گزارش تکمیلی سخنرانی دکتر بهرام امیراحمدیان

مسائل زیادی در مورد آذربایجان وجود دارد. بحث های استراتژیک، امنیتی و … . اما محور بحث  امروز مسائل سیاسی و فرهنگی است، چرا که ایران و آذربایجان، بیشتر وجوه اشتراک دارند تا وجوه افتراق، اما متأسفانه هم در ایران و هم در آذربایجان، حرکت ها و گروه ها، و جریاناتی از این وجوه افتراق اندک برای خدشه وارد کردن به روابط دوجانبه دو کشور استفاده می­کنند. نکاتی وجود دارد که شاید در ظاهر اهمیت کمی داشته باشد ولی نیازمند توجه بیشتری است. ایشان بحث را با موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی جمهوری آذربايجان اشاره کردند و بیان کردند که ميراث فرهنگی و معماری ملی و اسلامی جمهوری آذربايجان مهمترين عامل ثبات ملت جمهوری آذربايجان است. آذربايجان دومين کشور شيعه جهان است که برخورداری از این باور که آذريها خودشان ملت بزرگی هستند که سابقه دولتمداری در منطقه را دارا هستند، به آنان نوعی اعتماد به نفس داده است. آذربایجان کشوری دو تکه است و همانگونه که می­دانیم کشورهای دو تکه از مشکلات زیادی برخوردارند. آذربایجان برای اداره بخش برونگان خود، نخجوان، با مشکلات زیادی روبه روست. همچنین این کشور پيش از استقلال و پس از استقلال با مشکلاتی روبه رو بوده است. در این زمینه می­توان به  جنبش جدايي­طلبي تالشها قبل از استقلال، جنبش جدايي­طلبي و استقلال­خواهي ارامنه قره­باغ در سال 1988، حمله خونين ارتش سرخ و قتل عام مردم باكو در 20 ژانويه سال 1990 اشاره کرد. همچنین در سالهاي آغازين فروپاشي شوروي، اقتصاد وابسته به شوروي سبب بحرانهاي شديد اقتصادي شد. همچنین جنگهاي سالهاي 1991 تا 1994 و اشغال قره باغ سبب از دست رفتن قره باغ و 7 شهرستان پيرامون و کشته شدن افراد زیادی شد شد. امروزه ميراثهای گرانبهای معماری و آداب و رسوم مردم آن در کنار تنوع فرهنگی و انواع غذاها، پوشاک و صنايع دستی متنوع و چشم اندازهای جغرافيايی متنوع اين کشور را به موزه مردم شناسی تبديل کرده است که همه ساله هزاران گردشگر خارجی را بخود جلب می­کند که موجب شکوفايی اقتصادی شده است.

آذربایجان در دوره­های باستان، بخشی از قلمرو ایران بوده است. با ورود اعراب این قلمرو از هم پاشیده شد تا دوره صفویه در قرن دهم هجری که اولین دولت ملی در ایران تشکیل شد و کشور آذربایجان کنونی هم بخشی از قلمرو امپراتوری صفوی شد. بنابراین ما میراث­های مشترکی (موسیقی، زبان، ادبیات و …) داریم. در اواخر قرن نوزده و اویل قرن بیستم، حکومت آذربایجان به وجود آمد. نظام حکومتی آذربایجان ریاستی است و رئیس جمهور از اختیارات وسيعی برخوردار است و همه ارکان حکومت و عمده امور دست رئیس جمهور است. در آذربایجان گونه­ای نظام موروثی وجود دارد و همه امور در ید قدرت خاندان خاصی است و رئیس جمهور می تواند بدون محدودیت در انتخابات شرکت کند.

نکته­ای که ما باید در مورد کشورهای پیرامونی خود و به ویژه آذربایجان به آن دقت کنیم این است که این کشورها می­خواهند ملت­سازی کنند و برای ملت­سازی نیاز به عناصری دارند. نگاه ما به این مناطق این است که این کشورها بخشی از ایران بوده­اند. این امر بیشتر دشمنی آفریند تا دوستی. حکومت آذربایجان برای ملت­سازی و ساخت و تقویت هویت­ملی بر عناصری چون جغرافياي سرزميني(شامل آذربايجان ايران)، زبان آذربايجاني(که حتی گاهی ريشه­های این  زبان را به دوره سومر می­رسانند)، مشاهير و بزرگان(معرفي بزرگاني چون نظامي گنجوي به عنوان مشاهير آذربايجان)، ساخت تاريخي كهن برای سرزمين و معرفي شاه اسماعيل صفوي(اسماعيل خطائي) به عنوان بنيانگذار دولت صفوي آذربايجان تأکید می­کنند.  تأکید بر این عوامل، با سرزمین مادری(ایران) که از آن جدا شده است، تضاد ایجاد می­کند و وقتی ما ایرانی­ها بر این تأکید می­کنیم که کشور آذربایجان کنونی جزئی از ایران بوده است، این امر حساسیت و دشمنی می­آفریند. آذربایجانی­ها در دوره شوروی شروع به ملت­سازی کرده بودند که نمود آن را می­توان در شعرهای خواننده­های مردمی آذربایجان مانند مرتضی ممداف متخلص به بلبل، یا رشید بهبود اف مشاهده نمود.

از سال 1991، زمانی که جمهوری آذربایجان اعلام استقلال کرد، روابط آذربایجان با ایران آغاز شد. نکته اساسی این که در اواخر حکومت شوروی، مردم از مرزهای جمهوری آذربایجان(که بخشی از مرزهای پرده آهنین شوروی بود، و سه رشته سیم خاردار داشت) عبور کرده و از رود ارس گذشتند و به ایران آمدند. اما پس از استقلال آذربایجان روابط ایران و آذربایجان فراز و نشیب زیادی داشته است و همیشه در نوسان بوده و هنوز هم روابط متشنج است. اين روابط در ابتدا دوستانه و از نظر تجاري- اقتصادي در سطحي بود که ايران را در جايگاه عمده­ترين شريک اقتصادي آذربايجان قرار مي­داد، اما به تدريج اين روابط هم از نظر سياسي و هم از نظر اقتصادي دچار چالش­هايي شده است. در منطقه قفقاز، جمهوري آذربايجان بيش از ديگر جمهوري­ها توجه ايران را به خود معطوف مي دارد. گسترش پيوندهاي اين جمهوري با غرب و تمايل شديد اين کشور براي درگير ساختن بيشتر منافع ايالات متحده و حضور نظامي اين کشور و ناتو در منطقه و مهمتر از آن، تقويت برخي هيجانات و احساسات ضدايراني در اين جمهوري، از جمله مسائلي هستند که به شدت براي ايران تهديدزا محسوب می­شوند. پيشبرد روند دولت- ملت سازي دراين جمهوري مبتني بر افزايش پيوندها با غرب و نيز تکيه بر برخي اسطوره ها و سمبل هاي ضدايراني که به شدت تهديد کننده منافع ملي ايران است، ايران را به واکنش وا مي­دارد.

از سوی دیگر نگاه ما ایرانی ها این است که  آذربایجان به ايران تعلق داشته است. حتی در سالهای اخير برخی افکار عمومی بر اين مبنا استوار بوده که چون از زمان امضای معاهده ترکمنچای 100 سال گذشته است، 17 شهر قفقاز بايد به ايران بازگردانده شود(در حالی که معاهده در سال 1828 بين ايران و روس امضاء شده است و دائمی بوده است).  در واقع در هر دو سو جريانهايی دانسته و نادانسته در راستای تيرگی روابط و ادامه آن حرکت می­کنند. همچنین باید این نکته را در نظر گرفت که حکومت ایران، یک حکومت دینی و مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی است. در ايران كه راديو تلويزيون خصوصي وجود ندارد، هر موضوعي كه از راديو تلويزيون پخش مي­شود، موضع رسمي دولت ايران محسوب مي­شود. در صورتی که در آذربایجان تلویزیون خصوصی وجود دارد و حکومت مسئولیت برنامه­های ضدایرانی را به بهانه آزادی بیان عهده نمی­گیرد. در جمهوري آذربايجان یک مقام به نام شيخ الاسلام وجود دارد که امور دینی را تنظیم می­کند. چون جمهوری آذربايجان کشوری مسلمان با اکثريت شيعه مذهب است. اصولا در ايران چنين پنداشته می­شود که چون آنان شيعه هستند، لاجرم دولت و ملت آن کشور بايد از اصول اعتقادی شيعه پيروی کنند که مرکزيت آن در قم استقرار دارد و بدون در نظر گرفتن این که دولت آذربایجان در چارچوب مرزهای سياسی خود دارای استقلال است؛ در ايران دواير دينی و مراجع می­خواهند در همه زمينه­های دينی و مذهبی بر آن کشور اعمال اراده کنند. به همين سبب يکی از عوامل مهم و اساسی تيرگی روابط به اين نوع مسائل برمی­گردد که دولت اين کشور آن را از مصاديق دخالت در امور داخلی اين کشور می­داند و بدان اعتراض دارد.

در مقابل نگاه آذربایجان چگونه است؟ و چه عواملي دولت آذربايجان را به احساس عدم امنيت از سوی ایران وا مي­دارد؟ برای پاسخ به این سوال باید وابستگي تاريخي و فرهنگي آذربایجان به جهان ايراني را در نظر گرفت که در نتیجه حکومت آذربایجان را برای بازتعریف تاريخ براي زدودن حافظه تاريخي ملت آذري و تقویت اندیشه سیاسی دولت ناگزير می­کند. در واقع آذربایجان با بحران هويت و فرايند بسيار سخت ملت سازی رو به روست و در این زمینه به شعرای ایرانی، موسیقی ایرانی، مشاهیر ایرانی و حتی ابزار موسیقی ایرانی همچون کمانچه … چنگ انداخته و اینها را از آن خود می­داند. آئين­ها و آداب و رسوم ايراني از جمله نوروز و چهارشنبه­سوري كه در بين مردم بشدت رواج دارد، از چالش­های هویتی در جمهوری آذربایجان است. همچنین در این زمینه باید به وجود اكثريت آذري زبانان در ايران و اقليت آن در جمهوري آذربايجان و ترس از افزايش گرايش مردم آن كشور به سوي ايران‌؛ خصومت آذربایجان با ارامنه و تاريخ نسبتاً طولاني درگيري فيمابين‌ و روابط مسالمت آمیز ایران با ارامنه و توسعه روابط فیمابین؛ محصور شدن از سوی جهان ایرانی از سوی جنوب، و محصور شدن از سوی فرهنگ ارمنی در غرب؛ همسايگي با روسيه، قدرت برتر منطقه به عنوان يك قدرت اتمي در شمال و وجود علايق استراتژيك و نگراني­هاي روسيه در منطقة قفقاز جنوبي و همکاری نظامی ارمنستان با روسیه‌؛ احساس نبود مرز مشترک بلافصل با متحدان اصلی غربی و ترکیه(آذربایجان فقط 11 كيلومتر در شمال غربي نخجوان، با تركيه مرز دارد)؛ وقوع انقلاب اسلامي در ايران و گسترش انديشه‌هاي اسلامي شيعي در آذربايجان‌ اشاره کرد.

اما دلایل تیرگی روابط ایران و آذربایجان عبارتند از: اختلاف برسر تعيين رژيم حقوقي درياي خزر، طرح موضوع آذربايجان واحد با شعار وحدت آذربايجاني­هاي جهان(آنان همواره مساله آذری­های ايران را پيش می­کشند و نگرانی خود را با ابراز اينکه به زعم آنان حقوق و آزادی­های زبانی و فرهنگی همزبانانشان در ايران نقض می­شود اعتراض می­کنند)؛ ترس آذري­ها از اسلام شيعي و نفوذ انديشه­هاي انقلابي به داخل کشور خود؛ تبليغات منفي رسانه­هاي جمهوري آذربايجان عليه ايران، همکاري­هاي آذربايجان با ناتو؛ نارضايتی ايران از همکاری آذربايجان با آمريکا و اسرائيل و موضع بی­طرفی درباره فلسطين؛ نارضايتی آذربايجان از روابط روبه­گسترش ايران با ارمنستان و اتهام حمايت ايران از ارامنه قره باغ و کمک­های اقتصادی به آن.

تاکنون جمهوری آذربایجان اقدامات نامناسبی علیه ایران انجام داده است که در این زمینه می توان به سرکوب فعالان اسلامي به جرم جاسوسي و همکاري با ايران، تأمين آزادي عمل بيشتر براي نيروهاي پان­ترکيستي مخالف ايران، انجام تبليغات منفي در رسانه­هاي گروهي دولتي و غيردولتي آذربايجان برعليه ايران، گسترش همکاري­هاي نظامي با آمريکا و گسترش رو به بهبود روابط اين کشور با اسرائيل علي رغم نگراني هاي ايران، به بهانه روابط ايران و ارمنستام اشاره کرد این اعمال باعث شده که علي رغم ويژگي هاي همگرايي بسيار(دين و مذهب مشترک، اشتراکات تاريخي و فرهنگي، وجود پتانسيل هاي مناسب براي همکاري و…) که در روابط دو کشور وجود دارد و علي رغم تلاش براي بسط روابط سياسي، اقتصادي و امنيتي با اين کشور، دو کشور نتوانند آنطور که بايد از ظرفيت­هاي موجود براي همکاري استفاده کنند و روابط طرفين سرد باقي مانده است.

ایشان در ادامه به بیان توضیحاتی درباره کتاب­های درسی در جمهوری آذربایجان و محتوای ضد ایرانی این کتب پرداختند و بیان کردند که در جمهوري آذربايجان از سال 1991 كار بررسي كتابهاي جديد آغاز شد. خطوط اصلي تاريخ آذربايجان و تاريخ عمومي بطور جداگانه ترسيم و در كتابهاي درسي از كلاس پنجم دبستان تا دانشگاه گنجانده شد. به عنوان مثال كتاب «آتايوردو» (به معنای سرزمين پدري‌) كتابي درسي براي دانش‌آموزان كلاس پنجم ابتدايي در جمهوري آذربايجان‌ است. هدف از تأليف و تدريس اين كتاب ارائه تصويري فراگير از «وطن آذربايجان‌» براي دانش‌آموزان آذربايجاني است‌. اين كتاب حاوي مباحث گوناگوني درباره تاريخ‌، جغرافياي تاريخي‌، تاريخ ادبيات و تحولات معاصر «آذربايجان‌» است‌. در اين كتاب «آذربايجان‌» به سرزمين‌هايي اطلاق شده كه امروزه در قلمرو آن آذري زبانان پراكنده شده‌اند. بنابراين بخشي از قلمرو حاكميت جمهوري اسلامي ايران‌، ارمنستان‌، روسيه و گرجستان را نيز در برمي‌گيرد. در اين كتابها تاكيد بر آنچه ارزش­هاي ملي و معنوي خلق آذربايجان گفته مي‌شود محور قرار گرفته و مفهوم آذربايجان فراتر از مرزهاي كنوني جمهوري آذربايجان بوده و شمال غرب ايران را نيز در برمي‌گيرد. در تدوين كتب تاريخ، آذربايجان به عنوان كشوري باستاني است‌. در اين كتابها ايران ستيزي محور قرار گرفته است و از نخستين درسهاي تاريخ به تلاش شاهان باستاني ايران براي تصاحب آذربايجان‌! و سرزمينهاي جنوبي آذربايجان در زير حاكميت ايران اشاره شده است‌! . در كتب تاريخ شخصيت­هايي همچون نظامي گنجوي‌، خاقاني‌، حتي خواجه نصيرالدين طوسي‌، شهريار، ستارخان و شيخ محمد خياباني بصورت مجزا به عنوان شخصيتهاي آذربايجان و شهرهايي همچون تبريز و اردبيل بمثابه شهرهاي آذربايجان مورد توجه قرار گرفته است‌. در تمام کتابها و نقشه­های تاريخی در جنوب آذربايجان دولتی به نام «ايران» وجود ندارد و تنها به اسم حکومت نوشته شده است. بنا به اعتقاد آنان سرزمينی به نام ايران تا آغاز قرن بیستم وجود نداشته و رضا شاه برای نخستين بار اعلام کرده است که اين سرزمين «ايران» نام دارد. از آنجا که در محافل ايرانی گفته می­شود که تا سال 1918 در شمال رود ارس سرزمينی به نام «آذربايجان» وجود نداشته، آنها برای رويارويی با اين واقعيت نام تاريخی ايران را هم انکار می­کنند. حال آنکه در منابع مکتوب تاريخی از سرزمين ايران به دفعات نام برده شده است. كتابهاي درسي تاريخ آذربايجان اشاعه دهنده انديشه ايران­ستيزي و پان­تركيسم در بين جوانان است. در صورت ادامه اين وضعيت در آينده نسلي نو در جمهوري آذربايجان پديد خواهد آمد كه نسبت به همسايه جنوبي خود ادعاي ارضي دارند. براي زدودن اين كج فهمي اقداماتي اساسي و پايه­اي لازم است كه به جز با زبان گفتگو امكان جلوگيري از رشد اين گونه انديشه­ها كم است.

همچنین ایشان به ذکر توضیحاتی در مورد شبکه­های تلویزیونی و تشكلهاي جدايي­طلب موجود آذريها در مخالف با جمهوري اسلامي ايران که مورد حمايت پنهان و آشكار حكومت جمهوري آذربايجان هستند اشاره کردند. و در این زمینه به ذکر توضیحاتی در مورد اتحادية آذربايجان واحد، جبهة آزاديبخش ملي آذربايجان جنوبي، پارلمان آذربايجان جنوبي،‌ جنبش بيداري ملي آذربايجان جنوبي(گاموح‌)، تلويزيون آذربايجان جنوبي، تشکیلات آزادی ملی آذربایجان، تشکیلات مقاومت ملی آذربایجان و  حزب استقلال آذربایجان جنوبی پرداختند.

در نهایت ایشان به عنوان جمع بندی فرمودند که ما باید روابط­مان را بهبود ببخشیم. جمهوری آذربایجان کشوری است که بزرگترین درصد رشد اقتصادی جهان را به خود اختصاص داده است. داشتن همسايه‌اي در حال پيشرفت و ثروتمند چون آذربايجان، طبيعي است که موجب آرامش ايران است. ما باید از این شرایط استفاده کنیم. ما همسایه هستیم، مرزهای آبی مشترک، محیط زیست مشترک، دریای مشترک و … داریم. این ها همه عواملی است که باید موجب شود اندیشمندان ما به فکر راهکارهایی برای بهبود روابط باشند. عضويت دو کشور در سازمان همکاری­های اقتصادی(اکو)، سازمان همکاری­های اسلامی و امضای قراردادهای گوناگون در زمينه همکاری­های اقتصادی، فرهنگی، سياسی و امنيتی، زير ساختهای حقوقی و قانونی همه جانبه­ای را برای بهره­گیری از ظرفيت­های دو طرف فراهم آورده است. بر اساس آمار گمرگ ایران، جمهوری آذربایجان جزو ۵ کشور طرف معامله با بیشترین تراز تجاری مثبت(بدون احتساب نفت و گاز) با ایران است. در این زمینه بحث دریای خزر زمینه ای مناسب برای همکاری دو کشور فراهم می­آورد و ما می توانیم سازمان همکاری خزر را تشکیل دهیم.

بنابراین هر دو طرف بايد نسبت به حل مساله اقدام کنند. آذربايجان با اتخاذ سياست موازنه مثبت و برقراري ارتباط با همسايگان از جمله روسيه و ايران سياست خارجی مناسبي را اجرا کرده است،‌ در عين اينکه آذربايجان روابط نزديکي با آمريکا و ترکيه (عضو ناتو) دارد، ولي هيچ‌گاه حاضر نشده است در جهت مخالف منافع ملي ايران گام بردارد. جمهوری آذربایجان همواره بر حق ایران برای داشتن انرژی صلح آمیز هسته­ای تأکید کرده است. مخالفت جمهوری آذربايجان با دادن پايگاه نظامي به کشورهاي ديگر و اعلام مخالفت‌ با هرگونه حمله نظامي از خاک خود به ايران، توانسته است سياست خارجي مثبتي را به نمايش بگذارد. اما جمهوري آذربايجان بايد از دخالت در امور داخلي ايران به ويژه مساله آذربايجان ايران خودداري کند. زبان آذري در ايران،‌ همانند زبان آذري آذربايجان نيست. زبان فارسي، زبان ملي همه اقوام ايراني است. زبان فارسی زبان فرهنگ، کلام، علم، دين، و زبان فاخری است که همه ملت ايران طی بيش از هزار سال با آن زندگی کرده اند. جمهوری آذربايجان بايد از بکار بردن اصطلاح «آذربايجان جنوبی» برای ناميدن استانهای آذری نشین ایران که مورد اعتراض دولت ايران است، خودداری نمايد. در برابر ايران نيز بايد در رفتار خود نسبت به آذربايجان تجدید نظر کند. تشکلهای پارلمانی و سازمانهای مردم نهاد و سازمانهای فرهنگی و هنری و هنرمندان و اساتید و محققان می توانند نقشی ارزنده در ايجاد این فضا داشته باشند و به دولت­های خود یاری رسانند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا