الگوی شناخت بحران های ژئوپلیتیکی (با تأکید بر بحران قره باغ)

مؤلف: دکتر علی ولیقلی زاده

انتشارات: پژوهشکده مطالعات راهبردی – 1394

به لحاظ دانش راهبردی، یکی از روش های پیشگیری از وقوع بحران ها به ویژه در محیط بین المللی، داشتن معرفت نظری از طبیعت و ماهیت بحران است. یعنی به هر میزان ابعاد مختلف بحران ها بیشتر و دقیقتر مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار گیرد و هویت وجودی آنها عمیق تر ریشه یابی شود، شناخت بهتر و کامل تری حاصل خواهد شد. روی همین اصل، امروزه در ادبیات علمی جهان کارهای تحقیقاتی زیادی درباره بحران ها، به ویژه بحران های بین المللی صورت گرفته است. با این وجود، مروری بر تحقیقات پیشین کاملاً گویای خلأ علمی و ضعف تئوریک در زمینه بحران های ژئوپلیتیکی در ادبیات مربوط به بحران های بین المللی است. به گونه ای که مؤلف در هیچ یک از تحقیقات پیشین – غیر از کتاب اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک (محمدرضا حافظ نیا، 1385) به صورت محدود – شاهد وجود گزاره های نظری درباره بحران های ژئوپلیتیکی نبوده؛ با این حال، این به معنی آن نیست که در حوزه شناخت معرفتی بحران های ژئوپلیتیکی هیچ ادبیات نظری خلق نشده است. به عبارتی، عمده ترین شکاف موجود در زمینه ادبیات معرفتی بحران های ژئوپلیتیکی یا بحران های سیاسی نگرش تک بعدی از سوی متخصصین دانش روابط بین الملل، علوم سیاسی، تاریخ سیاسی و حتی سایر علوم مطالعاتی در حوزه مسائل سیاسی به موضوع مورد بحث است که این نوع نگرش هیچ تفاوت معرفتی مشخصی در تبیین و شناخت بحران های بین ‏المللی با علت وجودی یا زمینه جغرافیایی و سیاسی قائل نمی شود. بنابراین، علیرغم این که در زمینه شناخت منازعات سرزمینی، قومی – نژادی و دینی که عمده ترین عوامل مؤثر در ایجاد بحران های ژئوپلیتیکی محسوب می شوند، ادبیات علمی پرباری وجود دارد، موضوعی که از آن تحت عنوان بحران ژئوپلیتیکی یاد می شود هنوز در ادبیات علمی دانش روابط بین ‏الملل یا ژئوپلیتیک کاملاً به صورت گزاره های علمی مشخص موجود نیست. برای مثال، اگرچه با یک جستجوی عمیق علمی در پایگاه های اطلاعاتی می توان درباره شناخت بحران قره باغ به عنوان یکی از مشخص ترین بحران های ژئوپلیتیکی، تحقیقات فراوانی از سوی افراد مختلف از حوزه های علمی متفاوت به دست آورد، اما نگرش موجود مشخص نمی کند که این بحران بین ‏المللی یک بحران سیاسی است یا ژئوپلیتیکی؟ غیر از این، در اکثر کارهای علمی غالباً نگرش حقوقی، سیاسی و تاریخی به موضوع غلبه دارد. به عبارتی، به رغم این که علت بحران (اختلافات سرزمینی، قومی – نژادی و دینی) به خوبی مورد بررسی قرار گرفته، اما نگرشی که علت بحران (اختلاف پیرامون ارزش های جغرافیایی – ملی) را در چارچوب مفاهیم و اصول ژئوپلیتیکی مورد بررسی و تبیین قرار دهد وجود ندارد.

از این رو، برای مؤلف این اثر علمی ضرورتی احساس شد تا در راستای شناخت ژئوپلیتیکی، به تبیین و استخراج الگوی شفافی از بحران های ژئوپلیتیکی بپردازد تا شاید نتیجه این اثر و بالطبع زمینه‏ای که برای کارهای علمی بعدی فراهم خواهد کرد، بتواند خلأ موجود در حوزة ادبیات بحران‏های بین المللی را مرتفع نماید. بنابراین، در صورتی که این اثر بتواند الگوی شفافی از شناخت ماهیت بحران های ژئوپلیتیکی ارائه دهد، احتمالاً دریچه تازه ای در شناخت بحران های بین‏المللی خواهد گشود و انتظار می رود که الگوی ارائه شده بتواند به عنوان الگوی راهبردی در مدیریت مسائل بین المللی مورد استفاده قرار گیرد.
از طرف دیگر، با توجه به تبعات مختلف ژئوپلیتیکی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و … بحران های ژئوپلیتیکی، من جمله بحران قره باغ که ایران تنها بازیگر آن است که با فضای بحران تماس مستقیم جغرافیایی – فرهنگی دارد، ضروری است تلاش وافری در جهت شناخت طبیعت این نوع بحران ها بکار گرفته شود.

با توجه به آنچه که ذکر شد، برای شناخت راهبردی نسبت به بحران های ژئوپلیتیکی، این اثر علمی در پی شناخت ماهیت بحران¬های ژئوپلیتیکی است. به عبارتی، شناخت فلسفی از هویت یا طبیعت نوع خاص بحران های ژئوپلیتیکی که این امر در دو بخش متفاوت: «مفهوم-شناسی بحران ژئوپلیتیکی»، «شناخت بحران ژئوپلیتیکی قره باغ» به انجام رسیده و در نهایت خلاصه بحث در بخش سوم با عنوان «سخن پایاینی» به صورت مفصل و نظام مند همراه با ارائه مدل های تحلیلی ارائه شده است. 
در این اثر علمی، هدف از ماهیت و طبیعت بحران های ژئوپلیتیکی، چیستی بحران و فعل و انفعالات درونی بحران است. در همین ارتباط، مهمترین متغیر معرف چیستی بحران زمینه بحران است که مشتمل بر ارزشهای مختلف جغرافیایی من جمله جغرافیایی – سیاسی (سرزمین، تمامیت ارضی، مرزها و …)، جغرافیایی – فرهنگی (ملیت، قومیت، هویت، شریعت، فرهنگ و …) و جغرافیایی – اقتصادی (منابع انرژی، منابع آب و دیگر ذخایر اقتصادی) است که در بستر بحران در معرض تهدید مستقیم هستند و تهدید آنها با تهدید موجودیت سیاسی هر ملتی ارتباط مستقیمی دارد. علاوه بر زمینه بحران که در ایجاد بحران ژئوپلیتیکی نقش زیربنایی دارد، دومین متغیر مطرح در ایجاد بحران، عوامل دخیل در بحران هستند. شاید چنین برداشت شود که عوامل دخیل در بحران با زمینه بحران همپوشانی کامل دارند؛ اما، در واقع چنین نیست. به عبارتی، اگر چه نقش عوامل دخیل در بحران از نظر کارکردی (نقش مؤثر در ایجاد یا تشدید بحران) با نقش زمینه بحران شباهت¬هایی دارد، اما موضوع مهم این است که این عوامل همچون زمینه بحران اولاً درونی نیستند و ثانیاً نقش روبنایی دارند. بنابراین، هدف از عوامل دخیل در بحران شرایط زمانی – مکانی سیستم درگیر در بحران است که برای این منظور شاخص های مختلف نظم ژئوپلیتیکی حاکم بر جهان، دوره های گذار ژئوپلیتیکی؛ واقعیت های سیاسی – جغرافیایی (ژئوپلیتیکی)، مبانی هویتی یا اختصاصات ژئوپلیتیکی سیستم درگیر در بحران، جایگاه سیستم در نظام ژئوپلیتیک جهانی، ماهیت توازن ژئوپلیتیکی، ساختار روابط ژئوپلیتیکی، همکاری یا رقابت در سیستم، اختلاف منافع بازیگران و میراث تاریخی یا حافظه تاریخی بازیگران مورد مطالعه قرار گرفته است.

همچنان که قبلاً نیز ذکر شد، علاوه بر چیستی بحران، موضوع دیگری که معرف ماهیت خاص بحران های ژئوپلیتیکی است فعل و انفعالات ویژه درونی بحران است که مثل هر بحران بین¬المللی در ماهیت نقش¬آفرینی بازیگران (داخلی – خارجی) بحران و روند مدیریت بحران خلاصه می شود. برای این منظور، در راستای مطالعه الگوی رفتاری بازیگران، شاخص¬های مختلفی مثل رویکرد راهبردی، کدهای ژئوپلیتیکی، تعلقات ژئوپلیتیکی، نگرانی های ژئوپلیتیکی و منافع ملی بازیگران (داخلی – خارجی) و انزوای ژئوپلیتیکی، وابستگی ژئوپلیتیکی، وزن ژئوپلیتیکی، گرایش ایدئولوژیکی، ثبات داخلی، دیپلماسی و سیاست خارجی، پشتیبانی خارجی، مشروعیت ملی، توان اقتصادی و توان نظامی بازیگران داخلی و برای تبیین روند مدیریت بحران معیارهای ماهیت، انگیزه و ماحصل میانجیگری مطالعه شده است.

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

اسکرول به بالا