دکتر سهراب عسگری

دکتر سهراب عسگری…

استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه پیام نور…

(این تحلیل صرفا دیدگاه نویسنده بوده و انتشار آن به منزله موضع رسمی انجمن نیست)…

 


پیش از پاسخ به 4 پرسش طرح شده، ذکر یک نکته کلیدی لازم است. استراتژی چین در مواجه با کشورهای دیگر همواره از نوعی ابهام (ambiguity strategy) برخودار بوده است. همچنین سه سطح از روابط با کشورها، در عرصه سیاست خارجی چین قابل تشخیص است:

سطح یک: قدرت‎های بزرگ،

سطح دو: قدرت‎های همطراز

سطح سه: کشورهای ضعیف‎تر از چین، سند همکاری راهبردی ایران و چین از نوع سوم است. کامله الوداد بودن قراردادهای چین در این سطح بی ‎معنی است.

پرسش یکم: سند مشارکت راهبردی ایران و چین، به عنوان یک سند بالادستی و نقشه راه در روابط ایران و چین که امروز امضا شده است تا چه اندازه می تواند می‌تواند به تعمیق روابط ژئوپلیتیکی دو کشور منجر شود؟

بطور حتم منافع متصور ژئوپلیتیکی برای طرف چینی بیشتر از ایران است. ایران به حمایت چین از خود در: عرصه سیاسی و بین ‏المللی (به ویژه در مخالفت با تحریم‌های غرب و یا کاستن اثر تحریم‎ها)، عرصه‌های فنی و مهندسی (عدم توجه به توان‎های داخلی از یک سو و عدم ورود فنآوری های مهم غربی، کشور را در وضعیتی قرار داده که بستر برای ورود چینی ها فراهم است)، عرصه اقتصادی( فروش نفت و سایر مواد خام و خرید کالاهای مصرفی) نیازمند است. بر خلاف نگاه ایران به چین به عنوان شریک راهبردی، نگاه چین به ایران به عنوان شریک اقتصادی است. آنها ارزیابی و شناخت درستی از وضعیت داخلی و خارجی ما دارند. از این رو منافع ژئوپلیتیکی برای چین از منافع متصور برای ایران بسیار بیشتر است.

25 ساله بودن این سند نیز مورد پرسش است. امروزه کشورها در تلاش برای جستن از کمند تعهدات زیانبار هستند تا منافع ملی را در بهترین شکل تامین نمایند. امضاء این سند از سوی چین بیانگر نیات اقتصادی و سیاسی آن کشور در بلند مدت است؛ مشابه قراردادهائی که با کشورهای ضعیف به امضاء رسانده است. هیچ کشور توسعه یافته و حتی همطراز چین حاضر به امضاء چنین سندی نیست.

پرسش دوم: مشارکت راهبردی ایران و چین چه تاثیری در مناسبات بین المللی بویژه در روابط چین و آمریکا و نیز روابط ایران و آمریکا می تواند داشته باشد؟ در مقایسه با سطح روابط چین با آمریکا، رابطه چین با ایران قابل چشم پوشی است. چه بسا در موارد بسیاری از جمله عدم خرید نفت، خارج شدن از فعالیت‏های نفتی و تنها گذاشتن ایران ایران در مواقع حساس، این موضوع اثبات شده است. در وضعیت‎های مشابه بهره ‏مندی از سیاسی موازنه منفی قطعا کارساز خواهد بود؛ امری که در کشور ما مغفول مانده است.

پرسش سوم: مشارکت راهبردی ایران و چین چه تاثیری در مناسبات ایران و روسیه و نیزروابط ایران و کشورهای اتحادیه اروپا چه می‌تواند باشد؟ چین و روسیه علیرغم اتخاذ برخی سیاست‎های هم تکمیلی در برابر غرب، دو قدرت رقیب هم هستند. طبیعی است که روسها‎ از حضور گسترده چینی ها در ایران و در دست گرفتن عرصه های گوناگون را نمی‌پسندند. این دو قدرت فقط در چاپیدن کشورها مانند هم هستند اما هر دوی آنها زیاده هستند.

چین با اتحادیه اروپائی هم رقابت شدید دارد. حضور چین در بخش‎های صنعتی و نفتی باعث دور نگه داشته شدن اتحادیه اروپائی از بازار ایران و عرصه های سرمایه گذاری خواهد شد. در حالی که ایران با رساندن خط لوله گاز به ترکیه و پشت دیوار اروپا، فرصت بسیار خوبی برای حضور در بازار پر رونق گازی آنجا داشت که پرداختن به امور دیگر و عدم درک درست از حوادث پیش رو باعث شد این موقعیت در اختیار روسیه قرار بگیرد.

پرسش چهارم: آیا مشارکت راهبردی ایران و چین، می‌تواند تاثیری در مناسبات منطقه ای بویژه در روابط چین و هند و نیز روابط ایران و کشورهای منطقه آسیای جنوب غربی به ویژه خلیج فارس داشته باشد؟ روابط چین با کشورهای مورد پرسش منهای هند از رابطه چین با ایران اگر بهتر نباشد بدتر نیست. از این رو چین همواره در تعقیب منافع ملی خود، توجه خاصی به کشورهای حوزه خلیج فارس داشته مخصوصا از زمانی که جای خالی نفت ایران با اقدام عربستان سعودی پر شد، این رابطه رو به بهبود بوده است. تصور رابطه راهبردی به گونه ای که رابطه چین با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس تحت الشعاع قرار بگیرد، کاملا اشتباه است. زمزمه حضور هند در امور بندرسازی در ایران، چین را به تکاپو انداخت تا به سرعت، حضور رقیب را منتفی یا اثر حضورش را کمتر کند.

دنیای کنونی از صفت واقع گرائی افراطی در تمام عرصه ها رنج می‏ برد. از این رو جستجو برای یافتن اخلاق، نوع دوستی، کمک، امور خیریه و …در سیاست بین‏ الملل بیهوده خواهد بود. کشورها به قدر توانمندی های خود در عرصه ها حضور دارند. عدم اشراف به قواعد بازی بطور حتم تبدیل شدن به مهره بازی را در پی خواهد داشت.

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا