناطق این است که این کشورها بخشی از ایران بودهاند. این امر بیشتر دشمنی آفریند تا دوستی. حکومت آذربایجان برای ملتسازی و ساخت و تقویت هویتملی بر عناصری چون جغرافياي سرزميني(شامل آذربايجان ايران)، زبان آذربايجاني(که حتی گاهی ريشههای این زبان را به دوره سومر میرسانند)، مشاهير و بزرگان(معرفي بزرگاني چون نظامي گنجوي به عنوان مشاهير آذربايجان)، ساخت تاريخي كهن برای سرزمين و معرفي شاه اسماعيل صفوي(اسماعيل خطائي) به عنوان بنيانگذار دولت صفوي آذربايجان تأکید میکنند. تأکید بر این عوامل، با سرزمین مادری(ایران) که از آن جدا شده است، تضاد ایجاد میکند و وقتی ما ایرانیها بر این تأکید میکنیم که کشور آذربایجان کنونی جزئی از ایران بوده است، این امر حساسیت و دشمنی میآفریند. آذربایجانیها در دوره شوروی شروع به ملتسازی کرده بودند که نمود آن را میتوان در شعرهای خوانندههای مردمی آذربایجان مانند مرتضی ممداف متخلص به بلبل، یا رشید بهبود اف مشاهده نمود.
از سال 1991، زمانی که جمهوری آذربایجان اعلام استقلال کرد، روابط آذربایجان با ایران آغاز شد. نکته اساسی این که در اواخر حکومت شوروی، مردم از مرزهای جمهوری آذربایجان(که بخشی از مرزهای پرده آهنین شوروی بود، و سه رشته سیم خاردار داشت) عبور کرده و از رود ارس گذشتند و به ایران آمدند. اما پس از استقلال آذربایجان روابط ایران و آذربایجان فراز و نشیب زیادی داشته است و همیشه در نوسان بوده و هنوز هم روابط متشنج است. اين روابط در ابتدا دوستانه و از نظر تجاري- اقتصادي در سطحي بود که ايران را در جايگاه عمدهترين شريک اقتصادي آذربايجان قرار ميداد، اما به تدريج اين روابط هم از نظر سياسي و هم از نظر اقتصادي دچار چالشهايي شده است. در منطقه قفقاز، جمهوري آذربايجان بيش از ديگر جمهوريها توجه ايران را به خود معطوف مي دارد. گسترش پيوندهاي اين جمهوري با غرب و تمايل شديد اين کشور براي درگير ساختن بيشتر منافع ايالات متحده و حضور نظامي اين کشور و ناتو در منطقه و مهمتر از آن، تقويت برخي هيجانات و احساسات ضدايراني در اين جمهوري، از جمله مسائلي هستند که به شدت براي ايران تهديدزا محسوب میشوند. پيشبرد روند دولت- ملت سازي دراين جمهوري مبتني بر افزايش پيوندها با غرب و نيز تکيه بر برخي اسطوره ها و سمبل هاي ضدايراني که به شدت تهديد کننده منافع ملي ايران است، ايران را به واکنش وا ميدارد.
از سوی دیگر نگاه ما ایرانی ها این است که آذربایجان به ايران تعلق داشته است. حتی در سالهای اخير برخی افکار عمومی بر اين مبنا استوار بوده که چون از زمان امضای معاهده ترکمنچای 100 سال گذشته است، 17 شهر قفقاز بايد به ايران بازگردانده شود(در حالی که معاهده در سال 1828 بين ايران و روس امضاء شده است و دائمی بوده است). در واقع در هر دو سو جريانهايی دانسته و نادانسته در راستای تيرگی روابط و ادامه آن حرکت میکنند. همچنین باید این نکته را در نظر گرفت که حکومت ایران، یک حکومت دینی و مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی است. در ايران كه راديو تلويزيون خصوصي وجود ندارد، هر موضوعي كه از راديو تلويزيون پخش ميشود، موضع رسمي دولت ايران محسوب ميشود. در صورتی که در آذربایجان تلویزیون خصوصی وجود دارد و حکومت مسئولیت برنامههای ضدایرانی را به بهانه آزادی بیان عهده نمیگیرد. در جمهوري آذربايجان یک مقام به نام شيخ الاسلام وجود دارد که امور دینی را تنظیم میکند. چون جمهوری آذربايجان کشوری مسلمان با اکثريت شيعه مذهب است. اصولا در ايران چنين پنداشته میشود که چون آنان شيعه هستند، لاجرم دولت و ملت آن کشور بايد از اصول اعتقادی شيعه پيروی کنند که مرکزيت آن در قم استقرار دارد و بدون در نظر گرفتن این که دولت آذربایجان در چارچوب مرزهای سياسی خود دارای استقلال است؛ در ايران دواير دينی و مراجع میخواهند در همه زمينههای دينی و مذهبی بر آن کشور اعمال اراده کنند. به همين سبب يکی از عوامل مهم و اساسی تيرگی روابط به اين نوع مسائل برمیگردد که دولت اين کشور آن را از مصاديق دخالت در امور داخلی اين کشور میداند و بدان اعتراض دارد.
در مقابل نگاه آذربایجان چگونه است؟ و چه عواملي دولت آذربايجان را به احساس عدم امنيت از سوی ایران وا ميدارد؟ برای پاسخ به این سوال باید وابستگي تاريخي و فرهنگي آذربایجان به جهان ايراني را در نظر گرفت که در نتیجه حکومت آذربایجان را برای بازتعریف تاريخ براي زدودن حافظه تاريخي ملت آذري و تقویت اندیشه سیاسی دولت ناگزير میکند. در واقع آذربایجان با بحران هويت و فرايند بسيار سخت ملت سازی رو به روست و در این زمینه به شعرای ایرانی، موسیقی ایرانی، مشاهیر ایرانی و حتی ابزار موسیقی ایرانی همچون کمانچه … چنگ انداخته و اینها را از آن خود میداند. آئينها و آداب و رسوم ايراني از جمله نوروز و چهارشنبهسوري كه در بين مردم بشدت رواج دارد، از چالشهای هویتی در جمهوری آذربایجان است. همچنین در این زمینه باید به وجود اكثريت آذري زبانان در ايران و اقليت آن در جمهوري آذربايجان و ترس از افزايش گرايش مردم آن كشور به سوي ايران؛ خصومت آذربایجان با ارامنه و تاريخ نسبتاً طولاني درگيري فيمابين و روابط مسالمت آمیز ایران با ارامنه و توسعه روابط فیمابین؛ محصور شدن از سوی جهان ایرانی از سوی جنوب، و محصور شدن از سوی فرهنگ ارمنی در غرب؛ همسايگي با روسيه، قدرت برتر منطقه به عنوان يك قدرت اتمي در شمال و وجود علايق استراتژيك و نگرانيهاي روسيه در منطقة قفقاز جنوبي و همکاری نظامی ارمنستان با روسیه؛ احساس نبود مرز مشترک بلافصل با متحدان اصلی غربی و ترکیه(آذربایجان فقط 11 كيلومتر در شمال غربي نخجوان، با تركيه مرز دارد)؛ وقوع انقلاب اسلامي در ايران و گسترش انديشههاي اسلامي شيعي در آذربايجان اشاره کرد.
اما دلایل تیرگی روابط ایران و آذربایجان عبارتند از: اختلاف برسر تعيين رژيم حقوقي درياي خزر، طرح موضوع آذربايجان واحد با شعار وحدت آذربايجانيهاي جهان(آنان همواره مساله آذریهای ايران را پيش میکشند و نگرانی خود را با ابراز اينکه به زعم آنان حقوق و آزادیهای زبانی و فرهنگی همزبانانشان در ايران نقض میشود اعتراض میکنند)؛ ترس آذريها از اسلام شيعي و نفوذ انديشههاي انقلابي به داخل کشور خود؛ تبليغات منفي رسانههاي جمهوري آذربايجان عليه ايران، همکاريهاي آذربايجان با ناتو؛ نارضايتی ايران از همکاری آذربايجان با آمريکا و اسرائيل و موضع بیطرفی درباره فلسطين؛ نارضايتی آذربايجان از روابط روبهگسترش ايران با ارمنستان و اتهام حمايت ايران از ارامنه قره باغ و کمکهای اقتصادی به آن.
تاکنون جمهوری آذربایجان اقدامات نامناسبی علیه ایران انجام داده است که در این زمینه می توان به سرکوب فعالان اسلامي به جرم جاسوسي و همکاري با ايران، تأمين آزادي عمل بيشتر براي نيروهاي پانترکيستي مخالف ايران، انجام تبليغات منفي در رسانههاي گروهي دولتي و غيردولتي آذربايجان برعليه ايران، گسترش همکاريهاي نظامي با آمريکا و گسترش رو به بهبود روابط اين کشور با اسرائيل علي رغم نگراني هاي ايران، به بهانه روابط ايران و ارمنستام اشاره کرد این اعمال باعث شده که علي رغم ويژگي هاي همگرايي بسيار(دين و مذهب مشترک، اشتراکات تاريخي و فرهنگي، وجود پتانسيل هاي مناسب براي همکاري و…) که در روابط دو کشور وجود دارد و علي رغم تلاش براي بسط روابط سياسي، اقتصادي و امنيتي با اين کشور، دو کشور نتوانند آنطور که بايد از ظرفيتهاي موجود براي همکاري استفاده کنند و روابط طرفين سرد باقي مانده است.
ایشان در ادامه به بیان توضیحاتی درباره کتابهای درسی در جمهوری آذربایجان و محتوای ضد ایرانی این کتب پرداختند و بیان کردند که در جمهوري آذربايجان از سال 1991 كار بررسي كتابهاي جديد آغاز شد. خطوط اصلي تاريخ آذربايجان و تاريخ عمومي بطور جداگانه ترسيم و در كتابهاي درسي از كلاس پنجم دبستان تا دانشگاه گنجانده شد. به عنوان مثال كتاب «آتايوردو» (به معنای سرزمين پدري) كتابي درسي براي دانشآموزان كلاس پنجم ابتدايي در جمهوري آذربايجان است. هدف از تأليف و تدريس اين كتاب ارائه تصويري فراگير از «وطن آذربايجان» براي دانشآموزان آذربايجاني است. اين كتاب حاوي مباحث گوناگوني درباره تاريخ، جغرافياي تاريخي، تاريخ ادبيات و تحولات معاصر «آذربايجان» است. در اين كتاب «آذربايجان» به سرزمينهايي اطلاق شده كه امروزه در قلمرو آن آذري زبانان پراكنده شدهاند. بنابراين بخشي از قلمرو حاكميت جمهوري اسلامي ايران، ارمنستان، روسيه و گرجستان را نيز در برميگيرد. در اين كتابها تاكيد بر آنچه ارزشهاي ملي و معنوي خلق آذربايجان گفته ميشود محور قرار گرفته و مفهوم آذربايجان فراتر از مرزهاي كنوني جمهوري آذربايجان بوده و شمال غرب ايران را نيز در برميگيرد. در تدوين كتب تاريخ، آذربايجان به عنوان كشوري باستاني است. در اين كتابها ايران ستيزي محور قرار گرفته است و از نخستين درسهاي تاريخ به تلاش شاهان باستاني ايران براي تصاحب آذربايجان! و سرزمينهاي جنوبي آذربايجان در زير حاكميت ايران اشاره شده است! . در كتب تاريخ شخصيتهايي همچون نظامي گنجوي، خاقاني، حتي خواجه نصيرالدين طوسي، شهريار، ستارخان و شيخ محمد خياباني بصورت مجزا به عنوان شخصيتهاي آذربايجان و شهرهايي همچون تبريز و اردبيل بمثابه شهرهاي آذربايجان مورد توجه قرار گرفته است. در تمام کتابها و نقشههای تاريخی در جنوب آذربايجان دولتی به نام «ايران» وجود ندارد و تنها به اسم حکومت نوشته شده است. بنا به اعتقاد آنان سرزمينی به نام ايران تا آغاز قرن بیستم وجود نداشته و رضا شاه برای نخستين بار اعلام کرده است که اين سرزمين «ايران» نام دارد. از آنجا که در محافل ايرانی گفته میشود که تا سال 1918 در شمال رود ارس سرزمينی به نام «آذربايجان» وجود نداشته، آنها برای رويارويی با اين واقعيت نام تاريخی ايران را هم انکار میکنند. حال آنکه در منابع مکتوب تاريخی از سرزمين ايران به دفعات نام برده شده است. كتابهاي درسي تاريخ آذربايجان اشاعه دهنده انديشه ايرانستيزي و پانتركيسم در بين جوانان است. در صورت ادامه اين وضعيت در آينده نسلي نو در جمهوري آذربايجان پديد خواهد آمد كه نسبت به همسايه جنوبي خود ادعاي ارضي دارند. براي زدودن اين كج فهمي اقداماتي اساسي و پايهاي لازم است كه به جز با زبان گفتگو امكان جلوگيري از رشد اين گونه انديشهها كم است.
همچنین ایشان به ذکر توضیحاتی در مورد شبکههای تلویزیونی و تشكلهاي جداييطلب موجود آذريها در مخالف با جمهوري اسلامي ايران که مورد حمايت پنهان و آشكار حكومت جمهوري آذربايجان هستند اشاره کردند. و در این زمینه به ذکر توضیحاتی در مورد اتحادية آذربايجان واحد، جبهة آزاديبخش ملي آذربايجان جنوبي، پارلمان آذربايجان جنوبي، جنبش بيداري ملي آذربايجان جنوبي(گاموح)، تلويزيون آذربايجان جنوبي، تشکیلات آزادی ملی آذربایجان، تشکیلات مقاومت ملی آذربایجان و حزب استقلال آذربایجان جنوبی پرداختند.
در نهایت ایشان به عنوان جمع بندی فرمودند که ما باید روابطمان را بهبود ببخشیم. جمهوری آذربایجان کشوری است که بزرگترین درصد رشد اقتصادی جهان را به خود اختصاص داده است. داشتن همسايهاي در حال پيشرفت و ثروتمند چون آذربايجان، طبيعي است که موجب آرامش ايران است. ما باید از این شرایط استفاده کنیم. ما همسایه هستیم، مرزهای آبی مشترک، محیط زیست مشترک، دریای مشترک و … داریم. این ها همه عواملی است که باید موجب شود اندیشمندان ما به فکر راهکارهایی برای بهبود روابط باشند. عضويت دو کشور در سازمان همکاریهای اقتصادی(اکو)، سازمان همکاریهای اسلامی و امضای قراردادهای گوناگون در زمينه همکاریهای اقتصادی، فرهنگی، سياسی و امنيتی، زير ساختهای حقوقی و قانونی همه جانبهای را برای بهرهگیری از ظرفيتهای دو طرف فراهم آورده است. بر اساس آمار گمرگ ایران، جمهوری آذربایجان جزو ۵ کشور طرف معامله با بیشترین تراز تجاری مثبت(بدون احتساب نفت و گاز) با ایران است. در این زمینه بحث دریای خزر زمینه ای مناسب برای همکاری دو کشور فراهم میآورد و ما می توانیم سازمان همکاری خزر را تشکیل دهیم.
بنابراین هر دو طرف بايد نسبت به حل مساله اقدام کنند. آذربايجان با اتخاذ سياست موازنه مثبت و برقراري ارتباط با همسايگان از جمله روسيه و ايران سياست خارجی مناسبي را اجرا کرده است، در عين اينکه آذربايجان روابط نزديکي با آمريکا و ترکيه (عضو ناتو) دارد، ولي هيچگاه حاضر نشده است در جهت مخالف منافع ملي ايران گام بردارد. جمهوری آذربایجان همواره بر حق ایران برای داشتن انرژی صلح آمیز هستهای تأکید کرده است. مخالفت جمهوری آذربايجان با دادن پايگاه نظامي به کشورهاي ديگر و اعلام مخالفت با هرگونه حمله نظامي از خاک خود به ايران، توانسته است سياست خارجي مثبتي را به نمايش بگذارد. اما جمهوري آذربايجان بايد از دخالت در امور داخلي ايران به ويژه مساله آذربايجان ايران خودداري کند. زبان آذري در ايران، همانند زبان آذري آذربايجان نيست. زبان فارسي، زبان ملي همه اقوام ايراني است. زبان فارسی زبان فرهنگ، کلام، علم، دين، و زبان فاخری است که همه ملت ايران طی بيش از هزار سال با آن زندگی کرده اند. جمهوری آذربايجان بايد از بکار بردن اصطلاح «آذربايجان جنوبی» برای ناميدن استانهای آذری نشین ایران که مورد اعتراض دولت ايران است، خودداری نمايد. در برابر ايران نيز بايد در رفتار خود نسبت به آذربايجان تجدید نظر کند. تشکلهای پارلمانی و سازمانهای مردم نهاد و سازمانهای فرهنگی و هنری و هنرمندان و اساتید و محققان می توانند نقشی ارزنده در ايجاد این فضا داشته باشند و به دولتهای خود یاری رسانند.