کشمکش تاریخی مابین ادیان و سیاست، واکنش در خردگرایی و مذهب سیاسی؛ تقابلی از پیدایش تمدن تا ژئوپلیتیک مدرن

قرن ها است که ادیان و سیاست در یک کشمکش تاریخی دنباله دار و بر بستر جغرافیای مساعد مدنی؛ اجتماع بشری و در نهایت جامعه انسانی متفاوت را شکل داده اند. از ادیان بدوی که مبتنی برطبیعت، جادو، نگاه به آسمان، تخیلات و به طورکلی مقید به برداشتی از جغرافیا و اندیشه بوده اند، تا آنهایی که  بر وحی و تلفیقی از فلسفه و کلام استوار شدند، همیشه اغلبشان بر پایه و ندایی از رهایی و در پایان آنها  به همراه سیاست، تمدن و در مواقعی انحصار، دیکتاتوری، خودکامگی و تراژدی را بوجود آورده اند. دوگانه ای از اندیشه و آسمان به همراه انسان سیاسی متکی به جغرافیای متنوع در عوامل و عناصر محیطی ایجاد کننده قدرت که هر چیز آسمانی و زمینی را در انتها برچارچوب منابع منافع محور وضع کرده، و برای دسترسی و دستیابی به آنها بر مدار جنگ و سیاست ایستادند. عواملی که در دنیای مدرن پیچیدگی هایی را باعث شدند که سرانجام جغرافیا و ادیان و هرآنچه درآن است را به هم وصل کرده، و درآخر به همراه سیاست، ژئوپلیتیک ترکیبی را موجب گردیدند. فرایندی مداوم که علیرغم توسعه تمدنی و گسترش فرهنگ دمکراسی، به کشمکشی پایدار در عصر حاضر نیز تبدیل شده است. قدرت موثر ادیان و مذاهبی که بر مدار آزادگی پایگذاری شدند، اما غالبا در انحصار انسان سیاسی و سلطه محور قرارگرفته، و با تبدیل شدن به مذهب سیاسی، به استبداد سیاسی انحصار طلبان قدرت و محیط جغرافیا یاری رساند. ساختاری از آیین، اندیشه، سیاست و زمین که به دولت و حاکمیت، فضای سیاسی و تقدس بخشید و انسان آزاده را استثمار کرد، و ژئوپلیتیک استعماری و استراتژی های مرتبط با آن را به خدمت انسان سیاسی قدرت محور درآورد. اتحاد و کشمکشی مابین سیاست و مذهب سیاسی که سده ها است خسران بشر را به دنبال دارد، و علیرغم رهایی محور و اخلاقی بودن ادیان، به دستاویز سیاسیون و ابزاری برای مذهبیون تبدیل شده است. این مسئله ای است که از ترکیب آن با جغرافیا، ژئوپلیتیک شکننده ای را موجب گشته که ماحصل و خروجی آن انسان دربند و محیط تخریب شده می باشد. محیطی که در دنیای مدرن ژئوپلیتیکی را بوجود آورده که زایمان و ارثیه آن در سکولاریسم و مذهب سیاسی ظهور کرده، و خردگرایی نقطه ی تلاقی آنها است. این در حالی است که در غایت برخورد ترکیبی از سنخ اندیشه، آسمان و زمین در عصر ما است که تنش، آشوب، امنیت و امیدواری از نوع ژئوپلیتیکی را در دوران  مدرنیسم تشدید کرده است. نهشته ای از دو سطح تقابل و همیاری سیاست، دین و مذهب سیاسی و پدیداری آن در ژئوپلیتیکی غامض با سیاست و انسانی محبوس که در زمان احاطه شده است، و رهایی از آن، خردگرایی جمعی متصل به آرمانگرایی منطقی و واقعگرایی در محیط جغرافیایی عقل گرا را تجلی و مطالبه می کند. آرمان و واقعیتی که مجزا بودن در اخلاق، اما همراه بودن در عمل منافع محور، از خصایص ادیان واقعی در برابر سیاست و مذاهب سیاسی است. بنابراین همسان با نگارش متن مقدماتی سوالی که مطرح می شود این است که، در تقابل یا یگانگی تاریخی ادیان و سیاست و ظهور دولت، حاکمیت و مذاهب سیاسی که به دوران مدرن براساس اندیشه های مکتبی و سیاسی نیز کشیده شده است، چرا علیرغم تحولات و تغییرات مثبت، بیشتر برمدار رویارویی ژئوپلیتیکی ناشی از رقابت سیاست و مذهب سیاسی، یا اشتراک ناشی از منافع، در هماورد و همراهی پایان ناپذیری قرار دارند.

درست در بحبوحه آفرینش، ظهور و تدوام تاریخ، انسان مرتب با نیروهای خیر و شرآسمان و زمین، و پیدایش اسطوره و وحی در رابطه و کارزار بوده است. در واقع پیوند ذهن –آسمان و اندیشه- جغرافیا، ترکیبی را سبب شدند که برآیند آن اسطوره و سرانجام وحی بود. این فرایندی از آسمان به همراهی زمین شکوفا، جغرافیای محیطی مساعد، ذهن کاوشگر، اندیشه ی پویا، و خروجی آن به اسطوره هایی بود که در ادامه به فلسفه منتهی شد. فلسفه ای رهایی بخش و برآمده از پنداری روان که تقریبا انسان جغرافیایی را از رنج محیطی و توهمات آسمانی رستگاری بخشید. این روند ترکیب آسمان، زمین و اتدیشه سرانجام مدنیتی را موجب شد که غالبا فاقد روح اخلاقی بود. اندیشه های تک بعدی، اکتسابات فراوان محیطی و ادیان و مذاهب برآمده از محیط، گمان و پندار؛ تمدنی را موجب گشته بود که عموما بر مدار جمعیتی سیاسی دو قطبی و اجتماعی اشرافی و با جامعه ای تملیکی و اکثرا دربند قرار داشت. حاکمیتی سیاسی غالبا تمامیت خواه و مقاوم در برابر تغییرات و جامعه ای رخوت زده ی سرکوب شده که در جستجوی اخلاقی نو، عدالتی متکثر و با محوریت دمکراسی بود. بنابراین با عملکرد اندیشه، امکانات جغرافیا، اکتباسات محیطی، تخیلات سماوی و ترکیب آنها توسط انسان، صوری شکل گرفته بود که نمود آن به صورت همزیستگاه طبقاتی از حاکمیت سیاسی، ادیان  و اجتماعی متکثر به نام جامعه مدنی بر بستر جغرافیا بود. روح کنشگر چنین اجتماع و پیچیدگی های محیطی آن که ناشی از رابطه تولید و عرضه، مازاد محصولات و ارتباط آن با رقابت، برابری، برتری، توازن، امنیت و جنگ به همراه تقدس برگرفته از ادیان و خدایان، جامعه ای را سبب شده بود که در یک طرف آن حاکمیت، مذهب، قدرت و سیاست به همراه امکانت محیط مساعد جغرافیا، و از طرف دیگر انسان دربند بود. در واقع اتحاد سیاست، قدرت، مذهب سیاسی و امکانات جغرافیای مساعد همراه با باطن نرم افزاری آن که به اخلاقیات تعبیر می شد، مدنیتی را شکل داده بود که تثبیت حاکمیت سیاسی تقدیس شده از روی تهدید، اجبار و در مواردی اقناع، سنت پذیرفته شده،  و انحصار چهره غالب آن بود. ترکیب چنین جامعه ای با جغرافیا و محیط، ژئوپلیتیکی را پدید آورده بود که مبتنی بر تعریف قدرت، استبداد، استعمار، استثمار و منابع منافع محور بود. بنابراین فرایندی تاریخی مبتنی بر ادیان، سیاست، قدرت و جغرافیا به همراه انسان فیلسوف، که سرانجام محیط متحول، اجتماعاتی انحصاری و نهایتا جامعه ای با فضای سیاسی و جغرافیای وسیع تغییر یافته، و روی همرفته تکثر نتیجه آن شد. این روند قسمت اعظم تاریخ بشر را به خود اختصاص داده است. اما نافرمانی مدنی در مقابل این روند تاریخی طولانی همراهی سیاست و مذهب و گاها تضاد آنها، انسان علوم محوری را موجب گشت که رنسانس و نوزایی خروجی آن بود. ایده و تغییراتی که رهایی و تکثر را در مفابل انحصار و محدودیت تثبیت کرد. خروجی چنین بازیافتی مجدد و ترکیبی از رهاورد تاریخی بشر به همراه علومی پویا، نقطه تلاقی سنت تاریخ، و تاریخی نو بود. موضوعی که تکثر و پیچیدگی آن مولود ژئوپلیتیگ شد. تشدد در مذهب، همراهی ادیان و سیاست، تضاد آنها بر سر منافع، استفاده ابزاری و تغییر در نگرش از عوامل پیدایش نوزایی علمی، ژئوپلیتک و مدرنیسم بود. اما دوره  مدرنیسم با تغییرات و تاثیرات مثبت، گفتمان مذهب سیاسی و اثر و دخالت آن را  در مدیریت سیاسی جامعه، و استفاده ابزاری مذهبیون از آن را وارد مرحله جدیدی کرد. بنابراین تغییر جزئی در محتوی، ایدئولوژی های اکتسابی و تقدس های بدلی، عواملی هستند که به دست سیاسیون و مذهبیون سیاسی در زمره کلیات ابزاری برای تطمیع، اقناع و یا تهدید جامعه در مقابل ادیان اخلاقی در عصر جامعه مدرن بکار می رود. ار این رو تشدد در اخلاقیات برای پیش برد اهداف سیاسی؛ ایجاد پارادوکس در جامعه مدنی و انحراف ژئوپلیتیکی است. پس پیدایش مذهب سیاسی و استفاده ابزاری مذهبیون و سیاسیون از ادیان الهی اخلاق محور برای پیش برد اهداف سیاسی و استراتژی های سیاسی جغرافیا محور، مسئله ای است که از گذشته مورد توجه دنیای سیاست و مذهبیون قرار داشته، و علیرغم نوزایی علمی و مدرنیسم، همچنان از عوامل تاثیرگذار به شمار می رود. بنابراین با وجود توسعه تمدنی و مدرنیسم بی سابقه، استفاده ابزاری از مذهب  در لایه های پنهان سیاست  و حاکمیت های سیاسی جریان داشته،  و چهره های برجسته مذهبی، تبهکاران، رسانه ها  و جنگ سالارها از آن در باسازی خیر و شر به نفع خویش بهره برداری می کنند. اما در مقابل خردگرایی و مذهب اخلاقی در لایه های جامعه ای است که تقریبا فاقد سیاست اجرایی و قدرت می باشد. این جامعه ای است که توصیه اخلاقی، ژئوپلیتیک آرمانی منطق گرا و صلح سرمایه جهانی آن می باشد. جامعه ای که جدال تاریخی به نمایندگی بر سر یک هویت مذهبی در لایه های پایینی آن در مقابل سیاست، قدرت و بر بستر جغرافیای مساعد محیطی به همراهی مذهب سیاسی موافق و گاها مخالف از بالا، تنافض هزارساله آن است. این فرایندی بود که به دوران مدرن نیز رسیده است. پیدایش مکتب های مذهبی و ایدئولوژیک و ایسم های سیاسی که برداشت های بنیاد گریانه دارند از محصولات مدرنیسمی است که یک طیف آن رادیکالیسم سیاسی و مذهب سیاسی با تمام تناقض های آن و طیف دیگر خردگرایی علمی است. ظهور حاکمیت سیاسی مذهب پایه و پنهان در بیشتر واحدهای سیاسی آسیا که عمدتا از پیدایش استعمار نشآت می گیرد، و استفاده ابزاری از آن برای سرکوب جوامع که مشتمل بر طیفی از رادیکالیسم و بنیادگرایی در جهان مدرن می باشد از نشانه های این موضوع است. این مسئله در دولت های در سایه و لایه های پنهان جامعه دمکراسی محور غربی نیز وجود دارد. بنابراین استفاده ابزاری از مذهب، مذهب سیاسی و سیاست، طیف سه گانه ای می باشد که به دنیای مدرن با همه پیشرفت هایش نیز رسیده است این در حالی است که.طیف وسیع تر آن در جغرافیای سیاسی و مرتبط با بحران، ناامنی، جنگ و خلاصه شده در علمی به نام ژئوپلیتیک می باشد، که تقریبا در دوره های متناوب بر مدار چالش قرار دارد. ترکیبی از سیاست، جغرافیا، مذهب سیاسی و اندیشه که در گستره ای از رقابت، همکاری، تناقض، و بر مداری از استراتژی های ژئوپلیتیکی منافع محور که نیابت آن جنگ، بحران و ناامنی است. این فرایند در تقابل با جامعه خردگرا، ژئوپلیتیک آرمانی عقل گرا و فلسفه ای است که صلح، توسعه و مدنیت هدف و آرزوی نهایی آن است. جامعه ای که تاریخ نامتوازن آن در ابتدا حاصل تصمیم طبقه قدرت بدوی طبیعت پایه، سپس مدنیت سیاست محور به همراه مذهب تقدس آلود در هماورد با فلسفه، خردگرایی و اخلاقیات، و در نهایت در دوران مدرن ژئوپلیتیک ترکیبی منافع محور با همه جوانب چالشی، و در مواردی امیدواری به اجتماع علمی اخلاقی قدرتمند، از شواهد آن است. موضوعی که از گذشته تا کنون با انسان فکور متصل به آسمان و زمین بوده، و تاثیرات آن در عرصه و زمینه های آرمانی، محیطی به همراه انسان، و نشات گرفته از افکار، سیاست، جغرافیا و مذهب است. این نوعی از تقابل دوگانه است که انسان آسمانی و زمینی تاکنون نتوانسته خود را از آن رها کند. اندیشه ای به همراه زمین و آسمان، و از بدو تاریخ تا ژئوپلتیک مدرن که همواره ملازم انسان و زندگی او بوده و همچنان خواهد بود.

ارجاع به این تحلیل

هیودی،محمدرضا (1402) کشمکش تاریخی مابین ادیان و سیاست، واکنش در خردگرایی و مذهب سیاسی؛ تقابلی از پیدایش تمدن تا ژئوپلیتیک مدرن، ژئوپلیتیک و دیپلماسی، انجمن ژئوپلیتیک ایران

درباره نویسنده

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا