محیط دنیای کلاسیک و مدرن غرب؛ دیکتاتوری های پنهان در دمکراسی های خندان
مطالعه فرایند تاریخی شکل گیری قوم، قبیله، ملت و دولت بر بستر فراگرد سرزمینی محاط مغرب و از عهد باستان و مرتبط با سببی آن یونان و رم، تا میراث دار آن در منطقه ژئوپلیتیکی اروپای غربی و سپس آمریکای شمالی در دو سوی آتلانتیک و در جهان مدرن به خوبی نشان می دهد که تقریبا همیشه عامل محیط جغرافیایی و انسان اندیشمند فلسفه محور، محرک فعال و تبیین کننده ی روند ساختار جامعه کلاسیک و نوگرای غربی است. بطوری که پیدایش دولت شهرهای یونان که در واقع مولد تکثر محیط مساعد مدیترانه شمالی با پراکندگی جمعیت و مردم خردمند ناشی از آن بود؛ استقلالی را موجب گردیدند که خروجی آن دمکراسی بود. بنایراین به نسبت، همیشه محیط های مکانی مساعد محرک ایجاد کلونی های کوچک، بزرگ و دینامیک اجتماعی بوده اند. اما محیط های مساعد مدیترانه که در آغاز ایجاد کننده کلونی های کوچک جمعیتی بودند؛ جامعه مستقر آن در امتداد فرایند زمانی، در استمرار، تکوین، بازسازی، استواری و حفظ امنیت جامعه ناتوان بود. از این رو عنصرامنیت در این مکان ها تعیین کننده گردید. عنصر فوق همواره منطبق بر قدرت و ضعف، و در مواردی برتوازن ژئوپلیتیکی استوار بود. این فرم مکانی به همراه عناصر چندگانه امنیت، کمابیش اما پیوسته بر مرزهای مدیترانه شمالی و عمدتا در سرزمین های شرقی و تا حدودی براقوام بربر اروپای شمالی مطابقت داشت. پس کارکرد و ضعف امنیتی کلونی ها در این منطقه، دسترسی و دستیابی به یکپارچگی و قدرت را در مقیاس بزرگ، و در مقابل نیروهای عمدتا شرقی(ایرانیان)، و شمالی(بربرها) مدیترانه، برای جامعه کلاسیک غربی توجیه می کرد. از این رو پیدایش دولت شهرهای یونان که شکل گیری آن ابتدا با یک دمکراسی اکتسابی از محیط، اندیشه و سپس قراردادی با محرک امنیت بود؛ و آنگاه در قالب یک جمهوری در میراث دار آن یعنی رم متمرکز و اقتدارگرا ظهور پیدا کرد، مسبب پیدایش دیکتاتوری پنهان و طولانی حکومتی(این موضوع کم و بیش در جوامع شرقی به شکلی دیگر نیز صادق بود) در دمکراسی مردم پایه است. این وضعیت ناظر بر بستر محیط مساعد و جغرافیای وسیع اروپا و سپس امریکای شمالی است؛ اما دارای تاریخی مشتمل بر فرایندی انتقالی کمابیش درکلیات، ولی عموما متغییر در جزئیات می باشد. پس وقایعی که بروز آن اثر تداوم تاریخی تنوع اندیشه و جغرافیا بر پیدایش دمکراسی ناتراز بین حکومت و مردم می باشد، در طول سده ها تقریبا همیشه بصورت خودکامگی های پنهان طولانی در دمکراسی، و در مواقعی به شکل مردم سالاری واقعی ولی کوتاه مدت، خود را نشان داده است. این روندی است که اکنون نیز در جوامع دمکراتیک باختری و با دیکتاتوری های مدرن پنهان درونی در جریان است. به گونه ای که شکل جدیدی از درهم تنیدگی توسعه طلبی فیزیکی کلاسیک و نرم مدرن؛ امروزه با کمک فرایند تاریخی متشکل و مداوم و با همکاری محیط مساعد و وسیع جغرافیایی، برای آنها به جایگاه های چندگانه حوزه های ژئواستراتژیک و مناطق بیشمار ژئوپلیتیکی پویا و استوار منتهی شده است. پویایی و استواری که موثر از استعمار و استثمار ناشی از اکتشافات جغرافیایی عصر مرکانتلیسم، انتقال قدرت از نیروهای های کلاسیک به دوره تمدنی میانه و سپس مدرن، که در واقع روندی ترکیبی و مبتنی بر قدرت سخت و نرم بوده، و از گذشته تا کنون توسط دولت های تحمیلی سیستم مدرنیسم در جهان تئوریزه، و اشاعه داده شده است. بنابراین این آرایه ای نوین از دیکتاتوری پنهان با کمک جغرافیا، اما با پشتوانه ای تاریخی است، که فرمی مدرن را به یاری رفاه کاذب و لعاب دمکراسی دولت محور در دل اجتماع باختر، و در خارج در جوامع توسعه نیافته، توسط حاکمیت غربی بنیان گذاشته شده است. از این رو پرسشی که مطرح می شود این است که چرا علیرغم توسعه تمدنی دمکراسی پایه ی غرب، حاکمیت های سیاسی آن با اتخاذ سیاست کتمان حقیقت و انحراف اذهان، دیکتاتوری های پنهان را کمابیش در جوامع داخلی پیگیری، و درکشورهای کمتر توسعه یافته حمایت و ترویج می کنند.
سرآغازی ناپیدا با پایانی نامشخص است که تاریخ و جغرافیا با هم زیستی بیولوژیک، مدنی و پیوسته و گاها منقطع ای را شکل داده اند که انسان واقعگرا و آرمانی، دربند دنیای بزرگ آن است. با این حال تاریخ با تمام ضعف و کاستی که در منابع شفاهی و کتبی آن وجود دارد، نسبتا اطلاعات روشنی از وقایع را در اختیار انسان قرار می دهد؛ در حالی است که جغرافیا واقعیات را در چهره و در بسیاری موارد در درون خود دارد. واکاوی در متون چنین منابع اسنادی به روش هرمونتیک، و باستانشناسی در دل جغرافیا، جدای از اینکه ممکن است بخش یا بخش های از آن توسط قدرتمندان، فاتحان، ملی گرایان و قوم گرایان نگاشته شده باشد، تقریبا راه روشنی را به انسان جغرافیایی نشان می دهد. قسمتی از این تلاش مرتبط با اندیشه، مکتب، ایدئولوژی و سیاستی می باشد که رفتارها و گرایش های جوامع انسانی و اجتماعات آن را جهت داده است. رفتارهایی که در طول فرایند تاریخی متاثر از فکر، اندیشه و جغرافیا می باشد. بدین سان تناوب درکلیات و تغییر در جزئیات مرتبط با اندیشه و جغرافیا، چارچوب شکلی تمدن، و تنوع باطنی آن را در طول سده ها ایجاد کرده است. لذا به فراخور این مسائل، جامعه انسانی متشکل از فرد، خانواده، کلونی، قوم، ملت و گونه ای از اجتماع (جهانی) فراگیر، موثر از فرایند تاریخی و جغرافیای متغیر، و نماینده آن از سیستم سیاسی ابتدایی تا مدرن؛ همیشه و به تناوب پدیده آورنده شکلی از اکثریت در دیکتاتوری سیاست محور، و اقلیت در دمکراسی واقعی بوده است. از این رو تشکل دمکراسی واقعی در طول تناوب تاریخی به قلیت زمانی و کمیت مکانی( به جز مقطعی از تاریخ باستان و دوران مدرن) بوده است. حتی این پدیداری دمکراسی در دوران خود نیز، واقعی در دوره زمانی کوتاه، و متمایل به زمان طولانی در دولت محوری است. این فرایند کم و بیش در بطن دوره مدرن با همه پیشرفت های آن نیز وجود دارد. دیکتاتوری های پنهان در دل جوامع توسعه یافته و البته دمکراسی محور که توسط دولت های مدرن مرتب خلق، بازسازی و مدیریت می شود. خلق شکلی از رفاه کاذب با لعاب دمکراسی خندان دولت پایه که با شگردهای سیاسی، رسانه ای، تهدیدهای ایجادی، و به بهانه منافع ملی و نگهداری منابع راهبردی؛ منجر به جنگ، هراس اجتماعی، محدودیت های اجتماعی، شکلی از امنیتی شدن ناشی از تروریسم ایجابی، گروگانگیری جامعه بواسطه تولید و مصرف انبوه برای انباشت بیشتر سرمایه، بازسازی اقتصاد رکودی مقطعه ای؛ تولید، توزیع، نگهداری، بازسازی و انتقال انرژی، دسترسی موثر و نامحدود و ترس از آزادی اطلاعات در فضای مجازی؛ قالب تحمیلی حاکمیت سیاسی برای مهار دمکراسی راستین؛ که در واقع تهدید کننده منافع، قدرت و به طور کلی استیلای دولت مدرن بر جغرافیا و انسان است. این شکلی از دیکتاتوری پنهان و تحمیل بر دمکراسی محقق شده توسط دولت هایی است که قالب تصنعی و غیر واقعی آن در لعاب زیبایی با محوریت رفاه اجتماعی به جامعه عرضه شده است. آرایه ای از دمکراسی که خالق آن جغرافیای مرفح متکی به محیط مساعد و پویای داخلی، و منابع منافع محور خارجی است. دمکراسی که در نما و کلیات مردمی، اما در باطن با مدیریت دولت و یک دیکتاتوری پنهان تحمیلی، و با لایه ی مقبول ظاهری به جامعه القا شده است. مردم سالاری دولت محوری که بوسیله القای فضای رسانه ای، کالاهای لوکس مصرفی و انبوه تخریب کننده محیط زیست، فلسفه تولید و انباشت ثروت، فرزانش لذایذ کاذب و ایده ی برترین نوع آزادی بشر؛ مرتب بازتولید، بازسازی، تبلیغ، اشاعه و تئوریزه می شود. این در حالی است که متناظر آن با بی عدالتی اجتماعی، تقسیم و توزیع ناعادلانه ثروت و دولت های در سایه که بوسیله کارتل های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حمایت و تحمیل می شوند دیده می شود. در اینجا بحران های ناشی از تنوع اقلیت های مذهبی، قومی، نژادی، مهاجرین و رنگین پوستان در دل این جوامع، برآمده از دیکتاتوری های پنهان دولتی در دمکراسی رایج و مدیریت شده ی تحمیلی نیز دیده می شود. بازخورد و خروجی ژئوپلیتیکی این نوع دمکراسی های دولت محور با دیکتاتوری های پنهان درونی، بصورت هرچه بیشتر امنیتی کردن جامعه، ترس از تروریسم، تولید انبوه خبرهای بد با محوریت های محیطی برای تولید ثروت و القای رسانه ای آن به جامعه، جنگ و ایجاد آشوب منطقه ای با پایه های منابع منافع محور در قاب ملیح دمکراسی و گسترش آزادی، و همچنین همراه با حمایت، اشاعه و مماشات با دیکتاتورهای جهان سوم است. این نوعی از گروه ها و احزاب در سایه و در درون حاکمیت های سیاسی است که با دسترسی به ثروت و ایجاد رفاه کاذب، تولید، توزیع و مصرف گرایی مخرب؛ دیکتاتوری های پنهانی را با کمک رسانه منحرف کننده اذهان؛ در دل دمکرسی فریبنده ایجاد کرده اند. آثار و بازخورد این شکل از دیکتاتوری پنهان در دمکراسی، بی تفاوتی اجتماع مدرن غربی به شالوده ایجاد جنگ ها، بنیادگرایی، دولت های دیکتاتور، ناهنجاری های محیطی، تضاد منافع و تقابل و تضاد در دیدگاهها است. مجموعه ای از عوامل و عناصر متکثر در جزئیات که غالبا به مناطق ژئوپلیتیکی ناپایدار در منابع منافع محور به جامعه ارائه می شود. جامعه ای که در بسیاری از موارد آن را حافظ هویت، دست آوردهای مدنی، اشاعه دمکراسی واقعی، حقوق بشر و توسعه می داند، در حالیکه این سیاست در اغلب اوقات تامین کننده منافع گروه ها، احزاب، دولت و حاکمیت سیاسی است، که در دمکراسی مدیریت شده و جغرافیا؛ به شکل دفاع از آزادی های مدنی و جغرافیای سیاسی مرز، قلمرو و ژئوپلیتیک به اذهان جامعه تفهیم می شود. این نمودی از جغرافیای کلاسیک مساعد و اکنون جامعه مدرن غربی( شمال مدیترانه، اروپا، امریکای شمالی، کانادا) است که محرک اندیشه و سپس پویایی آن در دل دمکراسی شد. دمکراسی که خیلی زود توسط سیاست، مدیریت و دولت محور گردید. ایده ای پایدار که درخشندگی غیر واقعی و جذاب آن در غرب، نمایش خیم شب بازی آن در دیکتاتوری های جهان سوم، و به آرمانگرایی و آرزویی برای توده های بازنده تبدیل شده است. اندیشه ای در جهان که نمایش و کاربرد آن در جوامع مدرن تامین کننده منافع قدرتمندان و دولت ها، و در دیگر ملل تقریبا به آرزویی مطلوب اما غیرواقعی تبدیل شده است. محیط و اندیشه ای که تامین کننده منافع ژئوپلیتیکی دنیای مدرن، و به تضادی تقریبا پایدار در جوامع سنتی و حتی در حال توسعه منجر گردیده است. بنابراین نهادهای اثرگذار در دمکراسی، تجارت، سیاست، مکان های حیاتی، محیط خدماتی طبیعت و مدنیت دنیای مدرن باید به این مسئله نگاه کنند که، التزام رسیدن به هستی واقعی و متداوم، مستلزم دستیابی به شفافیت در اندیشه است. دستیابی به این حقیقت نبز در گرو توجه و انتخاب واقعی بین تجارت که محور آن سرمایه گذاری و تولید بی محابا برای انباشت هر چه بیشتر سرمایه به هر بهایی، و یا در پیش گرفتن مدنیت راستین با دمکراسی ای شفاف است. بنابراین انسان مستقل در جغرافیای آزاد، دربند اکتسابات محیطی متاثر از امنیت، تهاجم مرتبط با مازاد محصول، تولید، انباشت؛ و پس از آن قرارداد های اجتماعی ناشی از آن است، که به صورت متناوب و طولانی در سیطره ی دیکتاتوری های حاکمیتی، و مقاطعی در بهترین حالت مردم سالاری کوتاه مدت، و در بلند مدت دمکراسی دولت محور نتیجه آن بوده است، و شکل واقعی آن در دوران کلاسیک و مدرن هنوز قابل مشاهده می باشد.