کتاب «جغرافیای سیاسی و دوئالیسم روش شناختی» تالیف دکتر احسان لشگری تفرشی، عضو هیات علمی دانشگاه یزد، در بهار 1400، به همت انتشارات دانشگاه یزد منتشر شد. در ادامه پیشگفتار و فهرست کتاب را می توانید مطالعه کنید.
پیشگفتار
یکی از زمینه های ایجاد تحول در مطالعات سیاست و فضا، بازساخت پارادایم های هستی شناختی در شناخت این رابطه بوده است. مفروضه های هستی شناختی در زمینه ماهیت رابطۀ سیاست و فضای جغرافیایی دارای نقش محوری در تحلیل های فضایی و زمینه ساز نوع خاصی از غایت اندیشی و سیاست گذاری فضایی خواهند بود. اصولاً پژوهش بدون اتخاذ موضع هستی شناسانه امکان پذیر نیست و سخن گفتن از هر شناختی خودآگاه یا ناخودآگاه در درون نوع خاصی از هستی شناسی متجلی می گردد. چرا که هستی شناسی مشتمل بر مفروضه های بنیادین در باب جوهرۀ هستی و به معنای دیدگاهی کلی در باب پدیده هایی است که وجود دارد. پرسش هستی شناختی، پرسش هایی دربارۀ ماهیت بنیادین جهان و در مورد وجه اجتماعی این واقعیت ها و معطوف به مجموعه ای از پیش فرض ها در مورد ماهیت «هستی» است که زیربنای مجموعه ای از ایده ها و عقاید در مورد پدیده های موجود می باشد.
بدیهی است مفروض دانستن هر کدام از الگوهای هستی شناختی منجر به تمایز در الگوهای روش شناسی و دستیابی به شناخت های متضاد در رابطه با تبیین نظام های فضایی و سیر آینده آن می گردد. بطورکلی دو رویکرد اصلی در ساحت مطالعات روش شناسی وجود داشته و بدیهی است جستجو و تطبیق این دو «شناسی» سپهر متمایزی را در مطالعه جغرافیای سیاسی می گشاید. بویژه در این اثر جایگاه ویژه ای برای مفهوم شناسی جغرافیای سیاسی فرا اثبات گرا در نظر گرفته شده است. چرا که در نظریات ذهنی و فرا اثبات گرا اندیشه ورزی جایگاه ویژه ای می یابد و این در حالی است که در نظریات اثبات گرای غیرتاریخی، یافتن گزاره های تعمیم پذیر و پیش بینی از ارجحیت بسیار بالایی برخوردار خواهد بود. بطورکلی در بین شاخه های مختلف علوم جغرافیایی اتخاذ وجه عینیت گرا و روش شناسی اثبات گرا در جغرافیای طبیعی از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. در حالی که در جغرافیای انسانی مواجهه با چالش های جامعه و انسان می تواند دارای مبناهای هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی متفاوتی باشد که منتهی به رویکردهای متمایز در سیاستگذاری می گردد. این در حالی بوده است که در سدۀ معاصر از آنجائیکه علوم تجربی و ابزارها و روش های مرتبط با آن در پیشرفت جوامع نقش بی بدیل ایفا نموده اند از این رو در علوم جغرافیایی نیز از ابتدا بیشتر مورد اقبال قرار گرفته است.
بتدریج با توجه به عدم تحقق پیش بینی های جغرافیدان اثبات گرا و چالش های فزاینده مربوط به عدم تعادل های محیطی و فرایندهای توسعه؛ دیدگاه های انتقادی و هستی شناسی گفتمانی و ذهنی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. بویژه در جغرافیای انسانی اندیشه ورزی در خصوص جایگاه و چگونگی عملکرد سیاست در تولید فضا از اهمیت شایانی برخوردار گردید. چرا که در این دو رویکرد هستی شناختی؛ سیاست و امر سیاسی در جایگاه عاملیت نسبت به سایر ابعاد فضای جغرافیایی قرار می گیرنند. اصولاً یکی از مجادله های قرن بیستم در زمینه مطالعات جغرافیای سیاسی چارچوب بندی اقتضایی و یا قاعده مند این شاخه از جغرافیای انسانی بوده است. از منظر سیر تحولات تاریخی رویکردهای روش شناختی در مراحل اولیه حیات جغرافیای سیاسی بر این علم رویکردهای ناحیه گرایی و سپس دیدگاه اثبات گرا حاکم بوده است.
لیکن از دهه 1970 میلادی با توجه کاستی های مطرح شده از طرف برخی جغرافیدانان سیاسی نسبت به مفاهیم و گزاره های این علم بتدریج هستی شناسی ذهنیت گرا و روش شناسی فرا اثبات گرا نیز در مطالعات جغرافیای سیاسی مطرح گردید. به همین دلیل است که در طول دهه های گذشته هرچه بیشتر از اهمیت توجه صِرف به توان هستی شناسی عینیت گرا و روش شناسی اثبات گرا کاسته شده و متون جغرافیایی متأثر از دیدگاه فرا اثبات گرایی با توجه بیشتری روبرو شده است. اهمیت دهی فزاینده به روش شناسی اثبات گرا در مطالعات جغرافیای انسانی دارای آسیب های متعددی بوده است که از جمله آنها فقر فلسفی و اندیشه ورزی در این ساحت علمی بوده است. اصولاً برنامه ریزی و آمایش فضا بی نیاز از فلسفه و اندیشه سیاسی و بدون توجه به تاریخ و تطورات اقتصاد سیاسی نمی تواند اهداف مطلوب را ترسیم نماید. چرا که اندیشیدن در مورد راه ها و روش های توسعه در خلاء صورت نمی گیرد و نیازمند دانش و آگاهی ضمنی از وضعیت است؛ ضمن اینکه توسعه فضا صرفاً از طریق فرایندهای انباشت ثروت و اقتصاد بازار آزاد که متمایل به ابزارهای کمی و تجربی است؛ به غایت مطلوب نمی رسد. در این راستا جغرافیای سیاسی از جمله شاخه های کاربردی علوم جغرافیایی است که هم درصدد شناخت فضا و هم بدنبال تغییر در جهت مطلوب می باشد. به این معنا که الزاماً محدود به امر واقع نیست بلکه ضرورتاً به امر مطلوب هم نظر دارد.
به همین دلیل بوده است که مبحث سیاست های فضایی(Politics of Space) به صورت فزاینده مورد توجه اندیشمندان در شاخه های مختلف علوم جغرافیایی قرار گرفته است. اصولاً چشم انداز فضایی حاصل مجموعه ای از تفاوت ها و تشابهات است که بنیاد هستی شناختی ظهور مطالعات جغرافیایی می گردد. لیکن یکی از منابع و سرچشمه های تولید این چشم انداز فضایی حاصل عملکرد قدرت می باشد که ساماندهای فضا را در مقطعی از تاریخ بر عهده داشته است. امروزه با توجه به توزیع قدرت در میان سایر نیروهای اجتماعی مبحث “سیاست های فضایی” جلوه ها و نمادهای جدیدی یافته است. از جمله توسعه مباحث جغرافیای فرهنگی و اجتماعی جلوه های جدیدی از اثرات قدرت در جغرافیا را نمایندگی می نماید. با توجه به فقدان منابع علمی مورد نیاز در جهت شناخت پیامدهای دوئالیسم روش شناختی در جغرافیای سیاسی در این اثر کوشش گردیده مفهوم شناسی رابطۀ سیاست و فضا و سیر تکوین آن در قالب روش شناسی دو وجهی(اثبات گرا – فرا اثبات گرا) و پیامدهای آنها مورد مطالعه قرار گیرد. این اثر در دو بخش اصلی به شرح زیر تایف گردیده است:
فهرست منابع
بخش اول : مطلق انگاری فضایی و جغرافیای سیاسی اثبات گرا
1 – 1 – مفهوم شناسی فضای جغرافیایی مطلق
1 – 2 – ابعاد ساختاری و کارکردی فضای عینی
1 – 3 – سیرتکوین هستی شناسی عینیت گرا در علوم جغرافیایی
1 – 4 – مطلق گرایی در جغرافیای سیاسی و چگونگی ارجحیت یابی روش شناسی اثبات گرا
1 – 5- کارکرد منطق قیاسی و استقرایی در چارچوب جغرافیای سیاسی اثبات گرا
1 – 6 – جایگاه اعتباریات محض و عقلی در شناخت جغرافیای سیاسی اثبات گرا
1 – 7 – گونه بندی الگوهای تبیین در جغرافیای سیاسی اثبات گرا
الف- کارکردگرایی و جغرافیای سیاسی
ب- رفتارگرایی و جغرافیای سیاسی
ج – مطالعات ناحیه ای و جغرافیای سیاسی اثبات گرا
1- 8- جایگاه دولت در جغرافیای سیاسی اثبات گرا
1- 9- چارچوب های نظری دولت پژوهی در جغرافیای سیاسی اثبات گرا
1 – 10 – مطلق انگاری فضایی و مفهوم شناسی جغرافیای سیاسی در سرمایه داری
الف – لیبرالیسم رفاه
ب- نئولیبرالیسم
1- 11 – مفهوم یابی و کارکردشناسی ژئوپلیتیک در چارچوب موضع مطلق انگارانه از فضا
بخش دوم : نسبیت فضایی و جغرافیای سیاسی فرا اثبات گرا
2- 1 – فضاشناسی نسبیت گرا
الف – فضاشناسی هرمنوتیکی مفسرمحور
ب – فضاشناسی هرمنوتیکی گفتمانی
2 – 2 – سیر تاریخی تکوین فضاشناسی نسبیت گرا
2- 3- مفهوم شناسی امر سیاسی در چارچوب جغرافیای سیاسی نسبیت گرا؛ به سوی پیوند
جغرافیای سیاسی و جغرافیای فرهنگی
2- 4 – جایگاه مولفه سیاست در تولید فضا در انگارۀ نسبیت گرا
2- 5- نسبیت گرایی فضایی و ظهور روش شناسی فرا اثبات گرا در جغرافیای سیاسی
2 – 6 – ایدئولوژی و نسبیت گرایی فضایی
2 – 6 – 1 – مفهوم ایدئولوژی
2 – 7- انواع ایدئولوژی های سیاسی – فلسفی و نسبت سنجی آنها با جغرافیای سیاسی
2 – 7 – 1 – جغرافیای سیاسی مارکسیستی
2 – 7- 1 – 1- مطالعات موضوعی در جغرافیای سیاسی رادیکال
الف – جغرافیای سیاسی فضای شهری
ب- محیط زیست گرایی
2 – 7- 2- جغرافیای سیاسی ساختارگرا
الف – مفهوم و جایگاه ساختارگرایی
ب – جایگاه فرد در جغرافیای سیاسی ساختارگرا
ج – جایگاه روش شناسی فرا اثبات گرا در جغرافیای سیاسی ساختارگرا
د – جایگاه جامعه شناسی تاریخی در شناخت جغرافیای سیاسی ساختارگرا
و – عاملیت حکومت در جغرافیای سیاسی ساختارگرا
ز- اقتصاد سیاسی به مثابه پیامد اعتباردهی به جایگاه ساختارهای سیاسی – تاریخی در تولید فضا
ح – رابطۀ انباشت سرمایه و دولت در جغرافیای سیاسی ساختارگرا
و- صُور عملکردی حاکمیت سیاسی در تولید فضای جغرافیایی در چارچوب جغرافیای سیاسی ساختارگرا
ی- جایگاه عملکردی مقیاس های فضایی در چارچوب جغرافیای سیاسی ساختارگرا
2- 7- 3- پساساختارگرایی و شناخت چگونگی عملکرد سیاست در تولید فضا
2- 7- 1-3- جایگاه قدرت متکثر در ساخت جغرافیای سیاسی پساساختارگرا
2 – 7– 3 – 2- پساساختارگرایی و ظهور مفهوم حکمروایی فضایی
2 – 7– 3 – 3 – مطالعات موضوعی در جغرافیای سیاسی پساساختارگرا
الف – جغرافیای سیاسی فرا اکتال
ب- پسا استعمارگرایی و جغرافیای سیاسی
ج – فمینیسم و جغرافیای سیاسی
د- ژئوپلیتیک انتقادی و نسبی گرایی فضایی
2 – 8 – جغرافیای سیاسی انسان گرا
2- 8 – 1- پدیدارشناسی و جغرافیای سیاسی
2 – 8 – 1 – 1- جایگاه الگوی سیاسی در فضاشناسی و فضاسازی
الف – عاملیت ادراک ذهنی بازیگران سیاسی در تولید زمینه های بین الاذهانی و زیست جهان شهروندان
ب- ارجحیت یابی ذهنیت پژوهی بازیگران سیاسی در تولید فضای جغرافیایی
2 – 8 – 2 – جغرافیای سیاسی و اگزیستانسیالیسم